آمريكا
گزارشات متفاوتي حاكي از آنست كه حادثه انفجارات ماراتون در آمريكا به دو برادر چچني نسبت داده شده است  رسانه شيطان بزرگ اين خبررا اينگونه منتشر نموده :در آمريكا، پليس در ايالت ماساچوست، امروز، جمعه، درعملياتي  گسترده، درگير جستجو براي يافتن يكي از مظنونين بمب گذاري هاي روز دوشنبه  ماراتون بوستون است. يك مظنون ديگر در اين بمب گذاري ها  ديشب در جريان تيراندازي با پليس كشته  شده بود.
به گزارش رسانه هاي جمعي، اين دو مظنون، برادراني هستند كه  تبار چچني دارند.
مقامات مي گويند مظنوني كه در جريان بمب گذاري ها ماراتون بوسني «كلاه سفيد» به  سر داشت و مظنون شماره ۲ نام گرفته است،  «مسلح و خطرناك» است. پليس به  سكنه  شهرك واترتاون، واقع در ۸ كيلومتري بوستون، هشدار داده است در خانه هاي خود بمانند و در را جز به روي پليس باز نكنند.  پليس در تعقيب مظنون فراري، به عمليات جستجوي  خانه به خانه  مشغول است.
مجريان قانون در آمريكا مي گويند دو مظنون بمب گذاري هاي  روز دوشنبه در ماراتون بوسني،  دوبرادرچچن تبار داراي اجازه  اقامت قانوني هستند، و هويت آنان را جوهر تسارنايف، ۱۹ ساله، و تامرلان تسارنايف، ۲۶ ساله، اعلام كرده اند .
چچن درگير شورشي اسلامي است كه با جنگ هاي جدائي طلبي همراه بوده است.
اين دو برادر كه محل سكونت آنان  شهر كامبريج  در ايالت ماساچوست  است، يك خواهر دارند .
مقامات مي گويند مظنون شماره يك، كه در تصاوير اف  بي آي  كلاهي تيره رنگ به  سر دارد، پنجشنبه  شب در  تيراندازي با پليس مجروح شد،  و پس از انتقال  به  بيمارستان،  درگذشت .
حال اين خبر تا چه ميزان با واقعيت نزديك باشد خداعالم است چراكه امريكايي ها عادت دارنداينگونه امور را از كانال و مسير اطلاعاتي بخورد مردم دهندتاحرف هاي ديگرشان در متن اين اخبار بيان سازند .
نگاه بدبينانه آنست كه كليت خبر خارج از واقعيت باشد و اين سناريو بلافاصله براي پاسخگويي به مردم آمريكاطراحي شده است در واقع مامورين  اف بي آي موظف گرديده اند طي زمان مشخص مظنوني را بوجودآورده و طي درگيري اورا بكشندتا همه چيز به او ختم شود البته اين تازه آغازيك پروژه است چراكه از آن به بعد داستان سرايي و رسيدن به هدف خاص استارت خواهد خورد. در اين خبر متهمي وجود ندارد كه به مردم پاسخ دهد وصرفابه ادعاي اف بي آي بسنده شده است ولي آنچه از اين تعقيب وگريز باقي مانده  اين نكته كاملاهدفدار مي باشد كه اين حادثه به خارج آمريكا نسبت داده شده است و مهم تر آنكه متهم اصلي اسلام است " شورش هاي اسلامي چچن ".
نگاه خوشبينانه ؛ درصورتي كه قبول كنيم اين دوبرادرچچني متهم اصلي هستندنكته مهم آنست كه چراآنان زنده دستگيرنشده اند چراكه امكانات پليس آمريكا بگونه اي است كه انجام چنين امري بسيارآسان وسهل مينمايد.
حقيقت آنست كه بناي آمريكا بردروغ استوار است مردم عادت كرده اندكه همواره سناريوهاي از پيش ساخته شده كاخ سفيدرا تماشاكنندو منتظربمانندكه قسمت هاي بعدي آن چه خواهد بود .
اگر روزي آشكارشود كه كل ماجرايك سناريواز پيش تعيين شده بوده و هدفي جزء اين نداشته كه حضورآمريكايي ها را در بلاد اسلام توجيه كندتعجبي ندارد.
ولي آنچه مسلم است سراسرزمين مملواز خشم پنهان از آمريكايي هاست در ژاپن و آلمان همچنان مردم ميبايست پيروزي آمريكايي را در جنگ دوم جهاني با مشاهده نظاميان آمريكايي در ديارنظاره گرباشند.
بلاد اسلام ميبايست اراذلي مانند وهابيت سعودي و حاكمين عياش حوزه خليج فارس را تحمل كندو شاهد جنگ ها و ويراني هايي باشد كه در ممالك اسلامي توسط امريكا ايجادشده است .
غده سرطاني زمين يعني اسرائيل ميبايست همچنان دردايجادكند چراكه آمريكا اينگونه مي خواهد.

مخالفان مسلح در ليبي با سازماندهي يك عمليات نظامي در منطقه كوهستاني جنوب غربي تلاش مي كنند تا به پايتخت نزديك شوند. هدف از اين حمله تصرف پايگاه قذافي اعلام شده است. مخالفان روز چهارشنبه براي ورود به منطقه تحت كنترل «غواليش» كه حدود ۱۰۰ كيلومتري جنوب غربي پايتخت است، از سلاح هاي سنگين استفاده كردند. شاهدان عيني از به گوش رسيدن غرش هواپيماها خبر داده اند.
در همين حال گفته مي شود كه يك هيات از مخالفان دولت به سرپرستي محمود جبريل، رهبر شوراي ملي انتقال، هفته آينده در بروكسل با مقام هاي ناتو و اتحاديه اروپا ملاقات خواهند كرد.

ملاحظه و نظريه

آياواقعا ناتو و شيطان بزرگ قادر نيستند كه قذافي راهمانند صدام در كمتر از يك هفته به سقوط بكشانند مسلماپاسخ مثبت است پس بايد علت اين همه تاخير و موش و گربه بازي را در يك نكته يافت و آن اينكه هر آنچه اين جنگ طول بكشد تكيه و دين آپوزسيون به غرب بيشتر خواهد شد و ليبي نياز به بازسازي بيشتر خواهد داشت .

مسلمامحمود جبرئيل در ملاقات با ناتو مجبورخواهد شد كه تعهداتي را امضاء نمايد كه خودنوعي دين به غرب خواهد بود .اگر غرب اين جنگي كه ميتوانست در كمتر از يك هفته به نتيجه برسد تا كنون باخيرانداخته چيز نيست جزء عميق تر شدن وابستگي فرداي ليبي به غرب .

خيزش مردمي كشور هاي عربي و نتايج حاصله  بيانگر اين واقعيت است كه غرب با ترفندهاي سياسي و اقتصادي توانسته است اين قيام ها را تحت كنترل خود درآورد بعنوان مثال : همچنان مصر با اسرائيل روابط اقتصادي محكمي داشته و بخش زيادي از سوخت اسرائيل را تامين مي كند يمن بين زمين و هوا مانده و درمقابل درسوريه بلوا ايجاد شده زيرا حاكميت فعلي سوريه منافع اسرائيل را با مخاطر مواجه ساخته است تنها حركتي كه مظلوم و بدون تكيه به غرب به مسير خود ادامه مي دهد مردم شيعه بحرين هستند زيرا همانند مظلومان شيب ابي طالب موردغضب تمامي كفار واقع شده اند.

نتيجه اينكه دردنياي امروز هر قيامي اگر تكيه به الله نداشته باشد ناخود آگاه بسمت و سوي قدرتي سياسي كشانده خواهد شد.

طراحي لابي اسرائيل براي عمليات فريب عليه ملت ايران -روزنامه كيهان
يك مديرارشد موسسه صهيونيستي و نومحافظه كار واشنگتن (The Washington Institute) در تحليلي كه از طرف اين موسسه به سياستگذاران و دولت آمريكا ارائه كرد، خواستار تشديد جنگ نرم عليه جمهوري اسلامي و كاربست آخرين شيوه هاي جنگ رواني و عملياتي فريب شد.
مايكل آيزنشتات مديربخش اطلاعات نظامي و برنامه تحقيق امنيت در «موسسه واشنگتن» است و از عناصر افراطي و صهيونيست ضدايراني به شمار مي رود، وي در تحليل 8 صفحه اي خود مي نويسد: حمايت جهاني و همه جانبه اي براي تصويب تحريم جديد كه تاثير جدي و موثر بر روند تصميم گيري ايران داشته باشد وجود ندارد. بنابراين آمريكا بايد براي تقويت تحريم هاي جاري و آتي، چاره انديشي كند و اهرم هاي جديدي براي افزايش فشار بر تهران به كار گيرد. شايد يكي از اميدبخش ترين گزينه ها، يك رشته عمليات ارتباطاتي و اطلاعاتي استراتژيك باشد كه طي آن آمريكا تمام نيروي در اختيار خود را عليه رجزخواني هاي جمهوري اسلامي و در زمينه دغدغه شكاف ميان نيروهاي خودي داخل رژيم و ميان رژيم و مردم صرف مي كند. هدف اين است كه جمهوري اسلامي در حالي كه با معضل داخلي روبرو مي شود، مجبور شود راهي براي كاهش فشارهاي خارجي و تحريم ها بيابد.
اين نومحافظه كار صهيونيست و ضدايراني اضافه مي كند: به نظر مي رسد سياست گذاران آمريكايي در برآورد قدرت ايران براي آسيب رساني به مراكز آمريكايي، بر قدرت سخت جمهوري اسلامي متشكل از تسليحات نامتعارف و قابليت نيروهايي مانند سپاه قدس و حزب الله و نيز قدرت بازدارندگي دريايي و راكت ها و موشك ها و برنامه هسته اي ايران متمركز شده اند اما از قدرت نرم و قدرت پروپاگاندا و رسانه اي ايران چشم پوشي كرده اند. آنها همچنين درباره آسيب پذيري ايران در اين حوزه ]جنگ نرم[ نيز كوتاهي كرده اند. جنگ رسانه اي و عمليات رواني اهميت ويژه اي به عنوان سلاح اطلاعاتي در قدرت ملي ايران دارد و اين ريشه وار در باور آنهاست كه از قرآن استخراج شده است. براساس اين باور، ابزارهاي روحي و رواني نقش موثر و جدي در نبردها و رقابت هاي انساني بازي مي كند. متقابلاً جمهوري اسلامي نگران است دو سلاح «رسانه و اطلاعات» و «محصولات فرهنگي» جامعه ايراني را به اضمحلال بكشد. فهم اين مسئله دشوار نيست. ايراني از عمق جغرافيايي زيادي برخوردار است به طوري كه همين، ايران را در برابر تهاجم نظامي مصون مي دارد و در مقابل، هر شهروندي به صورت بالقوه مي تواند توسط ماهواره و اينترنت در معرض هجوم قرار گيرد.
آيزنشتات با بيان اينكه «ايران تعاليم مذهبي و ديني را وسيله مصون داشتن شهروندان خود در برابر هجوم فرهنگي ويرانگر و پيام هاي سياسي وارونه در جنگ رواني آمريكا مي داند» تاكيد مي كند: بسياري از روش هاي ابراز اطلاعاتي كه واشنگتن در گذشته از آنها بهره مي گرفت، در طول دوران ضعيف و فرسوده شده اند. دولت آمريكا همچنين به علت رويكرد ضعيف و غيرحرفه اي رسانه هاي تحت استخدامش نظير راديو فردا و صداي آمريكا، در برقراري ارتباط با مردم ايران با مشكل مواجه است. دولت مي تواند اين نقيصه را با انجام مصاحبه هاي مستقيم و به صورت متناوب نه تنها با رسانه هاي مذكور بلكه با بي بي سي فارسي و ديگر وبلاگ ها و رسانه هاي فارسي و عربي منطقه برطرف كند و قدرت رسانه هاي ايران را خنثي نمايد.
اين عنصر تندرو با تاكيد بر اينكه «دولت اوباما بايد با ايده استفاده از شكاف اجتماعي و ساير نقاط آسيب پذير در ايران آشنا شود و آن را نه تنها در موضوع هسته اي بلكه در راه غلبه نهايي به كار گيرد»، مقامات آمريكايي را دعوت به سناريوي «فريب» مي كند و مي نويسد: جمهوري اسلامي بعيد است سياست هاي خود را مقابل آمريكا عوض كند. مگر اينكه به اين باور برسد كه در زمينه چالش هسته اي با غرب، فشارهاي خارجي و داخلي مي توانند حيات جمهوري اسلامي را به خطر اندازند. هدف كمپين (كارزا) اطلاعاتي و ارتباطاتي بايد بهره گيري از اين نگراني باشد. اين كمپين بايد از نگراني هاي ايران در مورد دوام اپوزيسيون و اختلافات دروني رژيم به نحوي بهره برداري كند كه سياستمداران ارشد ايراني قانع شوند سياست هاي خارجي و داخلي شان خطراتي را براي حيات رژيم فراهم آورده است. اين مهم است كه واشنگتن كه سياست گفتگو را حفظ كند و همزمان هر چه در توان دارد انجام دهد تا مطمئن شود اپوزيسيون جاي تنفس دارد. اين يعني همان فضاي سياسي مورد نياز تظاهرات و رژيم را از موضع خود انداختن و حفظ احتمال تغيير داخلي كه مي تواند نقش مثبتي به نفع سياست هاي ما در خاورميانه ايفا كند و روابط قدرت را جابجا نمايد. به همين دليل آمريكا بايد بر حمايت از تظاهرات مخالفان ادامه دهد و عليه نقض حقوق بشر حرف بزند و همزمان از ادبياتي كه توقعات غيرواقعي به وجود آورد يا اپوزيسيون را در چشم ايرانيان از اعتبار بيندازد، خودداري كند. واشنگتن همچنين بايد اعتراض مخالفان را با احكام شيعه درباره مبارزه عليه ظلم و بي عدالتي ارتباط دهد.
مدير ارشد انستيتو واشنگتن در عين حال توضيح مي دهد: جمهوري اسلامي تاكنون از استفاده از تمام قدرت خود براي برخورد با اپوزيسيون و شيوه اي مانند سركوب در ميدان تيان آن من چين اجتناب كرده است. ايالات متحده براي گرفتن آزادي عمل از رژيم بايد نگراني رژيم درباره قابل اعتماد بودن نيروهاي امنيتي را تغذيه كند و به آن دامن بزند، براي مثال نارضايتي برخي از مقامات امنيتي. آمريكا همچنين بايد دادگاه مخالفان را محكوم كند و به صورت غيرمستقيم به گروه هاي تبعيدي جهت نشر ويديوهاي اينترنتي كمك نمايد. همچنين بايد گزارش هايي را عليه سپاه پاسداران منتشر كرد كه سلطه اين نهاد بر اقتصاد ايران را تداعي كند. بدين ترتيب مي توان به خشم نيروهاي نظامي و امنيتي نه چندان متمول دامن زد. همچنين بايد مسئوليت تحريم ها را از آمريكا و غرب متوجه جمهوري اسلامي كرد.
وي در ادامه توصيه هاي خود كه طي ماه هاي اخير از سوي شبكه رسانه اي ضدانقلاب اجرا مي شود، خواستار استهزا و توهين مستقيم به مقامات ارشد جمهوري اسلامي نظير رهبري و رئيس جمهور شد «تا اعتماد به نفس رژيم تخريب شود»! آيزنشتات همچنين مي نويسد: اوباما بايد با بياني هوشمندانه بگويد كه سياست هاي جمهوري اسلامي تنها دندان هاي مردم ايران را خورد خواهد كرد و سيلي بر صورت آنها خواهد نواخت. ما همچنين بايد از سركوب مخالفان در رژيم گذشته و جمهوري اسلامي يك مقايسه نامطلوب بسازيم طوري كه همگان گمان برند انقلاب اسلامي تمام شده و انقلابي ديگر ناگزير است. نيز بايد با تاكيد فراوان گفت كه ادبيات و كلام مقامات جمهوري اسلامي، چهره ايران را در خارج تحقير و كوچك مي كند. راهكار ديگر تاكيد بر فساد و عدم مقبوليت جمهوري اسلامي و عدم پاسخگويي درباره گم شدن ذخاير و درآمدهاي كشور است.
وي در ادامه دعوتش به اتخاذ رويكردهاي فريبكارانه در جنگ نرم عليه ملت ايران تاكيد مي كند: دولت آمريكا بايد از نزديكي احمدي نژاد به برنامه هسته اي، چهره اي غيرقانوني و تلاش براي ساخت سلاح هسته اي را نشان دهد. بايد اعلام كرد تصميم به توقف غني سازي، به نفع مردم ايران است و باعث خواهد شد آنها با جامعه جهاني آميخته شوند.
آيزنشتات در ادامه فرمول ايران هراسي در منطقه را چنين توضيح مي دهد: بايد اين ديدگاه را كه مردم ايران نسخه پياده شده از اسلام توسط جمهوري اسلامي را قبول ندارند در ميان مخاطبان در عراق، خليج فارس و افغانستان ترويج كرد. به علاوه بايد عصبانيت عراق بر سر چاه هاي نفتي فكه را برجسته كرد. اين زمينه را فراهم مي كند تا پيغام هاي ضدايراني از سوي عراق و ساير كشورهاي عربي به سمت تهران روانه شود. نهايتاً اينكه در ميان اپوزيسيون و همچنين در ميان مردم منطقه بايد همواره به شك و ابهام در زمينه برقراري و ثبات رژيم و بقا و ماندگاري آن دامن زد.
وي در پايان نتيجه مي گيرد؛ همچنان غيبت يك پويش ارتباطاتي استراتژيك، قوي و جامع در زمينه سياست آمريكا مقابل ايران ملموس است. هيچ تضميني درباره توفيق اين پويش ارتباطي نيست ولي هر پويش ديگر آمريكا كه فاقد يك مؤلفه قوي اطلاعاتي باشد، يقيناً شكست خواهد خورد، چه براي توقف برنامه هسته اي ايران يا تاخير در پيشرفت آن و چه در زمينه كمك به مخالفان. مؤلفه اي كه آمريكا در مشغول نگاه داشتن ايران كمتر به آن بها داده، پشتيباني از مخالفان و به حساب آوردن نفوذ و قدرت جمهوري اسلامي است.

ملاحظه و نظريه

        مثلث شوم صهيونيسم - وهابيت سعودي و شيطان بزرگ دشمنان اصلي جمهوري اسلامي ايران -براي شكست انقلاب از هيچ توطئه و خدعه اي دريغ نخواهد كرد- غافل از اينكه ايران اسلامي با تكيه و توكل بر خداي بزرگ هيچ باكي از اين قدرت ها ي پوشالي اين جيش شيطان نداشته و به تكليف الهي خود عمل ميكند.