به نام خدا
سلام
خدایا من بلد نیستم با کلاس مناجات کنم. اگه هم بعضی وقتا کردم، راحت نبودم. اما دوست دارم رمز آلود مناجات کنم.تا این مناجات رو حتی شیطون هم نفهمه.
خدایا یک سال دیگه گذشت و من باز نا امید ترم از سال پیش. خدایا کمک کن تا دیگه نا امید نباشم. خدایا نشون ها زیاده و تو داری میگی اینا ببین . منم میبینم و حالا مطمئنم شدم اشتباه نکردمو حالا باید به شعرم عمل کنم اما خدایا خودت بهتر میدونی اون اصل کاری رو هنوز موقعیتش رو ندارم.
نه که خجالت بکشمنه از هیچ کسی خجالت نمیکشم جز تو.اگه اشکالی نداره و من هنوز اونقدر رو سیاه نشدم(مخصوصاً با کاری که امشب کردم) تو موقعیت مناسبم رو جور کن. موقعیت که جور شد ... نمیدونم . .. . چرا .. اما سخته... باشه موقعیت که جور شد ... .
ممنونم خدایا ممنونم که گذاشتی این چیزا رو بگم اگه قرار نبود اینا برن تو وبلاگم حتماً اینا رو بلند میگفتم بدون رمز و رازی. چون الان تنهام و هیشکی خونه نیست.
اوه نه یادم رفت خدایا. شیطون هنوز هست. نباید اون بشنوه .
خدایا یکی هست که از شیطون خیلی بیشتر میدونه. و برخلاف شیطون خوبی منو میخواد. اون اگه بیاد یه چیزایی رو میفهمه. اما عیبی نداره اونم خیلی کم میدونه.
خدایا یه چیزی یادم رفت بگم
نکنه اشتباه کردم و ... اگه اشتباه کردم خودت بزن تو گوشم تا از توهم در بیام
چرا این دفعه این طوری شد؟ هم بچگونه و هم زنونه.
به نام خدا
الهی؛ این سراپا تقصیر بی سر و پا، درب درگاه تو را میزند و تا جواب نگیرد نمیرود.
الهی گر چه نمازم کلاغ پری بیش نیست، اما تو به کرامتت تا عرش پر پروازش ده و گرچه سجدههایم به نوک زدن مرغان به زمین ماند، اما تو به قداست زمین، اینها را بپذیر.
الهی این افکار پلید و توهمات در عباداتم را از من بگیر و جلوهی جمال خود را به من بنما تا شاید حرکتی پس از این رخوت و زوجیتی پس این تجرد حاصل شود.
الهی در امتحان استاد، بیست شدن چه سود؛ اگر از امتحان تو مردود شوم. نمیدانم شاید امتحان استاد را باید قبول شد تا تو در امتحانت ارفاقم نمایی.
الهی دیگر توان ندارم که شب را تا صبح به انتظار معشوق، ناله در سکوت کنم و بغض در گلو نگه داشته، نترکانم. میدانم تو اولین و آخرین معشوق هستی. لیک، جلوهی جمال تو نیز برای خود صفائی دارد
.
بار الها، نمیدانم آیا این همه شب و این روزهایطولانی که یاد او در دل پرواندم، ذرهای تلنگر به او زده باشد. نکند او این همه روز و این شبهای طولانی، مرا در ذهن پرورانده و امید به خواستن من بسته و کمتر از ذره ای تلنگری احساس نکرده باشم؟
که در این صورت وای بر من نا لایق که فکر لقای به تو را نزدیک دیدم. اما بی خبر بودم از اینکه حتی لایق جلوهی جمال تو نیستم.
وای بر من... وای بر من... وای بر من... .