مریم و مینا با این که خیلی کوچولو هستند ولی تصمیم گرفتند روزه بگیرند . پس صبح زود همراه پدر مادرشون از خواب بیدادار شدند تا این که....
نویسنده : شهرزاد فراهانی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :
تاریخ : يکشنبه 1395/04/06
روزه کله گنجشکی
فردا روز اول ماه مبارک رمضان بود.
مادرمریم و مینا مشغول درست کردن غذا برای سحری بود.
مریم به مادرش گفت:مامان ما هم دوست داریم روزه بگیریم.
مامان گفت :نه عزیزم شما خیلی کوچولوهستین و نیازی به روزه گرفتن نیست.
ولی مریم و مینا انقدر اصرار کردند تا مامان راضی شد وبه بچه ها اجازه داد.
صبح زود با پدر مادرشون سحری خوردند و خیلی خوشحال بودند که قراره مثل بزرگترها روزه بگیرند .
نزدیک ظهر که شد دلشون ضعف رفت ولی بازم تحمل کردند رنگ صورتشون پریده بود و همش با هم دعوا می کردند . دیگه تحمل گرسنگی نداشتند.
مادر که می دونست این اتفاق می افته به بچه ها گفت :شما چون کوچولو هستید و به سن تکلیف نرسیدید نیازی نیست روزه کامل بگیرید به شما روزه کله گنجشکی واجبه.
بچه ها با تعجب پرسیدند :روزه کله گنجشکی دیگه چیه؟
مامانشون روزه کله گنجشکی را براشون توضیح داد و بچه ها ناهار خوردند و تا وقت اذان دیگه هیچی نخوردند.
موقع افطار به مامانشون کمک کردند و همه با هم سر سفره افطار نشستند و پدرشون دو تا چادر نماز خوشگل بهشون جایزه داد. وگفت:روزه فقط به نخوردن غذا و آب نیست بلکه احترام به بزرگترها، دروغ نگفتن،تهمت نزدن و خیلی چیزها دیگه را هم باید رعایت کنید . بچه ها قول دادند حرف پدر مادرشون و گوش کنند و از فردا نماز سر وقت بخوانند.
مادرمریم و مینا مشغول درست کردن غذا برای سحری بود.
مریم به مادرش گفت:مامان ما هم دوست داریم روزه بگیریم.
مامان گفت :نه عزیزم شما خیلی کوچولوهستین و نیازی به روزه گرفتن نیست.
ولی مریم و مینا انقدر اصرار کردند تا مامان راضی شد وبه بچه ها اجازه داد.
صبح زود با پدر مادرشون سحری خوردند و خیلی خوشحال بودند که قراره مثل بزرگترها روزه بگیرند .
نزدیک ظهر که شد دلشون ضعف رفت ولی بازم تحمل کردند رنگ صورتشون پریده بود و همش با هم دعوا می کردند . دیگه تحمل گرسنگی نداشتند.
مادر که می دونست این اتفاق می افته به بچه ها گفت :شما چون کوچولو هستید و به سن تکلیف نرسیدید نیازی نیست روزه کامل بگیرید به شما روزه کله گنجشکی واجبه.
بچه ها با تعجب پرسیدند :روزه کله گنجشکی دیگه چیه؟
مامانشون روزه کله گنجشکی را براشون توضیح داد و بچه ها ناهار خوردند و تا وقت اذان دیگه هیچی نخوردند.
موقع افطار به مامانشون کمک کردند و همه با هم سر سفره افطار نشستند و پدرشون دو تا چادر نماز خوشگل بهشون جایزه داد. وگفت:روزه فقط به نخوردن غذا و آب نیست بلکه احترام به بزرگترها، دروغ نگفتن،تهمت نزدن و خیلی چیزها دیگه را هم باید رعایت کنید . بچه ها قول دادند حرف پدر مادرشون و گوش کنند و از فردا نماز سر وقت بخوانند.
koodak@tebyan.com
نویسنده:شهرزاد فراهانی شبکه کودک و نوجوان تبیان