تبیان، دستیار زندگی
در اصل كرامت كار خارق عادتى است كه از پیامبر یا امام یا یكى از اولیاى الهى و انسان‏هاى پاك و باتقوا سرمى‏زند و دلیل بر داشتن مقام الهى است. اگر این عمل خارق عادت همراه با ادعاى نبوت باشد دلیل بر پیامبرى شخص است و اگر همراه با ادعاى امامت باشد، دلیل بر اما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راه رسیدن به مقام کرامت


در اصل كرامت كار خارق عادتى است كه از پیامبر یا امام یا یكى از اولیاى الهى و انسان‏هاى پاك و باتقوا سرمى‏زند و دلیل بر داشتن مقام الهى است. اگر این عمل خارق عادت همراه با ادعاى نبوت باشد دلیل بر پیامبرى شخص است و اگر همراه با ادعاى امامت باشد، دلیل بر امامت است و اگر با هیچ كدام از این ادعاها همراه نبود، نشانه لطفى است كه خداوند به این بندگان شایسته‏اش كرده


کرامت نفس
معنای کرامت

کرامت به معناى دورى از پستى و فرومایگى است و روح بزرگوار و منزّه از هر پستى را کریم گویند.[1]

لئیم ضد کریم است.[2] لئامت و دنائت به یک معنى است و لذا دنائت در برابر کرامت و دنى در مقابل کریم است.[3]

روایات و کرامت

به فرموده رسول مکرم اسلام (ص): خداى بزرگ کریم است و کَرَم را دوست مى‏دارد.[4]

و به فرموده ‏امیرالمؤمنین على (علیه السلام): کسى که قبل از سؤال مى‏بخشد کریم است.[5] حوادث ناگوار در روح کریم اثر نمى‏گذارد.[6]

- کریم انسانى است که از حرام اجتناب کند و از همه عیب‏ها منزّه و پاک باشد.[7]

انسان کریم از چیزى که لئیم به آن فخر مى‏کند مُنزجر است.[8]

- کریم انسانى است که آبروى خود را با مال حفظ مى‏کند ولى لئیم کسى است که مال را به وسیله آبرو حفظ مى‏کند.[9]

اگر کسى روح را به کرامت و عظمت بشناسد همه دنیا در چشمش کوچک مى‏شود.[10]

تنها راه و عامل رسیدن به کرامت الهی تقرب جستن به خداوند علی اعلی است که با عبادت و ترک محرمات حاصل می شود و برای نیل به این مقام به ناچار باید از ائمه هدی (ع) که مظهر کرامت و منشأ تسبیح الهی هستند مدد جست

چیستی کرامت

بیان شد که کرامت، بزرگوارى و دورى از هر پستى و فرومایگى است. اگر به این فرموده رسول مکرم اسلام (ص) توجه کنیم که دوستى دنیا ریشه هر معصیت و ابتداى هر گناه است.[11] و اینکه دنیا، دنیا نامیده شد چونکه بى مقدارتر از هر چیزى است[12] دنائت در برابر کرامت و دنى در مقابل کریم است و چون دنى و دنائت و دنیا هم ریشه‏اند، از این رو نمى‏توان کرامت و بزرگوارى را در دوستى دنیا جستجو نمود. چرا که به فرموده حضرت امیر (علیه السلام) دنیا انسان را خوار و ذلیل مى‏کند[13] و کرامت نقطه مقابل ذلّت و خوارى است.

راه رسیدن به مقام کرامت

شایان ذكر است، همان‏گونه كه برائت از حقارت و پستى مراتب دارد، كرامت نیز داراى مراتبى است و هر موجودى به اندازه برائت خود از هوان و حقارت، كریم خواهد بود.

در زیارت جامعه، ائمه (علیهم السلام) به عنوان اصول و ریشه‏هاى كرامت معرفى شده‏اند (و أصول الكرم) زیرا تمام خیرات و بركات موجود در نظام هستى، اعم از بركات مادى و معنوى، به وساطت آن ذوات مقدس افاضه مى‏شود (إن ذُكر الخیرُ كُنتم أَوّلَه و أصلَه و فرْعَه و معدِنه و مأواه و مُنتهاه- مفاتیح الجنان، زیارت جامعه).

مهربان ترین راننده تاکسی

سرّ این‏كه فرشتگان به كرامت رسیدند و بندگان مكرم خدا شدند (بل عباد مكرمون لایسقونه بالقول وهم بأمره یعلمون- انبیاء/ 26)، آن است كه افتخار شاگردى ائمّه اطهار (علیهم السلام) را دارند چنان كه همگان، حتى انبیا (ع) شاگرد آن‏هایند چنان كه حضرت على (علیهم السلام) در خطبه‏اى فرمود: إنّا آل محمّد كنّا أنواراً حوْل العرش فأمرنا الله بالتسبیح فسبّحنا فسبّحت الملائكة بتسبیحنا ثمّ أهبطنا إلى الأرض فأمرنا الله بالتسبیح فسبّحنا فسبّحت أهل الأرض- بحار، 24/ 88).

یعنى همانا ما خاندان محمد (صلی الله علیه و آله) نورهایى اطراف عرش الهى بودیم، پس خداوند ما را به تسبیح فرمان داد، ما تسبیح كردیم. پس، فرشتگان به وسیله تسبیح ما خدا را تسبیح كردند. سپس خداوند ما را به سوى زمین هبوط داد و مأمور به تسبیح كرد. پس، ما تسبیح خدا كردیم، سپس اهل زمین به وسیله تسبیح ما خدا را تسبیح گفتند.

بدین ترتیب، مجموعه عالم امكان، بر سر سفره كرامت امیر مؤمنان و سایر ائمه (ع) نشسته است.

(آیة الله جوادى آملى، على (علیه السلام) مظهر اسماى حسناى الهى)

لذا تنها راه و عامل رسیدن به کرامت الهی تقرب جستن به خداوند علی اعلی است که با عبادت و ترک محرمات حاصل می شود و برای نیل به این مقام به ناچار باید از ائمه هدی (ع) که مظهر کرامت و منشأ تسبیح الهی هستند مدد جست.

کرامت و قدرت خرق عادت

کرامت معنای اصطلاحی دیگری نیز دارد که امری واقعی و محققی است که نیازی به اثبات ندارد چرا که فاعل آن ادعایی در برابر آن ندارد و میوه ایست که از شاخه خرق عادت و معجزه ثمر می دهد. در اصل كرامت كار خارق عادتى است كه از پیامبر یا امام یا یكى از اولیاى الهى و انسان‏هاى پاك و باتقوا سرمى‏زند و دلیل بر داشتن مقام الهى است. اگر این عمل خارق عادت همراه با ادعاى نبوت باشد دلیل بر پیامبرى شخص است و اگر همراه با ادعاى امامت باشد، دلیل بر امامت است و اگر با هیچ كدام از این ادعاها همراه نبود، نشانه لطفى است كه خداوند به این بندگان شایسته‏اش كرده و البته خداوند این لطف را به كسانى مى‏كند كه از آن سوء استفاده نكنند.

مثلًا عمل عجیب و خارق عادتى كه آصف برخیا (وزیر حضرت سلیمان (ع) انجام داد و در یك چشم به هم زدن، تخت عظیم سلطنتى بلقیس را در جلو حضرت سلیمان (ع) حاضر كرد. نمونه‏اى از كرامت مردان خداست که داستان آن در سوره نمل آمده است.

قرآن کریم گوهر اصلى انسان را به عنوان یک موجود شریف و کریم معرفى مى‏کند که اگر انسان کریم شود راه طبیعى خویش را پیموده و گوهر اصیل خود را بازیافته است و چون اطاعت و صعود، مناسب با گوهر اصلى انسان است، بنابراین، عصیان و سقوط بر انسان تحمیل است، اما کرامت چنین نیست؛ زیرا گوهر آدمى کریم است

و همچنین خبر دادن از اسرار و امور پنهان و درون و ضمایر مردم که نمونه‏هایى از كرامت مى‏باشند البته اولیاى الهى و عارفان بالله به طور كلى جز در مواردى كه مورد رضاى خداوند است و براى اظهار قدرت الهى و اتمام حجت كردن ضرورت دارد، از اظهار كرامات دورى مى‏كردند و به كرامت خود توجهى نمى‏كردند چون در نزد آنها نظام آفرینش و عجایب آن خود بالاترین كرامت است و اظهار كرامت در برابر این كرامت الهى را نوع بى‏ادبى به حساب مى‏آوردند و در مورد اظهار كرامات از مكر و فریب نفس مى‏ترسیدند چون توجه به هر چیزى غیرخدا را نوعى شرک تلقى مى‏كردند.

البته توجّه شود که هر خرق عادتی را هم کرامت نمی گویند. کرامت آن خرق عادتی است که ناشی از قرب انسان به خداوند و به اذن او باشد.لذا خرق عادتی که از یک مرتاض سر می زند کرامت نیست. لذا به صرف دیده شدن یک امر خارق العاده از یک شخص نمی توان او را ولی خدا یا امام یا پیامبر دانست.

براى رسیدن به قلّه بلند کرامت باید به سلاح پرهیز از گناه و دنیاطلبى و هوى و هوس، و در یک کلمه به سلاح تقوا مجهّز گشت. به فرموده امیرالمؤمنین على (علیه السلام): کرامت بدون تقوا حاصل نمى‏شود.[14]

خداوند در قرآن می فرماید: با کرامت‏ترین (گرامى‏ترین) شما نزد خداوند با تقواترین شماست.[15]

و به فرموده امیرالمؤمنین على (علیه السلام): کلید کَرَم، تقوا است.[16]

کرامت و روح الهی

قرآن کریم گوهر اصلى انسان را به عنوان یک موجود شریف و کریم معرفى مى‏کند که اگر انسان کریم شود راه طبیعى خویش را پیموده و گوهر اصیل خود را بازیافته است و چون اطاعت و صعود، مناسب با گوهر اصلى انسان است، بنابراین، عصیان و سقوط بر انسان تحمیل است، اما کرامت چنین نیست؛ زیرا گوهر آدمى کریم است. خداى بزرگ مى‏فرماید: ما انسان را گرامى داشتیم.[17] چون در خلقت او گوهرى کریم به کار رفته است. اگر انسان مانند سایر موجودات فقط از خاک خلق مى‏شد، کرامت براى او ذاتى یا وصف اوّلى نبود. ولى انسان داراى فرع و اصلى است؛ فرع او به خاک بر مى‏گردد و اصل او به اللَّه منسوب است. خداى کریم در قرآن مجید روح را به خود نسبت داد و جسم را که به خاک و طبیعت مرتبط است. به طین منسوب کرد.[18] نفرمود من انسان را از گل و روح مجرّد خلق کردم، بلکه انسان را از گل ساختم، سپس از روح خود در او دمیدم و چون روح انسانى به خداوندى که معلم اکرم است، ارتباط دارد. پس سهمى از کرامت دارد و روح الهی به معناى روح کرامت است.[19]

پاداش انسان‏هاى کریم

امیرالمؤمنین على (علیه السلام) می فرماید: خدا شما را به پرهیزکارى سفارش کرد و آن را نهایت خشنودى خود و خواستش از بندگان قرار داده است. پس بترسید از خدایى که در پیشگاه او حاضرید و اختیار شما در دست او است و همه حرکات و حالات شما را زیر نظر دارد. اگر چیزى را پنهان کنید مى‏داند و اگر آشکار کردید ثبت مى‏کند. براى ثبت اعمال، فرشتگان کریم و بزرگوارى را گمارده که نه حقّى را فراموش و نه باطلى را ثبت مى‏کنند. آگاه باشید آن کس که تقوا پیشه کند از فتنه‏ها نجات مى‏یابد، و با نور هدایت از تاریکى‏ها مى‏گریزد و به آنچه که دوست دارد جاودانه دسترسى پیدا مى‏کند. خدا او را در منزل کرامت خویش مسکن مى‏دهد، خانه‏اى که مخصوص خدا است. سقف آن عرش پروردگارى و روشنایى آن از جمال الهى و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشینانش پیامبران الاهى مى‏باشند.[20]

پی نوشت ها :

[1] جوادى آملى، عبداللَّه، کرامت در قرآن ص22.

[2] ثعالبى نیشابورى، فقه اللغة، ص 139.

[3] جوادى آملى، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 22.

[4] رى شهرى، محمد، (حسینى سید حمید)، منتخب میزان الحکمه، روایت شماره 5493.

[5] آمدى عبدالواحد، غررالحکم و دررالحکم، چاپ دانشگاه، ج 1 ص 365، شماره 1389.

[6] همان مصدر، ج2، ص1 شماره 1555.

[7] همان مصدر، ج2، ص4 شماره 1565.

[8] همان مصدر، ج2، ص44 شماره 177.

[9] همان مصدر، ج2، ص154 شماره 2159.

[10] همان مصدر، ج5، ص451 شماره 9130.

[11] محمدی رى شهرى، محمد، (حسینى سید حمید)، منتخب میزان الحکمة، روایت شماره 2194.

[12] همان مصدر، روایت شماره 2171.

[13] همان مصدر، روایت شماره 2192.

[14] نهج البلاغه، حکمت 113.

[15] قرآن کریم، سوره حجرت، آیه 13.

[16] رى شهرى محمد، (حسینى سید حمید) منتخب میزان الحکمة، روایت شماره 6664.

[17] اسراء، 70.

[18] ص، 72 – 71.

[19] جوادى آملى، عبداللَّه، کرامت در قرآن، ص 62.

[20] نهج البلاغه، خطبه 183.

فراوری: محمدی

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.