تبیان، دستیار زندگی
کالینگ وود و آراء وی پیرامون چگونگی روند شکل گیری اثر هنری، تأثیر چشمگیری در هنر مدرن، خصوصاً مکتب اکسپرسیونیسم داشته است.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کالینگ وود و نظریه بیان (2)

کالینگ وود و آراء وی پیرامون چگونگی روند شکل گیری اثر هنری، تأثیر چشمگیری در هنر مدرن، خصوصاً مکتب اکسپرسیونیسم داشته است.

سمیه رمضان ماهی- بخش هنری تبیان

کالینگ وود و نظریه بیان

در مقاله گذشته اشاره کردیم که نظریه کالینگ وود، به "بیان" مشهور است؛ اما منظور وی از "بیان" چیست؟
وی توضیح می دهد که اثر هنری عرصه ظهور "احساس هنرمند" است؛ این احساس چیزی است در درون هنرمند. به عبارت دیگر در روند خلق اثر هنری، هنرمند تلاش می کند احساس خود را آشکار کند و به همین جهت وی هنر واقعی را "بیان خلاقان احساس" می داند. این "بیان"، یعنی توانایی وضوح بخشیدن به احساساتی که در ابتدا مبهم بوده است. به همین جهت وود میان فوران احساس و بیان احساس تفاوت قائل می شود. هنرمند در روند خلق اثر هنری، با وضوح بخشیدن به احساسات خود، نوعی فرایند پالایش را طی می کند و به خودشناسی می رسد.  مثلاً در ابتدا آگاهی کلی و مبهمی از اندوه دارد، اما با به کار بستن اندیشه و تعمق در روند خلق اثر هنری، به سمت "بیان دقیق و خلاق" اندوه گام بر می دارد.
به همین دلیل نظریه کالینگ وود، نظریه "بیان" است، زیرا هنرمندی که چیزی را بتواند بیان کند، ابتدا می باید از چیستی آن چیز آگاه شود و به همین دلیل نیز مخاطب اثر هنری هم، قادر خواهد بود با تفکر در اثر هنری، به آن آگاهی دست یابد.
به طور کلی می توان گفت در کتاب قواعد هنر، کالینگ وود به دفاع از آراء دو دسته می پردازد: اول اکسپرسیونیست ها، چرا که توانایی بیان خلاقانه احساس را در آثار خود به خوبی دارند. دوم ایده آلیست ها؛ در این باب کالینگ وود نظریه بسیار عجیبی ارائه می دهد؛ به عقیده وی اثر هنری نیازی نیست در هیچ ماده خاصی تجسم یابد بلکه می تواند صرفاً در ذهن هنرمند شکل گرفته باشد! لازم به ذکر است که این نظریه که هنر، الزام ندارد حتما صورت بیرونی داشته باشد بعدها توسط بندتو کروچه (Benedetto Croce) دنبال شد.
نکته حائز اهمیت دیگر در میان دیدگاه های کالینگ وود، اهمیتی است که وی برای "تخیل" قائل است؛ به بیان دیگر، فهمِ اثر هنری، مستلزم تخیل است. زیرا تخیل می تواند رسیدن به آگاهی ای را که در اثر مستتر است، امکان پذیر سازد. این آگاهی تا بدانجا پیش می رود که تجربه هنرمند در هنگام کشیدن اثر برای مخاطب نیز رخ دهد. بنابراین بیننده نه فقط از شیء فیزیکی (یعنی همان اثر هنری) بلکه از تجربه ای که برایش در حین دیدن و ادراک اثر حاصل می گردد، لذت می برد. در واقع می توان چنین استنباط کرد که ادراک و آگاهی هنرمند و مخاطب در چنین دیدگاهی برابر و به یک اندازه است.

کالینگ وود و نظریه بیان

نقد به آراء کالینگ وود
با وجود تمامی نکته سنجی ها و ظرافت هایی که کالینگ وود در بیان نظریه خود بکار بسته است، این نظریه کامل و خالی از اشکال نیست. در اینجا به برخی از مهم ترین انتقادها به نظریه وی اشاره خواهیم کرد:


- چیزی که کالینگ وود، هنر واقعی می داند، در واقع بسیاری از چیزها را که آشکارا هنر نیستند در خود جای می دهد و در عین حال بسیاری از بهترین آثار هنری را بیرون از دایره هنر می گذارد. مثلا روان شناسی را در نظر بگیرید. بر اساس نظریه کالینگ وود، کار روان شناس، هنر است! چرا که به شما کمک می کند بر احساسات مبهم خود، آگاهی یابید. از سویی دیگر اگر "کارکرد" را وجه تمایز اصلی میان صنعت و هنر بدانیم، (یعنی چنین فرض کنیم که "کارکرد داشتن" به معنای داشتن برنامه ریزی و نقشه دقیق و از پیش تعیین شده است پس اثر شکل گرفته، صنعتی است نه هنر) بنابراین کلیه آثار هنر دینی، هنر اقوام بدوی و تمامی آثار هنر رنسانس را باید بیشتر صنعتی بدانیم تا هنری! به همین جهت، منتقدین کالینگ وود معتقدند نظریه وی بسیار گسترده است و در عین حال دایره وسیعی از هنرها را که به طور مسلم هنر، آن هم از نوع هنر والا هستند در نظر نمی آورد.


- توضیح دادیم که به عقیده وود، مخاطب می تواند با دیدن اثر به تجربه ای برابر و همسنگ با هنرمند دست یابد و به یک عبارت تبدیل به هنرمند شود! علاوه بر عجیب بودن چنین نظری، این موضوع با نخبه گرا بودن هنرمند که خود کالینگ وود بر آن تأکید می کند در تناقض است.


- با توجه به نظریات وی می توان چنین نتیجه گیری کرد که مبنای قضاوت در مورد یک شیء که هنری یا صنعتی و یا غیرهنر است، به روند شکل گیری آن وابستگی مستقیم دارد. مشکل آنجا حاصل می شود که ما به روند این شکل گیری دسترسی نداشته باشیم! مثلا در آثار ادوار گذشته هیچگونه امکانی برای دستیابی به چگونگی روند خلق اثر ممکن نیست؛ بنابراین قضاوت در مورد اینکه اثر صنعتی است یا هنری با مشکل جدی روبه رو خواهد بود.


- و در انتها آنکه کالینگ وود نیز مانند کلایوبل، به دنبال ارائه تعریفی کلی از هنر است که این موضوع با توجه به تنوع، گوناگونی شکل و محتوا، تاریخی بودن و تفاوت های مکانی، زمانی و فرهنگی در جوامع بشری و در یک کلام گستردگی هنر، امری محال و ناممکن است.