تبیان، دستیار زندگی
بعد از ورود اسلام به ایران، هنر مجسمه سازی با توجه به احکام دینی نهی شد و روبه افول نهاد. با ورود به عصر صفوی ها در کنار هنر نقاشی، مجسمه سازی نیز دوباره شکوفا شدو بهترین فرم را در شیرسنگی های نصب شده در وقابر یافت؛ اما ساخت این مجسمه های نمادین به دورانی
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قوچ سنگی ، زمینه ساز پیکرتراشی صفوی

بعد از ورود اسلام به ایران، هنر مجسمه سازی با توجه به احکام دینی نهی شد و روبه افول نهاد. با ورود به عصر صفوی ها در کنار هنر نقاشی، مجسمه سازی نیز دوباره شکوفا شدو بهترین فرم را در شیرسنگی های نصب شده در وقابر یافت؛ اما ساخت این مجسمه های نمادین به دورانی قبل از صفوی باز می گردد.

یاسمن پیشوایی - بخش هنری تبیان
قوچ سنگی


مسیر امیدبخشی که مجسمه سازی ایران تا قرن هفدم هجری طی کرده بود ، با حمله جنگیزخان مجدداً متوقف شد. جنون آدمکشی چنگیز و اصرار و علاقه ای که به خرابی و نابودی شهرها و بناها داشت، بیشترین خسارات را بر صنایع ساختمانی وارد آورد و صنعتگران این رشته ها را که به مهارت های فوق العاده دست یافته بودند، برای مدتی دلسرد و پراکنده کرد. اما این دوران زیاد دوام نیاورد و جانشینان چنگیز که به ایلخانان معروف شدند، مثل حکام قبلی شیفته فرهنگ و هنر ایران بودند و دربار خود را به روی هنرمندان گشودند.

قوچ سنگی

در زمان ایلخانان (736 تا 814 ه  .ق ) هنرهای گوناگون به شکوفایی زیادی رسیدند ، نقاشی و تصویرگری کتاب وارد مراحل تازه ای شد و صنایع ساختمانی و تزئینات آن به مدارج عالی تری رسید، اما به مجسمه سازی اهمیتی داده نشد و به دلایلی نامشخص این هنر مجدداً به فراموشی سپرده شد.

اگر چه گفته شده این دو قوم به جهت شکل پرچمشان که یکی گوسفند سفید و دیگری گوسفند سیاه بوده، بر قبرهایشان مجسمه قوچ نصب می کردند، اما ریشه های این سنت را باید در زمان کاسی ها، اجداد لرهای امروزی که در هزاره دوم پیش از میلاد در این مناطق می زیسته اند ، جست.

این رکود چند قرنی به درازا کشید و تا میانه های سلطنت صفویان ادامه پیدا کرد. به استثنای قوچ های سنگی که در دوان قبل از صفوی رواج داشت تنها یک نمونه اثر به جای مانده که می توان به آن برچسب مجسمه زد، و آن عبارت از یک ماسک فولادی است که در این دوران در غرب ایران ساخته شده است.

قوچ سنگی


قبل از روی کار آمدن صفویان ، غرب ایران در دست دو قوم ترک به نام آق قویونلو و قره قویونلو بود. این دو قوم بر کردستان، آذربایجان و شرق ترکیه و میان رودان (بین النهرین) حکومت می کردند و بیرقشان به نقش گوسفند و قوچ مزین بود.

قوچ سنگی


همچنین این دو قوم بر مزار بزرگان خود، قوچ سنگی کار می گذاشتند، سنتی که پس از انقراضشان همچنان تداوم یافت. هنوز هم قوچ های سنگی زیادی در مناطق تحت سلطه آن ها باقی مانده است.
زمان قدیمی ترین این قوچ ها به قرن هشتم و نهم هجری می رسد. اگر چه گفته شده این دو قوم به جهت شکل پرچمشان که یکی گوسفند سفید و دیگری گوسفند سیاه بوده، بر قبرهایشان مجسمه قوچ نصب می کردند، اما ریشه های این سنت را باید در زمان کاسی ها، اجداد لرهای امروزی که در هزاره دوم پیش از میلاد در این مناطق می زیسته اند ، جست.
با آمدن صفویان و اهدافی که آن ها داشتند، شیر سنگی جای قوچ سنگی را گرفت، اگرچه آن را از بین نبرد.
صفویان هرچند در اغلب امور هنری به ویژه تصویرگری و نقاشی بنیان های تاره ریختند، اما در مجسمه سازی محتاطانه عمل کردند. شاهان در این سلسله که مشتاق روابط تجاری و دوستی با دول اروپایی بودند، به سنن نقاشی غربی نیز تمایل پیدا کردند و به نقاشان غربی اجازه دادند تا شبیه شان را ، که تا قبل از آن در ایران رایج نبود، بسازند. اما چنین اجازه ای را به مجسمه سازان غربی ندادند. با این وجود مجسمه سازی ایران در این دوران حرکت تازه ای کرد و رکود چندصد سال گذشته را پشت سر گذاشت.

قوچ سنگی


تحولات اخیر، مسائل و نوآوری های زیادی به همراه آورد. اول از همه مصالح کار از گچ به سنگ تبدیل شد. مجسمه سازی تصویری که در عهد سلجوقیان در اختیار گچ بران و گاه سفالگران بود، در عهد صفویان به دست حجاران افتاد و صنف حجار مکلّف به اجرای این صنعت شد. در کاربرد مجسمه و محل نصب آن نیز تغییراتی حاصل آمد . اگرچه این بار نیز کاخ شاهان مطمح نظر بود، اما امامزاده ها و قبرستان ها نیز به مکان های مجسمه پذیر پیوست.
چگونگی این تحولات و تغییرات، قبل از هر چیز نیاز به شناخت بهتر صفوی ها و اخلاق و عقاید آن ها دارد.

قوچ سنگی


رویای یکپارچگی و استقلال ، که ایرانیان هزار سال در انتظارش بودند، بالاخره با آمدن صفوی ها به ثمر نشست و مرزهای ایران به دوران پرشکوه گذشته و زمان ساسانیان برگشت و کشور پس از هزار سال، مجدداً زیر یک پرچم و تحت لوای یک دولت ملی و تمام ایرانی قرار گرفت.

قوچ سنگی


علاوه بر تمامیت ارضی، صفوی ها مذهب تشیع را که ایرانیان از همان آغاز اسلام بدان تمایل داشتند و در آرزوی استقرارش بودند، مذهب رسمی کشور اعلام کردند و برای تحکم و تداومش از هیچ کوششی دریغ نکردند. از جمله راه هایی که صفوی ها برای گسترش بیش از پیش مذهب در میان اقشار مختلف مردم به کار بردند، استفاده از هنر در خدمت مذهب بود. چنین بود که از نقاشی در پرده داری و تعزیه خوانی  و از حجاری در مقبره ها استفاده کردند.

پی نوشت:
* تاریخ مجسمه سازی در ایران، پرویز تناولی، نشر نظر