تبیان، دستیار زندگی
مقاله ای با عنوان ایران و استعمار سرخ و سیاه در دو ستون سمت چپ صفحه 7 ، توسط فرد مجهول الهویه ای به نام «احمد رشیدی مطلق» نوشته شد و خطای نابخشودنی نام گرفت و ٤٠٠ روز بعد برای همیشه حکومت پهلوی فروپاشید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مقاله توهین آمیز روزنامه ی اطلاعات

مقاله ای با عنوان "ایران و استعمار سرخ و سیاه" در دو ستون سمت چپ صفحه 7 ، توسط فرد مجهول الهویه ای به نام «احمد رشیدی مطلق» نوشته شد و خطای نابخشودنی نام گرفت و ٤٠٠ روز بعد برای همیشه حکومت پهلوی فروپاشید.

فرآوری: فهیمه السادات آقامیری-بخش تاریخ ایران و جهان تبیان

مقاله توهین آمیز روزنامه ی اطلاعات

موضع سرسختانه امام(ره) در طی سه بیانیه ای که بعد از فوت فرزندشان علیه شاه انجام گرفت، خشم و کینه شاه را برانگیخت و او با توجه به قوت قلبی که جیمی کارتر به شاه داد وقت را برای مبارزه با امام مغتنم شمرد و به صورت علنی به مخالفت با او پرداخت...

مخالفتهای امام خطاب به شخص شاه

شاه، به عنوان راس هرم قدرت در ساختار نظام سیاسی پهلوی، نقشی بی چون و چرا بازی می کرد. قدرت بی‌پاسخگو و بی مسئولیت وی باعث شد که نهادهای انتصابی و غیرمنتخب، در ذیل زنجیره فرماندهی، به اجرای منویات شاهنشاه گردن نهند و چیزی فراتر از افراد بله قربان گو تبدیل نشوند. یکی از این اقدامات را می‌بایست درج مقاله سفارشی و هتاکانه مورخ 17 دی 1356 در روزنامه اطلاعات که با تیتری سرخ رنگ تحت عنوان "ایران و استعمار سرخ و سیاه" در دو ستون سمت چپ صفحه 7 ، توسط فرد مجهول الهویه ای به نام «احمد رشیدی مطلق» نگاشته شده بود، دانست. این مقاله  «به نوعی انتحار سیاسی رژیم تعبیر شد و باعث شد که 400 روز بعد از آن، نظام شاهنشاهی منقرض و فروپاشیده شود.»

مامور اجانب و هم قطار چنگیز

کارشناسان از این مقاله که هشت روز بعد از سفر جیمی کارتر به تهران انجام گرفت با عناوینی چون «جرقه در انبار باروت، گاف بزرگ حاکمیت پهلوی، حماقت غیر قابل باور، خطای نابخشودنی، شعله ورسازی آتش زیر خاکستر، واقعه شوم، ضربه عجیب به مملکت، دستپخت هویدا، پوست خربزه زیر پای نظام» نام می برند

که هر چند هویت نویسنده تاکنون نامعلوم است اما با توجه به نقش پرنفوذ شاه در هرم قدرت و مخالفتی که با روحانیون بر سر اصلاحات ارضی و پیشبرد تمدن بزرگ داشت، انگشت اشاره به سمت او در نوشتن آن مقاله می رود.

شاه، با توجه به واقعه 15 خرداد 1342، و مخالفتهای امام خمینی نسبت به اصلاحات ارضی، لایحه کاپیتولاسیون و مخصوصا پاسخ امام به تلگراف یاسر عرفات در شهادت حاج سیدمصطفی خمینی که سلطنت شاه را «غیرقانونی» می داند و او را «مامور اجانب» قلمداد می نماید؛ و در جای دیگر این پاسخ، کشتار فجیع و غیرانسانی پانزدهم خرداد را با عمل «چنگیز» در قتل عام مردم مقایسه می کنند و نیز او را «سیاه دل»، «خائن»، «دوستار آمریکا و اسرائیل» خطاب می کند و راه برون رفت از این مسئله را در وحدت مسلمین در جهاد و انقلاب می داند؛ سخت برآشفته می شود و برای تضعیف شخصیت امام و کاهش محبوبیت و مقبولیت وی،‌ اقدام یا فرمان به درج آن مقاله می نماید.

مقاله وسیله ای برای انتقام حکومت از رهبری نهضت

رحلت مشکوک مرحوم سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی(ره) در آبان ماه سال 1356، با واکنش های شدید و برگزاری مجالس گسترده ای از سوی مردم همراه شد؛ مجالسی که از نفوذ غیرقابل تصور روح الله خمینی در میان توده مردم حکایت داشت، بستری شد برای شدت گرفتن جنبش های اجتماعی و نارضایتی مردم از رژیم پهلوی و بهانه ای برای انتقام حکومت از رهبری نهضت.

آشفتگی رژیم پهلوی از این اتفاق به قدری بود که شاه و دربار، درصدد تلافی و تخریب چهره امام خمینی(ره) در میان مردم برآمدند. در میانه دی ماه همان سال(1356)، دفتر روزنامه اطلاعات، مقصد نامه ای مهر و موم شده از سوی دربار پهلوی بود؛ نامه ای که از سوی فرستاده هویدا و وزارت دربار برای رئیس وقت روزنامه های اطلاعات و جهانگردی "داریوش همایون" فرستاده شد.

این نامه، حاوی مقاله ای بود با عنوان «ایران و استعمار سرخ و سیاه» به قلم شخصی با نام مستعار «احمد رشیدی مطلق». همایون هم دستور "جمشید آموزگار" نخست وزیر وقت مبنی بر انتشار آن را اجرا می کند و با تحویل آن به "علی باستانی" که از دست اندرکاران روزنامه اطلاعات بود، زمینه انتشارش را فراهم می سازد.

تظاهرات مردم قم، در اعتراض به مقاله ای موهن نسبت به امام خمینی(ره) در 19 دی ماه سال 1356، نقطه عطف انقلاب اسلامی ایران شد.

شاه، به عنوان کارگزار، و نهاد سلطنت، مشروعیت و کارآمدی خود را از دست داده بود و دیگر دستگاههای سرکوب نمی توانستند صدای مخالفان را چه با توهین و ترور شخصیت و چه با دیگر ابزارهای خشن و غیرانسانی، خفه کنند. انتشار این مقاله توهین آمیز،‌ به مثابه انبار باروتی بود که در جهت عکس هدف اولیه آن که تضعیف روحانیون و مذهب قرار داشت، و آنچه که حزب رستاخیز به برچیدن تضاد طبقاتی به عنوان فلسفه انقلاب ایران یاد می کرد، نه تنها انجام نگرفت، بلکه به ریشه کن شدن خود نظام سلطنتی منجر شد!

منابع: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، باشگاه خبرنگاران جوان