تبیان، دستیار زندگی
این نوشته شامل دو بخش است. در بخش اول آن از چرایی ادبیات گفتگو شد. بخش دوم یعنی نوشته حاضر نیز چگونگی آن را بیان می کند و ملاکهایی برای انتخاب کتاب درسی در اختیار قرار می دهد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چرایی‌ها و چگونگی‌های ادبیات عرب در حوزه (٢)

قفسه کتاب

هدف ما، برقراری ارتباط با متون دینیِ دارای ویژگی‌های خاصّ است؛ متونی كه متنهای تخصّصی عربی هستند. بنابراین، نوع آموزش زبان عربی، باید در راستای فهم متون تخصّصی باشد

بخش قبلی را اینجا ببینید

توضیح: متن زیر که دغدغه‌ها و سؤالات طلاب حوزه‌های علمیه، به ویژه طلاب جدیدالورود درباره شیوه تحصیل ادبیات عرب را مد نظر قرار داده است، سالها پیش به سفارش معاونت پژوهشی حوزه علمیه قم، تهیه شده است. مطالب این متن از کتابهای «راه و رسم طلبگی» نوشته محمد عالم زاده نوری، «استاد و درس» (صرف و نحو) تألیف علی صفایی حائری و سلسله گفتارهای امیر غنوی درباره برنامه علمی طلبگی گرفته شده است.

این نوشته شامل دو بخش است. در بخش اول آن از چرایی ادبیات گفتگو شد. بخش دوم یعنی نوشته حاضر نیز چگونگی آن را بیان می‌کند و ملاکهایی برای انتخاب کتاب درسی در اختیار قرار می‌دهد.

چگونه ادبیّات عرب بخوانم؟

«گاهی هدف ما از یادگیری یك زبان خارجی مانند زبان انگلیسی، این است كه می‌خواهیم با اهل آن زبان، ارتباط برقرار كنیم و حرف بزنیم و مکالمه‌کنیم؛ گاهی می‌خواهیم انگلیسی یاد بگیریم تا بتوانیم روزنامه‌ها و متنهای عمومی آنها را مطالعه‌كنیم؛ و گاهی هدفمان، این است که متنهای تخصّصی انگلیسی در موضوع خاصّی را بخوانیم. برای هر یك از این اهداف، نوع آموزش زبان خارجی و مسائلی که باید روی آنها تأکید شود، متفاوت است.

اكنون ما برای تفقّه در دین، زبان عربی را باید در چه سطحی یاد بگیریم؟ آیا ما می‌خواهیم با عربها، ارتباط برقرار كنیم و حرف بزنیم؟ اگر هدف ما، مکالمه است، باید كتابهایی مانند «تعلیم اللغة العربیّة» و «العربیّة المعاصرة» را بخوانیم و بر روشهای محاوره تأكید كنیم؛ امّا این كار، برای تفقّه در دین، لازم نیست! فرض ما، برقراری ارتباط با عربها و مكالمه با آنها نیست؛ هدف ما، برقراری ارتباط با متون دینیِ دارای ویژگی‌های خاصّ است؛ متونی كه متنهای تخصّصی عربی هستند. بنابراین، نوع آموزش زبان عربی، باید در راستای فهم متون تخصّصی باشد و در این فضا، اصلاً مکالمه لازم نیست!

علاوه بر این، باید دقّت‌كرد كه خواندن علومی مانند صرف و نحو و معانی و بدیع و بیان، برای فراهم‌آوردن ابزار لازم جهت تفقّه است؛ نه مجتهدشدن در علوم ادبیّات عرب! برخورد ما با این علوم، باید آلی باشد؛ نه أصالی! لازم نیست به قدری در این علوم، تخصّصی كار كنیم كه صاحب‌نظر و نظریّه‌پردازِ آن شویم؛ بلكه آنچه ضروری است، به‌دست‌آوردن ابزارهای لازم و توان استفاده‌ی مناسب از آنها برای فهم متون تخصّصی است.» [1]

اكنون، با توجّه به هدف ما از آموختن ادبیّات عرب، چگونگی تحصیل ادبیّات عرب هم مشخّص می‌شود: «نگاه ما به این علوم ادبی، باید كاملاً آلی باشد؛ نه استقلالی! چرا كه این علوم، فقط ابزار و وسیله‌اند. به همین خاطر، مثلاً هنگام آموختن صرف و نحو، باید مهارتهای تجزیه و ترکیب را كسب‌كنیم و اینكه نظرِ سیبویه، این است و نظرِ كسائی، آن است و اخفش، قائل به فلان نظر است، برای ما مهمّ نیست! قیل و قال‌های کوفیان و بصریان، معمولاً در جزئیّات است؛ در حالی كه قواعد عمومی ادبیّات عرب، بین همه‌ی آنها مشترک است. غرض اصلی در آموختن ادبیّات عرب، این است که ما به کمک مجموعه‌ی قواعد، کلمه‌ها را درست بشناسیم و ترکیب جملاتی را که می‌خواهیم معنای آنها را بفهمیم، درست تشخیص دهیم. این، بدان معنا نیست که هیچ كجا، به اختلاف نظرها کاری نداریم؛ بلكه منظور، این است كه در این مرحله از آموختن ادبیّات، نباید بر اختلافات تمرکز كنیم؛ بلكه تمرکز ما، باید به فضای تمرین و كاربرد، اختصاص پیدا كند.» [2]

ملاکهای انتخاب یک کتاب مناسب

تا اینجا، تا اندازه‌ای روشن شد که برای آموختن ادبیّات عرب در حوزه‌ی علمیّه، با چه دیدی باید جلو رفت و چه مهارتهایی را باید کسب کرد و چه کتابهایی را باید انتخاب نمود؛ امّا برای روشن‌تر شدن مسئله و برای اینکه ملاكهای دیگری هم، در اختیار داشته‌باشید تا در فضای نظریّات مختلف درباره‌ی کتابها متحیّر نمانید، شما را با دو ملاک دیگر آشنا می‌کنیم؛ دو ملاکی كه با دانستن آنها، می‌توانید توصیه‌های دوستان را نیز محك بزنید. این بخش از مطلب را در قالب دو نكته بیان می‌كنیم:

نكته‌ی اوّل: «صرف و نحو -و بسیاری از علوم ادبی- علومی هستند که قبل از آنکه مدوّن و مکتوب گردند و به عنوانِ علم شناخته شوند، توسّط اهل زبان، به گونه‌ای ارتکازی، به کار گرفته می‌شدند و این، از جهتی، مهمّ‌ترین خصوصیّتِ این علوم است.

نحو، علمی است که پس از استعمال کلام، از سوی اهل زبان، تنظیم شده و در اختیار عالمان، قرار گرفته‌است؛ علمی که قراردادها و اعتبارات اهل زبان را کشف، جمع‌آوری و ارائه نموده‌است؛ علمی که استعمالات زبان عرب را تحلیل كرده و قواعد عامّ حاکم بر آن را یافته و عرضه نموده‌است.

نحویان، اجازه ندارند بر اساس استحسانات و خوشایندهای عقلی، از نزد خود، قواعد مناسبی برای زبان، وضع‌كنند و استعمال آن را توصیه نمایند. مثلاً این پیشنهاد که ما، اسامی غیر منصرفِ زبان عربی را نیز، همچون اسامی منصرف، با کسره و تنوین استعمال‌کنیم، پیشنهاد مناسبی است که با قیاس و استحسان عقلی، هماهنگ است و همگونی و یک‌رنگی کلمات زبان عربی را در پی دارد؛ امّا چه کنیم که عرب تا کنون، چنین نکرده و در استعمالات خود، تنوین و کسره را بر اسامی غیر منصرف، حرام دانسته‌است!

نحوی، عهده‌دار وظیفه‌ی کشف قواعد و اصول حاکم بر استعمالاتِ پیشین عربی است؛ قواعد و اصولی که عرب جاهلی، بدون آنکه تفصیلاً آنها را بشناسد، ارتکازاً و بدون توجّه، به آنها پای‌بند بوده و همین ارتکاز و ذائقه‌ی خویش را، معیار تمیز صحیح از سقیم می‌دانسته‌است.

عرب جاهلی، فاعل را مرفوع استعمال می‌کند. رفعِ فاعل، نه امری فطری است و نه حقیقتی تکوینی! بلكه قراردادی عرفی است که به مرور، در میان اهل زبان، شکل گرفته و بدون توجّه، اعمال می‌شود. اگر اهل زبان، بر اثر شرایط اجتماعی خاصّی، فاعل را همیشه مجرور استعمال می‌کردند، هیچ حادثه‌ای در عالمِ تکوین رخ نمی‌داد و ما نیز اینک، تابعِ آن استعمال بودیم.

از این جهت، نحوی، به دنبال تفسیر و تحلیل استعمالات و کشف آن قراردادها است و حقّ تغییر و تبدیل آن را ندارد و همیشه زبانِ حال او، این است: «عرب، چنین استعمال کرده؛ ما هم، چنین می‌کنیم!»

نكته‌ی دوم: این نکته نیز، قابل انکار نیست که گزارش از یک واقعیّت، همیشه، واحد نیست. صحنه‌ای که در معرض رویت افراد مختلف قرار گیرد، به تناسب سلایق آن افراد، متفاوت تفسیر می‌شود و شاید همه‌ی این تفسیرها و تحلیلها، صحیح و مطابقِ واقع باشد؛ امّا نحوه‌ی بیان و شیوه‌ی ارائه‌ی آن، در مواردی، دارای تفاوت و اختلاف باشد.

از میان تحلیلها و تفسیرهایی که نحویان، درباره‌ی استعمالات زبان ارائه می‌دهند، هر کدام، واجد دو خصوصیّت زیر باشد، برگزیده‌تر و مقبول‌تر است:

اوّل: صحّت و مطابقت با واقں
دوّم: سادگی و بساطت، در مقایسه با دیگر تفاسیر.

این دو ملاک و معیار، ترازوی سنجشِ عمل نحوی است. صحّتِ یک تحلیل، به منزله‌ی رسیدن به مقصد و درکِ مطلوب است؛ و سادگی آن تحلیل، زودتر رسیدن به مقصد، انتخاب طریق میان‌بُر، صرف هزینه‌ی اندک و به کار گرفتنِ توان کمتر.

این دو ملاک، می‌تواند برای انتخاب کتاب درسی مناسب، مدّ نظر قرار گیرد. به طور خلاصه، می‌توان ویژگی‌های یک کتاب درسی مطلوب را، موارد زیر دانست:

١. کتاب درسی، باید بیانی ساده و گویا داشته‌باشد.
٢. دچار تطویلِ مُمِلّ یا ایجازِ مُخِلّ و تعقید یا اختلاف، نباشد.
٣. مطالب هر درس، فقط بر دروسِ گذشته مبتنی باشد.
٤. کاربرد عملی هر درس و ثمرات آن، قبلاً روشن شود.
٥. از مثالهای متنوّع و گویا -در قالبهای مختلف- بهره گیرد و به مثالهای کلیشه‌ای و تکراری، بسنده ننماید.
٦. جغرافیا و جایگاه منطقی هر بحث در آن، به دانش‌پژوه، گوشزد شود.
٧. خلاصه‌ی‌ هر درس، پس از آن یا در انتهای کتاب، ذکر گردد.
٨. در لابه‌لای درسها، از انواع جدول، شکل، نمودار، تقسیم‌بندی‌های درختی و هر چه فهم مطلب را آسان می‌نماید، استفاده شده‌باشد.
٩. دارای مراحل و حلقاتِ مناسب باشد.» [3]


پانوشت‌ها:

[1و2] غنوی، امیر؛ سلسله‌گفتارهای ضرورت، رسالت و برنامه‌ی علمی حوزه‌های علمیّه.

[3] عالم‌زاده نوری، محمّد؛ راه و رسم طلبگی، ج 2، صص 32-36، با مقداری حذف و اندكی اضافه و ویرایش.

فرآوری: روح الله پورمطهری - بخش حوزه علمیه تبیان