تبیان، دستیار زندگی
گرین‌استاك نیز می‌گوید: ما در زمینه امنیت جهانی در دنیایی كه غیر قابل پیش‌بینی است، همراهی و پشتیبانی كه بتواند منافع ما را تأمین كند، نخواهیم داشت، مگر آنكه بسیار محتاطانه با آمریکا همكاری كنیم. در شرایط متغیر امنیتی كنونی، آمریكا تنها قدرتی است كه می‌ت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راز رابطه "ویژه" آمریكا و انگلیس (2)

بخش سیاسی_در قسمت اول این مبحث گفتیم که سرمنشا روابط گرم و صمیمانه آمریکا و انگلیس به جنگ جهانی دوم بازمی‌گردد و در این زمینه گستره روابط دو کشور را در چندین حوزه بررسی کردیم و اکنون ادامه سخن:

آمریکا و انگلیس

افت‌ و خیز در روابط میان دو كشور

روابط دوجانبه آمریكا و انگلیس گاهی با پس‌لرزه‌هایی مواجه می‌شود، مثلا روابط این دو کشور در سال 1956 به پائین‌ترین سطح خود رسید، زمانیكه دولت دوایت دی آیزنهاور، رئیس جمهور وقت آمریكا، انگلیس را وادار كرد از عملیات علیه مصر پس از اعلام ملی شدن كانال سوئز توسط جمال عبدالناصر، رئیس جمهور وقت مصر پا پس بكشد.

در دوران ریاست جمهوری كلینتون نیز دو طرف اختلافاتی جدی در خصوص سیاست‌های متخذه در منطقه بالكان داشتند. آمریكایی‌ها معتقد بودند، می‌توان عملیات پاكسازی قومی صرب‌ها علیه مسلمانان آلبانیایی‌تبار در كوزوو را تنها از طریق حملات هوایی متوقف ساخت، در حالی كه انگلیس بر استفاده از نیروی زمینی تأكید می‌کرد.

در سال 2009 میلادی نیز پس از آزادسازی عبدالباسط علی المغربی، محكوم پرونده بمب‌گذاری لاكربی، توسط اسكاتلند و استرداد او به لیبی، روابط دوجانبه آمریكا و انگلیس دچار طوفان گردید. انگلیسی‌ها نیز از نحوه برخورد دولت اوباما با شركت بی پی غول نفتی انگلستان، در ماجرای نشت نفت در خلیج مكزیك، رنجیده‌خاطر شدند.

با وجود اختلافاتی که گاها میان دو كشور بروز می‌کرد، با این حال روابط دوجانبه جهت ادامه بقا آنچنان سرسختی از خود نشان می‌دادند كه به "جذام روابط بین‌الملل" لقب گرفته است.

اما در دوره پس از جنگ سرد كه لندن و واشنگتن درپی یافتن همپیمانان جدیدی برای خود بودند، این روابط ویژه مجددا مورد انتقاد قرار گرفت.

آیا در دنیای چند قطبی كنونی روابط آمریكا و انگلیس همچنان ویژه است؟

مجلس عوام انگلیس در مطالعات اخیر خود چنین نتیجه گرفته است كه باید از بكار بردن واژه "روابط ویژه" اجتناب كرد، زیرا این امر معنی واقعی این واژه را تحت‌الشعاع قرار داده، از ارزش آن می‌كاهد و انتظاراتی غیر واقعی بوجود می‌آورد.

دانا آلین كارشناس روابط خارجی آمریكا واژه روابط ویژه را واژه‌ای جعلی و مصنوعی توصیف می‌كند كه به‌ نوعی طلسم تبدیل شده است.

وی معتقد است: ضرر استفاده از این واژه بیش از منفعت آن است. این واژه بیانگر عناصری مانند زبان، فرهنگ و تاریخ مشترك است كه معمولا در روابط دوجانبه بین كشورها یافت نمی‌شود. اما مشكلات خود را نیز به‌دنبال دارد. نخست آنكه به‌نوعی بعنوان واژه‌ای شبهه نژادپرستانه كه بیانگر اتحادیه كشورهای انگلیسی‌ زبان در مقابل سایر جهان است، تلقی می‌شود.

اما "مارش" معتقد است: كاربرد این واژه فراتر از استفاده لغوی است و بكار بردن آن در جهت اهداف خاص سیاسی صورت می‌گیرد. اهدافی نظیر القاء عمق صمیمیت روابط دوجانبه آمریكا و انگلیس و یا تغییر جو حاكم بر روابط دوجانبه پس از یك تلاطم یا تغییر دولت‌ها در هر یك از دو كشور.

وی در این باره می‌گوید: به همین دلیل در حالی كه انگلیس به دنبال كاهش استفاده از واژه روابط ویژه است، دولت اوباما تمایل مضاعفی به استفاده از آن نشان داده است و این احتمالا بیانگر محاسبات سیاسی جدید دولت اوباماست كه در نظر دارد روابط ویژه را بعنوان نوعی امتیاز برای سیاست خارجی خود، زنده نگاه دارد.

این تغییر در سیاست خارجی اوباما به نوعی برای ترمیم دیدگاه قبلی در خصوص سیاست خارجی او صورت می‌گیرد كه وی تمایل چندانی به گسترش روابط با اروپا، از جمله انگلیس، نداشت. در پیام كاخ سفید بمناسبت تصویب توافقنامه همكاری‌های تجاری در ماه سپتامبر نیز واژه روابط ویژه ذكر شده و به نوعی تصویب این توافقنامه را به عنوان پاداشی برای انگلیس قلمداد كرد.

در سال 2009 میلادی نیز پس از آزادسازی عبدالباسط علی المغربی، محكوم پرونده بمب‌گذاری لاكربی، توسط اسكاتلند و استرداد او به لیبی، روابط دوجانبه آمریكا و انگلیس دچار طوفان گردید

در ماه ژانویه نیز اوباما هنگام استقبال از كامرون در واشنگتن از ادبیات مشابهی استفاده كرد. وی در اظهارات خود بیان داشت "آمریكا و انگلیس واقعا از روابط ویژه‌ای برخوردار هستند". اما كامرون در اظهارات خود از بكار بردن واژه‌های حساسیت‌ برانگیز خودداری و تنها به ذكر جمله "روابط كاملا ضروری " اكتفا كرد.

آیا روابط ویژه آمریكا و انگلیس بیشتر به سود یكی از طرفین است؟

هندرشات در این خصوص معتقد است: روابط آمریكا و انگلیس بیشتر به سود آمریكا ست. این امر در دوران حاكمیت بلر در زمانی كه بوش رئیس جمهور آمریكا بود، برای او گران تمام شد، اما نخست وزیر از رها كردن آن امتناع می‌كرد.

داگلاس هرد وزیر خارجه سابق انگلیس بسان سایر تحلیلگران بر این باور است که انگلیس می‌تواند فراتر از جایگاه واقعی خود در دنیا نقش ایفا كند

مارش در این زمینه می‌گوید: روابط آمریكا و انگلیس بشدت نامتقارن است، اما در نهایت دو طرف از آن سود می‌برند. انگلستان منافع نظامی، امنیتی و اقتصادی بسیاری از این روابط ویژه می‌برد. به عنوان مثال قدرت هسته‌ای انگلیس كاملا وابسته به آمریکاست و این امر در خصوص مسائل اقتصادی و فنی نیز تا حدود زیادی صادق است.

وی می افزاید: در مورد تبادل اطلاعات جاسوسی نیز باید گفت، میزان اطلاعاتی كه شبكه‌ها و منابع جاسوسی آمریكا در اختیار انگلیس می‌گذارند، بسیار بیش از آن چیزی است كه انگلیس به آمریكا می‌دهد. از سوی دیگر، همكاری‌های ارتباطی و تسلیحاتی با آمریكا برای انگلیس حیاتی است، زیرا این كشور را قادر می‌سازد قدرت نظامی خود را در جهان تا حدودی حفظ كند.

مارش ادامه می‌دهد: همكاری انگلیس در زمینه‌های جاسوسی، نظامی و مبارزه با تروریسم مهم بشمار می‌آیند. انگلیس همچنین همكاری‌هایی بویژه در زمینه‌های هسته‌ای.با آمریكا دارد كه از عهده سایر متحدان این كشور برنمی‌آید.

اوباما

او می‌گوید: همچنین در زمانی كه دولت اوباما سعی می‌کند، وجهه آمریكا را در جهان بهبود بخشد و اجماعی جهانی در مورد موضوعات كلیدی ایجاد كند، استفاده از وجهه و حمایت انگلیس در مقایسه با سایر متحدان آمریكا، برای ایالات متحده بسیار مهم است.

به اعتقاد مارش تمایل انگلیس در حمایت از جنگ‌های آمریكا نیز نكته مهمی بشمار می‌آید، بعنوان مثال در جنگ كره، پس از آمریکا، انگلیس بیشترین میزان نیرو را به منطقه اعزام كرد. این امر در جنگ‌های عراق و افغانستان نیز تداوم یافت. دراین میان تنها مورد استثناء جنگ ویتنام است كه هارولد ویلسون، نخست وزیر وقت انگلیس در مقابل فشارهای واشنگتن جهت اعزام نیرو به این كشور امتناع کرد. امروز نیز 10 هزار نیروی انگلیسی در جنوب افغانستان جهت كمك به آمریكا مستقر هستند. برنامه هسته‌ای مشترك انگلیس و آمریكا نیز كماكان ادامه دارد و لندن همچنان موشك‌های پیشرفته ترایدنت را از آمریكا دریافت می‌كند.

آیا منافع انگلیس از طریق تقویت رابطه این كشور با اتحادیه اروپا بهتر تأمین نمی‌شود؟

بنظر می‌رسد دورانی كه انگلیس به عنوان پلی میان ایالات متحده و اروپا - میان واشنگتن و پاریس، برلین و بروكسل - ایفای نقش می‌كرد، به سر رسیده باشد.

چارلز كوپچان استاد روابط بین‌الملل دانشگاه جرج تاون در این خصوص می‌گوید: نخست آنكه آمریكا دیگر نیازی به پل (جهت ارتباط با اروپا) ندارد. دوم آنكه پس از شكست بلر در قانع كردن فرانسه، آلمان و بلژیك در حمایت از تهاجم آمریكا به عراق، این بخش از روابط ویژه (پل ارتباط با اروپا بودن) رنگ باخت.

وی ادامه می‌دهد: سوم آنكه واشنگتن اكنون در آلمان با صدر اعظم آنگلا مركل و در فرانسه با رئیس جمهور نیكلا ساركوزی مواجه است كه هر دو رهبران آمریكا-گرا به‌شمار می‌آیند. همچنین فرانسه خود به ساختار نظامی سازمان پیمان آتلانتیك شمالی (ناتو) پیوسته است. لذا دیگر نیازی به انگلیس به‌عنوان میانجی میان طرفین نیست. اكنون انگلیس باید تمركز خود را بر كمك به عملی ساختن پیمان لیسبون بگذارد، پیش از اینكه كار از كار بگذرد.

كوپچان همچنین می‌افزاید: اگر دولت انگلیس بر این طرح نا بهنگام خود مبنی بر جدا شدن از آمریكا و پیوستن به اتحادیه اروپا اصرار ورزد، ممكن است موجب شود موقعیت ژئوپلیتیك این كشور و اتحادیه اروپا همزمان از دست برود. اما اگر انگلیس نقشی پیش‌رو در قدرتمند ساختن اتحادیه اروپا و كلا قاره اروپا ایفا كند، آنگاه از نفوذ روزافزونی در آمریكا و در نتیجه مسائل جهانی برخوردار خواهد شد.

دیوید دان استاد سیاست اروپا و امنیت در دانشگاه بیرمنگام انگلیس، معتقد است: واژه پل ارتباطی میان آمریكا و اروپا تنها یك استعاره است. انگلیس مدعی است می‌توان بروكسل (مقر اتحادیه اروپا) را با واشنگتن و واشنگتن را با بروكسل هماهنگ كند، اما جنگ عراق حكایت از شكست‌ خوردن چنین دیدگاهی دارد.

وی می‌افزاید: روابط ویژه مانند ازدواج نیست كه حتما باید فقط به یك كشور دیگر محدود باشد. آمریكا در حال حاضر روابط ویژه‌ای با قدرت‌های دیگر نظیر ژاپن، اسرائیل (رژیم صهیونیستی) و حتی در برخی زمینه‌ها با چین، دارد و انگلیس نیز می‌توان این‌گونه روابط را با متحدان نزدیكش هم در آمریكای شمالی و هم در اروپا برقرار سازد بدون اینكه تداخلی با یكدیگر داشته باشند.

همچنین واردات آمریكا از این كشورها به‌ترتیب برابر با 296.4، 226.2، 176.6، 95.8، 71.5 و 47.5 میلیارد دلار بوده است كه در این میان سهم مبادلات تجاری میان آمریكا و انگلیس 90.8 میلیارد دلار برآورد می‌شود.

اما مارش معتقد است: انگلیس خود چنین انتخاب كرده كه انتخاب دیگری نداشته باشد، زیرا آمریكا می‌تواند خدماتی را به این كشور ارائه كند كه اروپا نمی‌تواند و بالعكس. لذا لندن رابطه دوستانه خود با واشنگتن و اتحادیه اروپا را تداوم خواهد بخشید و سعی خواهد كرد، دیدگاه دو طرف (آمریكا و اتحادیه اروپا) را در موضوعات كلیدی به یكدیگر نزدیكتر كند و در این زمینه امید دارد، اتفاقی نیافتد كه موجب ایجاد شكافی جدی میان دو قاره شود.

گرین‌استاك نیز می‌گوید: ما در زمینه امنیت جهانی در دنیایی كه غیر قابل پیش‌بینی است، همراهی و پشتیبانی كه بتواند منافع ما را تأمین كند، نخواهیم داشت، مگر آنكه بسیار محتاطانه با آمریکا همكاری كنیم. در شرایط متغیر امنیتی كنونی، آمریكا تنها قدرتی است كه می‌تواند قدرت نظامی خود را در سرتاسر جهان اعمال كند و ما امتیازات بسیاری از این رابطه كسب خواهیم كرد.

یكی از عوامل دیگر این است كه دولت جنجالی لیبرال-دموكرات حاكم بر انگلیس به‌دنبال جلب حمایت حزب محافظه‌كار است كه نسبت به روابط با اروپا بدبین بوده و آن را بنوعی زیر سؤال بردن استقلال انگستان می‌داند.

احزاب مختلف دولت ائتلافی فعلا تصمیم‌ گرفته‌اند كه چنین مسائلی را به‌كنار نهند تا بتوانند بر چالش‌های بزرگتر پیش‌روی انگلیس، مانند بحران مالی كه گریبانگیر این كشور شده است، فائق آیند.

آمار

بر اساس آمار منتشر شده توسط مركز مدیریت تجارت بین‌الملل وزارت اقتصاد آمریكا، میزان صادرات این کشور به كشورهای كانادا، مكزیك، چین، ژاپن، انگلیس و آلمان به‌ترتیب عبارت از 204.7، 128.9، 69.5، 51.1، 45.7 و 43.3 میلیارد دلار اعلام کرده است.

همچنین واردات آمریكا از این كشورها به‌ترتیب برابر با 296.4، 226.2، 176.6، 95.8، 71.5 و 47.5 میلیارد دلار بوده است كه در این میان سهم مبادلات تجاری میان آمریكا و انگلیس 90.8 میلیارد دلار برآورد می‌شود.

قبس زعفرانی

تنظیم برای تبیان/سمیه حدادی