تبیان، دستیار زندگی
دور دوم، دور فقه استدلالی و فقه مستقل از روایات و کامل است که از زمان شیخ طوسی - رحمه الله - شروع می شود و موسس این دوره نیز مرحوم شیخ طوسی - رحمه الله - است که از اوائل قرن ۵ هجری تا زمان صاحب شرایع - رحمه الله - یعنی نیمه های قرن ۷ هجری ادامه پیدا کرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقه‌شناسی (۱۹)

پای درس استاد سید محمود هاشمی شاهرودی

آیت الله سید محمود هاشیمی شاهرودی

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

بخش قبلی را اینجا ببینید

تاریخ فقه و ادوار تکاملی آن (ادامه)

بحث سوم: تکوین علم فقه و ادوار آن (ادامه)

بحث در ادوار شش‌گانه فقه بود و دور اول گذشت که فقه روایی بود.

۲ - دور فقه استدلالی و کامل

عرض کردیم دور دوم، دور فقه استدلالی و فقه مستقل از روایات و کامل است که از زمان شیخ طوسی - رحمه الله - شروع می‌شود و مؤسس این دوره نیز مرحوم شیخ طوسی - رحمه الله - است که از اوائل قرن ۵ هجری تا زمان صاحب شرایع - رحمه الله - یعنی نیمه‌های قرن ۷ هجری ادامه پیدا کرد و مرحوم شیخ - رحمه الله - با آن نبوغ و وسعت اطلاعاتی که داشتند و همچنین به دست آوردن اصول روایات و استعدادهای خدادادی، مؤسس این دوره قرار گرفتند و شیخ الطائفه شد به طوری که بعد از ایشان شاگردانشان با اعتقاد به فاصله زیاد علم و تفقه و اطلاعات مرحوم شیخ - رحمه الله - از دیگران، از وی تبعیت می‌کردند و عظمت شیخ - رحمه الله - و اشراف کامل ایشان در فقه و اصول سبب شد که فتاوا و استدلالات ایشان برای دیگران علم‌آور باشد و ایشان مؤسس دور اکتمال در علم فقه بودند و علاوه براین هم حوزه بغداد را تأسیس کردند و بعد از حمله ظالمانه سلجوقیان و فتنه سوزاندن کتب ایشان و ذخایر کتابخانه جندی‌شاپور، باز از کار دست نکشید و در تثبیت معارف دینی شیعه نقش بزرگی ایفا کرد و حوزه نجف و علمای بزرگ دیگری تربیت کردند و در این دوره نیز علمای زیادی می‌زیسته‌اند همانند ابن برّاج، ابن حمزه، قطب الدین رواندی - رحمهم الله - و ابن ادریس حلی - رحمه الله - و غیرهم و می‌توان امتیازات این دور را از نظر عملی اینگونه نام برد:

۱- جداسازی و مستقل کردن علم فقه و اصول فقه و تدوین و تقریر مبانی و روش استدلال و اجتهاد در آنها و در این دور، اصول فقه به دست ایشان تنقیح شد که عدة الاصول ایشان، که ظاهراً قبل از الذریعه سید مرتضی - رحمه الله - تدوین شده، شاهد بر آن است زیرا آنچه مرحوم مفید - رحمه الله - در اصول مطرح کرده بودند، مختصرات و تذکره بود و ایشان ادله فقه را در ادله اربعه منقح می‌کند و همچنین بیان می‌کند که مقصود از سنت، کتاب، اجماع و عقل چیست و در این کتاب، بنیان علم اصول فقه شیعه پایه‌ریزی می‌شود تا جایی که مرحوم بحر العلوم - رحمه الله - که از شاگردان مرحوم وحید بهبهانی - رحمه الله - در قرن دوازدهم بودند، می‌فرماید (انه احسن کتاب الّف فی علم الاصول) و شیخ طوسی - رحمه الله - علم رجال و تفسیر تبیان را - که از بهترین کتب تفسیری بود و مورد توجه حتی علمای اهل سنت واقع شده است - نیز تألیف کرد و در همه علوم اسلامی، این مرد بزرگ به گونه‌ای قلم زده است که افتخاری برای شیعه و اسلام آفریده است و بحق شیخ الطائفه است.

۲- مشخصه دیگر، توسعه مسائل فقهی و تهذیب آن بر طبق اصول فقه شیعه، نه اصول مذاهب دیگر، چرا که بعضاً فقهای ما مثل ابن جنید بغدادی، اسکافی و عمانی تحت تأثیر مذاهب دیگر قرار می‌گرفتند و به سبک آنها استدلال می‌کردند. مرحوم شیخ - رحمه الله - اجتهاد شیعه را از شوائبی که از اجتهادات اهل سنت وارد شده بود، تهذیب کرد و همچنین آنها را از بحث‌های کلامی و اعتقادی که در فقه رایج بود، تجرید نمود و به فقه و اجتهاد شیعه اصالت بخشید.

۳- مشخصه دیگر، شمولیت فقه در این مرحله است یعنی نظر استیعابی به تمام ابواب فقه انداختن، که معمولاً قبل از مرحوم شیخ - رحمه الله - در رساله‌ها و کتب مدون، کل ابواب فقهی وجود نداشت و مرحوم شیخ - رحمه الله - با تألیف کتاب شریف مبسوط در فقه، نظر استیعابی به فقه نمودند و این کتاب از شاهکارهای کتب فقهی ما است و خود ایشان هم به آن کتاب افتخار می‌کند [۱]. و بدین ترتیب ایشان فقه شیعه را از آن نقصی را که عامه، علمای شیعه را به آن متهم می‌کردند - که فقه شما فقه روایت و ناقص است و آن را غیر فنی و حقیر می‌شمردند - مبرا کرد و فقه تقدیری که فقه فروض و تشقیقات است را وارد فقه کرد و فقه شیعه را تکمیل نمود و همه این ابواب فقه را در کتاب شریف مبسوط ذکر می‌کند و ایشان در این مقدمه به مشخصات محدود دوره قبل - فقه روایی - به خوبی اشاره می‌کند.

۴- مشخصه دیگر این دوره، همان فقه مقارن است که تطبیق اقوال و استدلالات فقهی با اقوال و استدلالات مذاهب فقهی دیگر و نقد آنها می‌باشد و در همین راستا مرحوم شیخ - رحمه الله - خلاف را نگاشتند، مضافاً بر این که در خود مبسوط هم محاکمه و تطبیق با اقوال آن مذاهب و استدلالات آنها را ذکر می‌کند و به نقد می‌گذارد و این روش و منهج مقارنه‌ای، تا زمانهای زیادی در فقه باقی بود.

۵ - مشخصه دیگر، توجه شیخ طوسی - رحمه الله - به تدوین علوم پیش‌نیازی است که مقدمه و منطق فقه می‌باشد، مثلاً اصول فقه یکی از مهم‌ترین علم پیش‌نیازی فقه است و روش و منابع و ادله فقه اجتهادی شیعه در آن بیان و منقح می‌شود که ایشان آن را توسعه و تنقیح کردند و رجال و حدیث نیز از علوم پیش‌نیازی فقه است که لازم بود به آن توجه شود و به دست ایشان نیز آن‌ها تنظیم و تنقیح شد و کتب مهم استبصار و تهذیب در جمع احادیث فقهی از مهمات کتب حدیثی شیعه است و از اصول اربعمائه که در دسترس ایشان بوده، با ملاحظات علمی خود ایشان بر آنها، جمع‌آوری شده است و کتاب تهذیب، شرح مقنعه شیخ مفید - رحمه الله - است که مزین به نکات ایشان است و کتاب استبصار هم برای رفع تعارض میان روایات و بیان علاج‌ها و کیفیت جمع میان آنها است و در رجال هم دو کتاب فهرست و رجال را تنظیم نمودند که این دو کتاب نیز خلأ مهمی را در علم رجال پر کرده است که اگر توثیق روایات نبودند بسیار مشکل می‌شد.

بخش بعدی را اینجا ببینید

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

پانوشت‌ها:

[۱] در مقدمه آن آورده است که (فإنی لا أزال أسمع معاشر مخالفینا من المتفقهة و المنتسبین إلی علم الفروع یستحقرون فقه أصحابنا الإمامیة، و یستنزرونه، و ینسبونهم إلی قلة الفروع و قلة المسائل، و یقولون: إنهم أهل حشو و مناقضة، و إن من ینفی القیاس و الاجتهاد لا طریق له إلی کثرة المسائل و لا التفریع علی الأصول لأن جل ذلک و جمهوره مأخوذ من هذین الطریقین، و هذا جهل منهم بمذاهبنا و قلة تأمل لأصولنا، و لو نظروا فی أخبارنا و فقهنا لعلموا أن جل ما ذکروه من المسائل موجود فی أخبارنا و منصوص علیه تلویحا عن أئمتنا الذین قولهم فی الحجة یجری مجری قول النبی صلی الله علیه و آله إما خصوصا أو عموما أو تصریحا أو تلویحا).
(و أما ما کثروا به کتبهم من مسائل الفروع. فلا فرع من ذلک إلا و له مدخل فی أصولنا و مخرج علی مذاهبنا لا علی وجه القیاس بل علی طریقة یوجب علما یجب العمل علیها و یسوغ الوصول (المصیر خل) إلیها من البناء علی الأصل، و براءة الذمة و غیر ذلک مع أن أکثر الفروع لها مدخل فیما نص علیه أصحابنا، و إنما کثر عددها عند الفقهاء لترکیبهم المسائل بعضها علی بعض و تعلیقها و التدقیق فیها حتی أن کثیرا من المسائل الواضحة دق لضرب من الصناعة و إن کانت المسئلة معلومة واضحة و کنت علی قدیم الوقت و حدیثه منشوق النفس إلی عمل کتاب یشتمل علی ذلک تتوق نفسی إلیه فیقطعنی عن ذلک القواطع و شغلنی (تشغلنی خ ل) الشواغل، و تضعف نیتی أیضا فیه قلة رغبة هذه الطائفة فیه، و ترک عنایتهم به لأنهم ألقوا الأخبار و ما رووه من صریح الألفاظ حتی أن مسئلة لو غیر لفظها و عبر عن معناها بغیر اللفظ المعتاد لهم لعجبوا (تعجبوا خ ل) منها و قصر فهمهم عنها، و کنت عملت علی قدیم الوقت کتاب النهایة، و ذکرت جمیع ما رواه أصحابنا فی مصنفاتهم و أصولها من المسائل و فرقوه فی کتبهم، و رتبته ترتیب الفقه و جمعت من النظائر، و رتبت فیه الکتب علی ما رتبت للعلة التی بینتها هناک، و لم أتعرض للتفریع علی المسائل و لا لتعقید الأبواب و ترتیب المسائل و تعلیقها و الجمع بین نظائرها بل أوردت جمیع ذلک أو أکثره بالألفاظ المنقولة حتی لا یستوحشوا من ذلک، و عملت بآخره مختصر جمل العقود فی العبادات سلکت فیه طریق الإیجاز و الاختصار و عقود الأبواب فیما یتعلق بالعبادات، و وعدت فیه أن أعمل کتابا فی الفروع خاصة یضاف إلی کتاب النهایة، و یجتمع معه یکون کاملا کافیا فی جمیع ما یحتاج إلیه ثم رأیت أن ذلک یکون مبتورا یصعب فهمه علی الناظر فیه لأن الفرع إنما یفهمه إذا ضبط الأصل معه فعدلت إلی عمل کتاب یشتمل علی عدد جمیع کتب الفقه التی فصلوها الفقهاء و هی نحو من ثلاثین (ثمانین خ ل) کتابا أذکر کل کتاب منه علی غایة ما یمکن تلخیصه من الألفاظ، و اقتصرت علی مجرد الفقه دون الأدعیة و الآداب، و أعقد فیه الأبواب، و أقسم فیه المسائل، و أجمع بین النظائر، و أستوفیه غایة الاستیفاء، و أذکر أکثر الفروع التی ذکرها المخالفون، و أقول ما عندی علی ما یقتضیه مذاهبنا و یوجبه أصولنا بعد أن أذکر جمیع المسائل، و إذا کانت المسئلة أو الفرع ظاهرا أقنع فیه بمجرد الفتیا و إن کانت المسئلة أو الفرع غریبا أو مشکلا أومئ إلی تعلیلها و وجه دلیلها لیکون الناظر فیها غیر مقلد و لا مبحث، و إذا کانت المسئلة أو الفرع مما فیه أقوال العلماء ذکرتها و بینت عللها و الصحیح منها و الأقوی، و أنبه علی جهة دلیلها لا علی وجه القیاس و إذا شبهت شیئا بشیء فعلی جهة المثال لا علی وجه حمل إحداهما علی الأخری أو علی وجه الحکایة عن المخالفین دون الاعتبار الصحیح، و لا أذکر أسماء المخالفین فی المسئلة لئلا یطول به الکتاب، و قد ذکرت ذلک فی مسائل الخلاف مستوفی، و إن کانت المسئلة لا ترجیح فیها للأقوال و تکون متکافیة وقفت فیها و یکون المسئلة من باب التخییر، و هذا الکتاب إذا سهل الله تعالی إتمامه یکون کتابا لا نظیر له لا فی کتب أصحابنا و لا فی کتب المخالفین لأنی إلی الآن ما عرفت لأحد من الفقهاء کتابا واحدا یشتمل علی الأصول و الفروع مستوفی مذهبنا بل کتبهم و إن کانت کثیرة فلیس تشتمل علیهما کتاب واحد، و أما أصحابنا فلیس لهم فی هذا المعنی ما یشار إلیه بل لهم مختصرات): المبسوط فی فقه الإمامیة، ج۱، ص۱ - ۲.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله هاشمی شاهرودی (با قدری تصرف)

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان