تبیان، دستیار زندگی
رگزیده لطفاً بیوگرافی مختصری از خود را برای مخاطبین سایت اینترنتی تبیان بفرمائید . من در شهریور سال 1312 هـ . ش در ملایر متولد شدم . در سال 1331 وارد حوزه بروجرد شدم و تقریباً تانیمه سطح را خواندم . سپس به قم آمدم و فلسف...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نخبه یعنی فرد برگزیده

لطفاً بیوگرافی مختصری از خود را برای مخاطبین سایت اینترنتی تبیان بفرمائید .

من در شهریور سال 1312 هـ . ش در ملایر متولد شدم . در سال 1331 وارد حوزه بروجرد شدم و تقریباً تانیمه سطح را خواندم . سپس به قم آمدم و فلسفه اسلامیو تفسیر را در محضرعلامه طباطبائی ( ره ) و بقیه سطح را در محضر آیت الله نوری ، آیت الله مشكینی ، آیت الله سلطانی و... گذراندم . بعد از آن دروس خارج  نیز در خدمتحضرتآیت الله بروجردی ، حضرت امام خمینی ( ره ) ، آیت الله مرعشی و محقق دامادتلمذّ كردم .  لیسانس خود را از دانشكده الهیات و فوق لیسانس و دكترا را در فلسفه غرب ازدانشكده علوم انسانیدانشگاه تهران گرفتم .

لطفاً در مورد فعالیت هایی كه تاكنون داشته اید ، توضیحاتی بفرمائید .

من چند سالی در دبیرستان تدریس می كردم . حدود 27 سالی هم هست كه عضو هئیت علمی دانشگاهتهران هستم . چند سالی هم در سازمانسَمت فعالیت می كردم . از اواخر سال 1360به دعوت حضرت امامخمینی( ره ) به عضویت شورای انقلاب فرهنگی درآمدم . در سال 1361 به كمك چند تن از دوستان ، دانشگاه تربیت مدرس را راه اندازی كردم و از همان موقع تا سال   1374ریاست دانشكده علوم انسانی آنجا را به عهده داشتم . در سال 1365 مركز تربیت مدرس را در قمدایر كردیم كه خودم نیز یكی از اساتید آنجا هستم . آثاری نیز دارم ، از جمله ترجمهتأملات دكارت كه چاپ سوم آن باتعلیقات و نقد و بررسی در سال 1381 منتشر شد . ترجمه ای نیز از كتابThe unity of  Philosphical experience   ( وحدت تجربی فلسفی ) انجام دادم كه بر اساس محتوای كتاب ، نام آن رانقد تفكر فلسفی غرب گذاشتم . كتابی هم در حال تألیف دارم كه محصول سال ها تدریس خودم و در زمینه ی فلسفه تطبیقی است. بخشی از این كتاب شامل مقالات گوناگونی است كه تا به حال منتشر نموده ام. در حدود چهل مقاله همدر زمینه های فرهنگی ، فلسفی ، تفسیر، ترجمه ، عرفان ، مسائل خاص فرهنگ اسلامی و... منتشر كرده ام . در آثار فلسفی فلاسفه معاصر بخصوص دكارت و كانتهمتأمل  و تعمقی داشته ام .

جامعه امروز ما با پدیده روشنفكری دینی مواجه است ، از آنجا كه شما آثاری در راستای پاسخگویی به این مسئله دارید ، لطفاً تحلیل خود را از آن بفرمائید .

واژه روشنفكری ترجمه اشتباهیاز Enlightmentانگلیسی است كهدر اصل معنای"روشنگری"  می دهد.این كلمه كه در قرن هجدهم و همراه با انقلاب فرانسه مطرح شد در معنای آزاد اندیشی و آزادی خواهی در برابر كلیسا به كار برده می شد.

در مورد روشنگری دینی هم ، واقعیت این است كه در جوامع دین مدار ،همانطور كه می دانید دینبر محور وحی است و چارچوبی اعتقادی دارد. گاهی مسائلی پیش می آید كه نیاز به اجتهاد دارد . در نتیجه كسانی كه علم كافی در این زمینه دارند ، در چارچوب وحی و احكام و با حفظ اصول احكامی صادر می كنند و یا كسانیهستندكه از دیدگاهی جدید در آثاردینی تعمق می كنند.  ما به اینها روشنگر دینی می گوییم نه روشنفكر .

اما كاری كه روشنفكرانمصطلح معاصرانجام می دهند برون دینی است . یعنی از بیرون به دین نگاه می كنند و به ارزیابی دست می زنند . این افراد با وحی كار ندارند ، مسائل را با عقل خود ویا علوم تجربیمی سنجند،اگر به نظرشان درست بود می پذیرند وگرنه ، یا آن را یكسره به یكسوی می نهند ، یا تأویل می كنند و یا بعضی را می پذیرند و بعضی را كنار می گذارند و ...  اینروشنگری غربی است . پدیده ای كه دامنگیر جامعه امروز ماست . این افراد توجه ندارند كه علوم تجربی لایه ای از حقیقت است؛ چگونه می توان كـّل حقیقت و كـّلیافته های پیامبران و اولیاء را با علوم تجربی وفلسفه و مانند اینها به پیمانه زد؟ این خطای اساسی بینش روشنگریغربیو به اصطلاح روشنفكری است .

آیا می توان ریشه های پلورالیسم یا تكثر گرایی را در  آراءبعضی ازمتفكران مسلمان ، مثلاً عرفا، یافت چون آنها نیز هرجزئی ازهستی را مظهر حق می دانند؟

این كه كسانی هر جزئی از هستی را مظهر حق می دانند این تكثر گرایی نیست . تكثر گرایی این است كه همه مذاهب و ادیان و آئین ها و نحله ها را حق و به گفته بعضی همه ی صراط ها را صراط مستقیم بدانند و این خلاف متن صریح قرآن كریم و روایات و نقض معنا و مفهوم خود لفظ " صراط مستقیم " است ، زیرا صراط مستقیم در جایی معنا و مصداق دارد كه برای رفتن به سوی مقصد راه های گوناگونی وجود داشته باشد : برخی كژراهه  با مراتبی از شدت وضعف و برخی هم مستقیم است. راه هایی هم هست كه راهرو را هرگز به مقصد نمی رساند.  در آیه شریفه ی اهدنا الصراط المستقیم ، از خداوند هدایت به راه راست خواسته می شود نه راه غضب شدگان و نه راه گمراهان. پیداست كه دست كم این دو راه ، در مقابل صراط مستقیمند و اگر همه راه ها مستقیم باشد ، صراط مستقیم به معنی دعا برای هدایت به آن ، نابجا خواهد بود . آری پاره ای از ادیان و مذاهب ، كمابیش بهره ای  از حقیقت دارند اما آن كه حاوی همه حقیقت باشد همان است كه صراط مستقیم نامیده می شود. البته این موضوع نیاز به بحث بیشتری دارد كه باید در جای دیگری به آن پرداخت.

به نظر شما فلسفه ملاصدرا نیاز به تجدید نظر و بازنگری دارد ؟

آراء و نظریات  فلسفی نتیجه قرن ها  تفكر فیلسوفان است . كاری دستوری نیست كه بتوان به آسانی در آن تصرف كرد و اجزائی از آن را بازنگری نمود.این مكتب به تعبیر شما یك كـّل واحد منسجم و اندام واره است كه همه اجزاء آن به هم پیوسته است .فلسفه ملاصدرا از شاهكارهای اندیشه بشریو جامعهمه اندیشه های فلسفی ، كلامی و عرفانیپیش از آن ، در عالم اسلاماست. البته ممكن است در آینده كسی پیدا شود كه بتواند فلسفه ای بیاورد كه حاوی همه اندیشه های فلسفی شرق و غرب باشد، اما این كار ، با توجه به گستردگی كمّی و كیفی مكاتب فلسفه بسیار دشوار است.

آیا فلسفه ملاصدرا تا به امروز تغییر و تحولی داشته است ؟

گفته شد كه یك مكتب فلسفی  به صورت یك مجموعه و یك كل اندام واره است و نمی توان گفت كه تحول می یابد. آری شارحان و مفسّرانی آن را شرح و تفسیر می كنند و گاه از آن برای پاسخگویی به سایر مكاتب استفاده می كنند و گاهی هم بخشی از آن را در یك مكتب فلسفی دیگر به كار می برند. در مورد فلسفه ی ملاصدرا هم باید گفت كه شارحانی مانند مرحوم سبزواری و ملاّ عبدالله زنوزی و آقا علی مدرس داشته و بهتر از آنها مرحوم علامه طباطبائی و استاد شهید مطهری ، رضوان الله علیها با نوشتن كتاباصول فلسفه و پاورقی های سودمند آن براساس فلسفه صدرا بهترین پاسخ را به مكتب الحادی ماركسیسم دادند .

البتهفلسفه ملاصدرا هنوز هم كار بیشتری می طلبد.باید فلسفه های غرب را خواند و در كنار این فلسفه قرار داد و نقاط قوت و ضعفآنها را شناخت . حتی از علم اصول هم می توان در این زمینه بهره بُرد .

آیا فلسفه تابع علوم تجربی است ؟

خیر؛  چون علوم تجربی لایه ای از حقیقت است كه بر یك رشته مبانی نظری استوار است . آن مبانی نظری به یك معنا همان فلسفه است . به همین جهت حتی بسیاری از فلاسفه ی بزرگ غرب  با این كه خود در شاخه هایی از علوم تجربی استاد بودند ،سرانجام به سراغ فلسفهمیرفتند .زیرا  نهایتاً متوجهمیشدند كهمبانی این علومدر فلسفه است . البته فلسفه در تعامل با علوم دیگر هست یعنی كم و بیش از آنها استفاده می كند، ولی تابع آنها نیست .

آیا فلسفه مانند گذشته ، برای جامعه امروز مفید هست ؟

در این زمان بسیار بیشتر از گذشته به فلسفه نیاز است . به همین جهت هم هست كه بسیاری از فقها كه در گذشته مخالف فلسفه بودند ، آن را پذیرفته اند. حتی بعضیعلاوه بر فقهبه فلسفه نیز روی آورده اند .زیرا فلسفه ، به اثبات و مبانینظری اعتقادات می پردازد و این كاریاستكه از عهده فقه خارج است .

اساساً ممارست با فلسفه و استدلالهای فلسفه ، ذهن را دقیق تر و تیزبین تر بار می آورد و این حتی برای فقه و اصول هم سودمند است.

تعریف شما از نخبه چیست ؟

نخبه یعنی فرد برگزیده .

nokhbegan@tebyan.net