تبیان، دستیار زندگی
آن چه از ادبیات علوم تربیتی معاصر استنباط می شود، این است که در شرایط پیش آمده و در دورنمای مطرح در پست مدرنیسم قرن بیست و یکم، کمتر به واژه ی کلاسیک «آموزش» بر می خوریم و بیشتر مباحث حول و حوش موضوع «یادگیری» دور می زنند...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یادگیری مادام العمر

تفاوت یادگیری مادام العمر با سایر یادگیری ها

آن چه از ادبیات علوم تربیتی معاصر استنباط می شود، این است که در شرایط پیش آمده و در دورنمای مطرح در پس مدرنیسم قرن بیست و یکم، کمتر به واژه ی کلاسیک «آموزش» بر می خوریم و بیشتر مباحث حول و حوش موضوع «یادگیری» دور می زنند. توجه ادبیات حاضر به محور شناخت حاصل از یادگیری معطوف شده است؛ این که انواع یادگیری در سنین و محیط های متفاوت به چه پیش زمینه ها، دانش قبلی و شرایط یادگیری خاص نیاز دارد و حاصل انواع یادگیری ها به کدام قدرت شناختی در فراگیرنده می انجامد.یادگیری مادام العمر

در این رهگذر، نکته ی قابل توجهی که مطرح می شود این است که:

پرداختن به امر یادگیری در دوران اولیه ی زندگی، میزان،عمق و سطح شناخت حاصله، تا کجا می تواند همراه انسان و راه گشای زندگی نوین امروزی در فضای هوشمند قرن حاضر باشد؟

آیا می توان یادگیری های اوایل زندگی را در بقیه ی عمر به عنوان یک ذخیره ی انبار شده ی ذهنی مورد استفاده قرار داد؟

آیا شرایط متغیر امروزی، با ناپایدار سازی اطلاعات و کاهش اعتبار آن به محدودیت یک زمان کوتاه، هنوز به ما اجازه آن را می دهد که با انباشتن دانش چارچوب بندی شده و کلاسیک، مجموعه ی شناخت خود را به مالکیت یک سلسله داده های آموخته شده بسپاریم و به طور در خور، با فضای هوشمند زندگی در قرن حاضر برخورد کنیم؟

آیا داشتن دانش و اطلاعات ناپایدار که به خاطر بروز تغییرات شگرف در همه ی ارکان زندگی، به سرعت پایداری و اعتبارشان از بین می رود، می تواند ملاک خوبی برای برخورد با مسائل زندگی امروزی باشد؟

این طور به نظر می رسد که مالکیت یک سلسله اطلاعات کهنه، نمی تواند چاره ی توانمند سازی انسان این قرن و قرن های آینده باشد.

سند مالکیت دانش های ایستا و تفکر مبتنی بر دانش کهنه به صورت مدارک تحصیلی، ملاک ارزشمندی برای نشان دادن توانمندی های انسان درحل مشکلات متغیر و متحول امروزی و برآوردن نیازهای تکه تکه شده ی قرن حاضرنیست.

برعکس، هر گونه تلاش در این جهت برای حفظ موقعیت و مالکیت مدارک و مدارج علمی و نظری، انسان را بیشتر در برابر متغیرهای مسئله دار زندگی با مجهولات جدیدش، ناتوان می سازد.

احساس درماندگی حاصل از آموختن یک سلسله مهارت های زندگی در قالب نیازهای کلاسیک و نظام آموزشی سنتی، بیشتر روح انسان را می آزارد. چرا که از

لحاظ روان شناختی، زمانی که در شرایط واقعی و روزانه ی زندگی، مدام به انسان احساس عقب ماندگی از کارها، امورات و اطلاعات روز دست می دهد، احساس درماندگی در او شرطی و آموخته می شود.

عواقب چنین درماندگی های آموخته شده ای، برخورد با دنیای متحول و پویای امروزی را که در دیجیتالیسم پست مدرن، شکل و هیئت جدیدی پیدا کرده است، بسیار دشوار می سازد.

روابط میان یادگیری های انسان در طول زندگی

یادگیری مادام العمر

اگر تلمبار کردن اطلاعات (شاید به علت کند بودن تغییرات در محتوا و شکل آن ها در گذشته) می توانست ملاک خوبی برای استفاده از آن ها طی یک دوره از زندگی و حداقل یک نسل باشد و مفید واقع شود.

امروزه دیگر چنین امری ممکن به نظر نمی رسد، دکترین دیجیتالیسم و سرعت های به دست آمده از فناوری با سرعت های نانو و پیکو، ایجاب می کند که همراه با هر تغییری که در بطن زندگی روی می دهد، بتوانیم خود را هم زمان با آن تطبیق دهیم.

تطابق جویی که خود از اصل یادگیری «آن به آن» و همراه با تغییرات پی در پی و مدام در طول زندگی نوین است.

یادگیری های لحظه ای، ناپایدار و سطحی، خود نیاز به فراشناختی تخصصی و در خور نیاز دارد که عمق آن دستخوش تغییرات زمانی و مکانی است و دائماً متحول می شود.

این نوع یادگیری مادام العمر، به جای تمرکز روی یادگیری یکنواخت در یک برهه از زندگی، و استفاده از آن در بقیه ی عمر، ناگزیر از پراکنده سازی تمامی حواس و امکانات یادگیری در سرتاسر عمر است تا بتوانیم، متناسب و در خور با تغییرات روزمره ی زندگی و همراه با آن ها، امکانات معیشتی خویش را در این تطابق یابی جدید بهتر میسر سازیم.

در بررسی موضوع یادگیری مادام العمر در طول زندگی، این طور به نظر می رسد که رابطه ی میان آدم های حرفه ای و مراجعینشان پیوسته به صورت یک تعامل دو جانبه ی محض صورت نمی گیرد.

یادگیری مادام العمر

فرض بر این است که انسان حرفه ای خدمتی را ارائه می دهد و انسان مراجع آن را بر می گزیند. برای مثال، آموزگار اطلاعاتی را ارائه می دهد و فراگیرنده به صورت انتخابی از آن یادداشت بر می دارد. متخصص امور بهداشتی نسخه ای می پیچد و مراجعش آن را می پذیرد و مصرف می کند. اما در یادگیری های غیر رسمی، یادگیرنده خواه در نقش کودک باشد یا نوجوان و بزرگ سال، اعتقاد بر این است که روابط به وجود آمده می باید بر اساس فهم موضوع باشد تا پذیرفته شود. یادگیری مادام العمر

در چنین تعاملات تازه ی به وجود آمده، فراگیرندگان پا به پای آموزگاران، تجربه ها، انگیزه ها و نگرش هایی را مطرح می سازند که میان خود و دیگران رد وبدل کرده اند. بنابراین، در فرایندی تعاملی و ارتباطی دو جانبه یا چند جانبه، با توان بالقوه ی افراد در یادگیری امور سر و کار پیدا می کنیم که فرایند کنترل دانستن را به وجود می آورد.

از آن جا که بر اساس نظریه ی فازی در فیزیک و روان شناسی

شناخت ادراک ما در جهان به صورت تقریبی و در یک حالت ابهام گونه و مه آلود، و نزدیک به واقعیت صورت می گیرد، نقش این توانایی بالقوه درنزدیک ساختن انسان متفکر به واقعیت ها، بسیار اهمیت دارد.

در واقع، تعاملات و ارتباطات متقابل و دو طرفه است که در این رابطه اهمیت پیدا می کند. این امر همان کنه مطلبی است که در اظهار پائولو فریره دیده می شود:

«تمایل و جهت یابی انسان برای بیشتر شدن و افزودن چیزی بر خود».

این موضوع در واقع همان تقسیم بار یادگیری در تمام مراحل طول عمر یک انسان است که به «بیشتر شدن» (رشد) دائمی و در خور او می انجامد.

بدین ترتیب،

یادگیری مستقیم و رسمی گذشته، وقتی به یادگیری از نوع خود گسترش تبدیل می شود، مبتنی بر روابطی می گردد که هم آموزگار و هم فرا گیرنده می توانند با درک موقعیت و نقش خویش و توان طرف متقابل در فرایند بیشتر شدن، زمینه ای متناسب با شرایط آن لحظه از زندگی را برای یکدیگر به وجود آورند.

اما تفاوت اصلی در این خواهد بود که

  1. نقش معلم از دادن اطلاع و انتقال آن به فراگیرنده، به هدایت دانش به سمت او تبدیل می شود.
یادگیری مادام العمر

در بسیاری از مواقع، با درگیر شدن در یک فرایند یادگیری از نوع فرا شناختی، آموزگار و فراگیرنده یکی می شوند و در خود فراگیرنده خلاصه می گردند. بنابراین، یادگیری مادام العمر از آبشخور چنین دور نمایی معنا پیدا می کند.

آن نوع یادگیری که با تعامل هر کس با دیگری، انباشتی از اطلاعات را در آن لحظه، متناسب با شرایط، به وجود می آورد که به نوبه ی خود ،توانایی های هر فرد را برای انطباق و تعادل جویی، دوباره فکر کردن، آشنا شدن و درک کردن یا گیج شدن و جست و جوی بیشتر برای فهمیدن به تحرک وا می دارد؛ فرایندی که از سنتز «شدن» در برابر تز «بودن» و آنتی تز «نبودن» به دست می آید. چنین فعالیت هایی، اساس یادگیری های مادام العمر را تشکیل می دهند؛ حال به صورت غیر رسمی.

در یادگیری مادام العمر، مبنا بر این گذاشته می شود که

شناخت فردی از آن گونه شناخت اجتماعی پدید می آید که در تعاملات روزمره ی زندگی میان فراد به صورت کمّی شکل می گیرد.

در خانه، خیابان، محیط کار و کارخانه، و هر جای عمومی مانند کتاب خانه یا مراکز فراگیری در هر محیطی که امکان خود گستری فردی در آن به وجود آید. در تبادلات اجتماعی که به ندرت نیاز حتمی به حضور یک فرد حرفه ای به صورت یک آموزگار یا ارائه دهنده ی اطلاع و دانش پیدا می شود، نوعی از فعالیت خودگستری و «افزون بر خود» تجربه می شود.

بنابراین، در یادگیری مادام العمر

این افراد هستند که با درک موقعیت یکدیگر در شرایط زندگی روزانه ی خود، دانش و آگاهی مبهم و تقریبی خود را که از حس بودنشان در یک شرایط خاص به دست می آید، به تعامل در می آورند.

یادگیری مادام العمر

در فعالیت های روزمره، افراد با هدایت یکدیگر به طور هم زمان و مادام العمر، پیوسته ذخیره ی داده ها و شناخت خود را از حقایق به اشتراک با یکدیگر می گذارند و به طور روز آمد در می آورند.

این که چگونه هر کس بتواند روی توان خود برای خودگستری و یادگیری در یک دامنه از زمینه های حرفه ای و اجتماعی، ضوابط و اصولی را که به وجود آورد تا اساس یادگیری خود را شکل دهد، بستگی به زمنیه های قبلی او از اطلاعات و توان بالقوه اش دارد. فراگیرنده درهر سنی که باشد، چنین روابط یادگیری در مورد او نیز همیشه صادق خواهد بود. زیرا اساس بیولوژیکی انسان در این امر، اختیاری برای او نمی گذارد که بتواند یاد نگیرد.

هر کس در هر لحظه و در هر شرایط در حال یادگیری است.

محدودیت های چارچوب های موجود در آموزش رسمی

یادگیری مادام العمر

تحصیلات رسمی و دانشگاهی به طور سنتی امتیازات جالب و چشم گیری دارد که هم از لحاظ نظری و هم در عمل، می توان از آن ها استفاده کرد.

چنین امتیازاتی حاصل نظام سنتی هستند که از تعاملات میان معلمی با سطح تراز تحقیقاتی و دانشجویان با هوش تشکیل شده باشد؛ یعنی مجتمعی از بهترین موقعیت یادگیری به وجود آمده که وضعیتی ایده آل را پدید می آورد.

با وجود این در شرایط امروزی،

آموزش سنتی دیگر نمی تواند تمامی احتیاجات یادگیری افراد را از لحاظ کمّی و کیفی و به طور روز آمد بر آورده سازد.

 اگر خواسته باشیم چنین شرایط ایده آلی را حفظ کنیم، می باید موارد زیر را در نظر بگیریم:

  1. 1- یادگیری با کیفیت بالا تا حد زیادی به یافتن تعداد قابل قبولی از استادان ممتاز بستگی پیدا می کند که معمولاً به سادگی در دست رس نیستند.
  2. 2- یادگیری تنها در شرایط رسمی و با امکانات و تدارکات ویژه صورت می گیرد که محدودیت های زیادی دارد.
  3. 3- تحصیل در دانشگاه هایی که بر بنیاد تحقیقاتی جامع صورت بگیرد، بسیار گران است.
  4. 4- یادگیری سنتی محدود به مکانی خاص است که معمولاً بر پایی آن از لحاظ اقتصادی گران تمام می شود.
  5. 5- فرایند یادگیری می باید تحت کنترل معلم باشد. زمان یادگیری را معلم یا استاد تعیین می کند.
  6. 6- چگونگی یادگیری فراگیرنده به تدریس معلم بستگی دارد که معمولاً انتخابی نیست.
  7. 7- محتوای یادگیری در آموزش رسمی، برای بقیه ی دوران زندگی طراحی می شود و کمتر با شرایط زندگی در زمان حال ارتباط پیدا می کند.
  8. 8- حاصل یادگیری ها در محیط های رسمی، کمتر به زندگی و نیاز آنی و کاربردی فرد مربوط می شود.
  9. 9- آموختن مطالب،قالبی و اکثراً یک سویه است.
  10. 10- مطالب آموزشی عقب تر از زمان حال هستند.
  11. 11- نوعی محدودیت در شرایط و محتوای یادگیری وجود دارد.
  12. 12- نیازهای یادگیری را نظام مدرسه یا دانشگاه برای فرد تهیه می کنند.
  13. 13- همیشه از شیوه ی انتقال دانش از آموزگار به فراگیرنده استفاده می شود و فرصت ابتکار، خلاقیت و خود جوشی از فراگیرنده سلب می شود.
  14. 14- مواد و منابع اطلاعاتی در خدمت مدرسان قرار دارند و برای آن ها تهیه می شوند.
  15. 15- هزینه ی سرانه زیاد و به عهده ی خانواده و یا جامعه است.
  16. 16- در یادگیری، شیوه ی ارتباطی عمودی است و کمتر از ارتباط افقی استفاده می شود.
  17. 17- با تدارک لقمه های اطلاعاتی برای مخاطب (به صورت هدف های یادگیری)، فرصت های محدودی برای یادگیری به وجود می آید.
  18. 18- کمیت اطلاعات بیشتر مد نظر قرار می گیرد.
  19. 19- بروکراسی و آریستوکراسی اطلاعاتی بیشتر پدیدار می شود که معمولاً انحصار طلبی را نیز به دنبال می آورد.
  20. 20- افراد مشابه با مهارت های مشابه تربیت می شوند.
  21. 21- یادگیری یک فرآورده تلقی می شود که فراگیرنده مالک آن خواهد بود.
  22. 22- برای یادگیری استاندارد، روش معنی لازم می شود.


مرکز یادگیری سایت تبیان

گردآوری: شکوفه باصری - تنظیم: یگانه داودی