تبیان، دستیار زندگی
شبها امام را می دیدم که توشه ای به روی شانه داشتند و توی خیابانها راه می رفتند، از ایشان پرسیدم این کیسه چیست که با خود حمل می کنید؟ امام فرمودند:« مسافرتی در ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

توشه سفر

توشه سفر

در زمان اما سجاد (ع) یکی از یاران ایشان نقل می کنند:
شب ها امام را می دیدم که توشه ای به روی شانه داشتند و توی خیابان ها راه می رفتند، از ایشان پرسیدم این کیسه چیست که با خود حمل می کنید؟

امام فرمودند: « مسافرتی در پیش دارم این وسایل سفرم است».

به ایشان عرض کردم: « ولی این کیسه خیلی سنگین است اجازه دهید برایتان حملش کنم».

ولی امام اجازه این کار را به من ندادند و وقتی که دیدند من خیلی پیگیری می کنم به سمت منزل روانه شدند.

فردا شب هم داشتم از آن محل به سمت خانه می رفتم که باز دیدم امام کیسه ای را بر روی شانه هایشان دارند، معلوم بود که کیسه خیلی سنگین بود دوباره نزد ایشان رفتم و از ایشان تقاضا کردم که اجازه بدهند کیسه را برایشان حمل کنند ولی باز هم اجازه ندادند و وقتی من صورتِ ناراحت ایشان را دیدم متوجه شدم که دوست ندارند در این کار دخالت کنم. پس به ناچار به خانه بازگشتم و امام را تنها گذاشتم.

فردا در هنگام شب دوباره امام را دیدم ولی این بار جلو نرفتم چون می دانستم ناراحت می شوند ولی از روی کنجکاوی ایشان را دنبال کردم که ببینم با آن کیسه ای که هر شب به روی دوش دارند چه می کنند. امام کوچه ها را طی کردند و به در خانه ای رسیدند. سپس کیسه را دمِ درِ خانه گذاشتند و درِ آن خانه را به صدا درآوردند، سپس از آن خانه دور شدند.

فردای آن شب فهمیدم در خانه ای که امام کیسه را در آنجا رها کردند یک پدر مریض و مادربزرگِ پیر و چهار فرزند دارند که مادر خانواده چون از همسرِ خود پرستاری می کند نمی تواند برای فرزندانش غذایی فراهم کند و در رنج و سختی زندگی می کنند. امام آن کیسه را برای کمک به خانواده های فقیر می بردند و در واقع منظور ایشان از توشه سفر، توشه سفر آخرت بود.

koodak@tebyan.com

 تهیه: سید علی نوایی

تنظیم: مرجان سلیمانیان

شبکه کودک و نوجوان تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.