معرفی وبلاگ
« ای حیات! با تو وداع می‌کنم. با همه زیبائی‌هایت ؛ با همه مظاهر جلال و جبروت ؛ با همه وجود وداع می‌کنم ، با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می‌روم ، و از همه چیز چشم می‌پوشم.... ای پاهای من! می‌دانم شما چابکید ، می‌دانم که در همه مسابقه‌ها گوی سبقت را از رقیبان ربوده‌اید ، می‌دانم که فداکارید ، می‌دانم که به فرمان من مشتاقانه بسوی شهادت، صاعقه‌وار به حرکت در می‌آیید. اما من آرزوئی دارم ، من می‌خواهم که شما به بلندی طبع بلندم به حرکت درآیید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید ؛ این پیکر کوچک ، ولی سنگین از آرزوها و نقشه‌ها و امیدها و مسئولیت‌ها را ، به سرعت مطلوب ، به هر نقطه دلخواه برسانید . در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید ، من چند لحظه بعد به شما آرامش می‌دهم ، آرامش ابدی ! دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز شما را استثمار نخواهم کرد ، دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد ، دیگر به شما بی‌خوابی نخواهم داد. و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد . از درد و شکنجه ضجه نخواهید کرد ، از بی‌غذائی ، از گرما و سرما شکوه نخواهید کرد ، آرام و آسوده ، برای همیشه ، در بستر نرم خاک ، آسوده خواهید بود ، اما... اما این لحظات حساس ، لحظات وداع با زندگی و عالم ، لحظات لقاء پروردگار لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.»
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 485678
تعداد نوشته ها : 569
تعداد نظرات : 6
Rss
طراح قالب
GraphistThem247

گفت وگو با امیر براتى از فرماندهان دوران جنگ

وقتى از پله هاى تحریریه بالا آمد، گذر زمان نه بر قامت ایستاده اش که بر سفیدى موهایش دیده مى شد. از سالهاى جنگ، سالهایى که بوى خاک و خون مى داد تنها نگاههاى تیزبینش باقى مانده بود و یک دنیا خاطره، خاطراتى که با تمام جزئیاتش در مقابل چشمانش نقش مى بست و جان مى گرفت. رازهایى که در آن تجربه ها و خاطرات وجود داشت برق خاصى را در چشمانش مى نشاند. سرتیپ۲ حسن براتى در همان فرصت کوتاه گفت وگو چقدر خوب توانست دوباره به سالهاى جنگ برگردد و رازهاى ناگفته آن را بازگو کند. سالهایى که غم غربتش بعد از گذشت سالها هنوز احساس مى شد. امیر براتى یک مجموعه کامل از زخم هاى جنگ است. «در طول ۸سال جنگ ۵بار مجروح شده و ۱۱ماه در بیمارستانهاى مختلف بسترى بوده است.» از سقوط هلى کوپتر گرفته تا تیر وترکش جان سالم به در برده و تازگى ها آخرین زخم جنگ را بر روى قلبش حس مى کند. تنها یادگاریش از زندگى دخترش بود که جنگ، سرنوشت او را رقم زد و خاک او را با تمام رؤیاهاى جوانى اش بلعید. آمده بود تا ناگفته هاى عملیات فتح المبین را بگوید عملیاتى که انجام آن به عملیات هاى •••
وقتى ارتش عراق به ایران حمله کرد، کشور انسجام کامل نداشت. تازه التهابات انقلاب وجریانهاى آن دوران فروکش کرده بود. در یک روز گرم تابستان صدام به این نتیجه رسید که در قرارداد۱۹۷۵ الجزایر مغبون شده است. با این استدلال که نمى تواند رودخانه اروندرود را به ایران واگذار کند و به نوعى در نظر داشت ارتفاعات آق داغ، میمک و... را دوباره در اختیار خود قرار دهد شروع به زدن پاسگاههاى مرزى کرد و وقتى در روزهاى اول عکس العمل شدید از سوى ایران مشاهده نکرد به ایران تاخت و تا پل نادرى و نزدیکى اهواز پیش آمد.
آن زمان من در لشگر ۲۱حمزه بودم که از تلفیق دولشگر۱ و ۲گارد تشکیل شده بود. از این لشگر قبلاً یگانهایى براى مقابله با توطئه دشمنان به کردستان اعزام شده بود و مابقى بلافاصله آماده حرکت به منطقه هجوم دشمن شدند.
با توجه به گستردگى جبهه جنوب که از پل نادرى شروع و تا دهانه فاو (اروندرود) ادامه مى یافت و با عنایت به اینکه حمله به این منطقه موانع و مواضع مستحکمى را ایجاد کرده بود. به راحتى نمى شد در آن شرایط عملیاتى انجام داد. تصمیم گرفته شد جبهه جنوب به سه قسمت تقسیم شود تاراحت تر نیروها در طول عملیات هدایت شوند.
«به این نتیجه رسیدیم که باید درجبهه جنوب شکاف ایجاد کنیم. ابتدا مرکز منطقه را که نقاط مهمى چون بستان و سوسنگرد و تنگه چزابه در آن قرار داشت را به عنوان مرکز عملیات انتخاب کردیم که در صورت موفقیت وعقب راندن دشمن بین جبهه شمال و جنوب مى توانستیم شکافى ایجاد کنیم.»
بسیارى از قراردادهایى که طى آن قرار بود تجهیزات جنگى براى تقویت نظامى ارتش وارد کشور شود پس از انقلاب به طور یکجانبه لغو شده بود به عنوان مثال تصمیم گرفته شد از انگلیس ۱۰۰۰دستگاه تانک وارد شود که با تغییرات آب و هوایى ما سازگارى داشته باشد. هزینه هاى آن هم پرداخت شد. اما بعد از انقلاب، قراردادها لغو شد. نه تانکى به ایران آمد و نه پولى بازگردانده شد. هواپیماهایى هم که خریدارى شده بود به همین سرنوشت دچار شدند.
از طرف دیگر با توجه به کوتاه شدن خدمت سربازى، استعداد یگانها به یک سوم خود رسیده بود. درگیریهایى که در مناطقى چون کردستان، خوزستان (جریان خلق عرب)، گنبد و... شروع شده بود منجر به اعزام یگانهاى ارتش به مناطق درگیرى شده بود که توان رزمى یگانها را آسیب پذیر نموده بود.
با تلاشهاى بسیار در ۷مهرماه ۵۹ اولین نیروهاى ارتش به منطقه اعزام شدند. البته لشکر ۹۲ زرهى خوزستان و لشکر ۸۱ زرهى کرمانشاه در منطقه حضور داشتند.
در ساعت ۲بعدازظهر بودکه وسایل و تجهیزات را آماده کردیم تا با قطار به اندیمشک برویم. حتى فرصت نداشتیم با خانواده خداحافظى کنیم. بارگیرى تا ساعت۶‎/۳۰ بعدازظهر طول کشید.
ساعت۹شب قطار حرکت کرد. وقتى به ایستگاه قطاراندیمشک رسیدیم، کنار ایستگاه شرکت برق قرار داشت. در آن روز هدف هواپیماهاى عراقى آنجا بود. وقتى تجهیزات را پیاده کردیم، دیدم که ۴فروند هواپیما بر روى شرکت برق در حال شیرجه هستند. به محض اینکه خلبان هواپیماى اول هدف مورد نظرش را زد، متوجه راه آهن و ستون نظامى شد که از قطارها بارها را تخلیه مى کردند. به هواپیماى پشت سر خود علامت داد تا راه آهن و ستون نظامى ما را هدف قرار دهد. با حمله هوایى دشمن فورى دستور تفرقه دادم اما تا خودروها حرکت کردند چندبمب میان کامیونها افتاد. از طرف دیگر پادگان دوکوهه که مملو از سلاحهاى سنگین بود، شب گذشته توسط هواپیماهاى عراقى بمباران شده بود و در حال سوختن بود. در میان شعله هاى آتش مهمات منفجر مى شد. مردم دزفول براى اینکه مورد اصابت گلوله ها قرار نگیرند از شهر بیرون رفته بودند. پادگان دوکوهه نزدیک راه آهن بود و گاهى این گلوله ها و ترکش ها به سمت راه آهن مى آمدند.
در آن شرایط سخت خودروهایى که کمتر آسیب دیده بودند از محل حادثه دور شدند و غروب به طرف پل نادرى حرکت کردند.
در شب ماشینها را براى اینکه دیده نشوند با گل استتار کرده بودیم. راننده نمى توانست مقابلش را ببیند. به دست یکى از سربازها پرچم سفیدى دادم تا بر روى خط سفید وسط جاده برود و کامیونها به دنبالش حرکت کنند. باید به پاسگاهى مى رفتیم که دشمن تا چندکیلومترى آن پیشروى کرده بود.
پشت پل کرخه یگانها سازماندهى شدند تا شروع به آماده کردن سنگرهاى تعجیلى کنند پل براى حفظ منطقه خیلى مهم بود.
پل یک عارضه حساس در منطقه بود. اگر به دست نیروهاى دشمن مى افتاد و از آن عبور مى کردند مى توانستند به راحتى خوزستان را از ایران جدا کنند.
بعد از استقرار نیروها بلافاصله دستور صادر شد که باید به مواضع نیروهاى عراقى حمله شود.
«دستور نظامى باید اجرا مى شد، یگانها سازماندهى شدند و قرار شد ۱۶مهرماه اولین حمله را انجام دهیم. تا رسیدن تجهیزات و آمادگى کامل عملیات ۲۳مهر انجام شد و در همان ابتدا با شکست سنگینى روبرو شدیم. انجام عملیات احتیاج به شناخت داشت. منطقه را نمى شناختیم. هر چه آموخته بودیم تئورى بود. کسى تجربه جنگیدن، آن هم به این گستردگى را نداشت.»
ارتش عراق قبل از حمله به ایران به صورت تیپها و گردانهاى رزمى در عملیاتهایى که شرکت داشت در نتیجه خیلى راحت توانست با ترفند نیروهاى ما را به قتلگاه بکشاند.
زمانى که عملیات شروع شد نیروهاى عراقى میدان را براى ورود ما بازگذاشتند. نیروها را به کشتارگاه خود کشاندند. یک دفعه باران گلوله از زمین و هوا شروع شد وعملیات به شدت سرکوب شد.
همزمان با اقدامات لشکرهاى۲۱ و ۹۲ زرهى خوزستان و تیپ۳۷ که کنترل فکه را بر عهده داشتند به همراه گردان ۱۳۸لشگر ۲۱ و گردان ۱۴۰ در کنار پل نادرى، و نهر خین به صورت جنگ و گریز جابه جا شدیم و پاى پل دشمن را متوقف کردیم. در جبهه غرب هم براى پس زدن دشمن عملیاتهایى انجام شد که عراق در آنجا موفقیت هایى داشت. عراق ۶ماه قبل از اینکه به ایران حمله کند، در زمینهاى مشابه خاک ایران عملیاتهایى که مى خواست انجام دهد را تمرین کرده بود و چگونگى حرکت در سرزمین بیگانه و تصرف، عوارض حساس و استفاده از موقعیت را به خوبى مى دانست.
در هر حال ارتش عراق نتوانست بیش از ۱۰۰کیلومتر در جبهه هاى ایران حرکت کند و متوقف شد. البته در آن زمان لشکرهایى از نیروى زمینى از جمله لشکر۹۲ و لشکر ۸۱ که تنها یگانهاى حاضر در منطقه بودند، رشادتهاى بسیار از خود نشان دادند که در مقابل استعداد نابرابر نیروهاى متجاوز که قریب به ۷برابر نیروهاى ما بود، جانانه مقاومت کردند و حرکت دشمن را کند کردند. ارتش عراق با برخورد به این موانع و به هم ریختن محاسباتش نتوانست جلوتر بیاید. در پشت رودخانه کرخه نیز توانایى زدن پل به روى رودخانه را نداشتند. ارتش عراق فکر این مسأله را نکرده بودکه اگر به رودخانه اى برخورد کند که عرض آن ۱۵۰متر است، چگونه باید از آن عبور کرد. این مسأله اى بودکه ارتش عراق هنوز آن را تجربه نکرده بود.
ارتش عراق به دلیل نداشتن روحیه و ترس از پیشروى و برخورد با مشکلات متوقف شد. در مقابل نیز نیروهاى نظامى ایران به خاطر نبودن تجهیزات و تجربه نتوانستند حرکت رو به جلویى داشته باشند. پس از عملیات ۲۳ مهر بود که فرماندهان متوجه شدند پیشروى به سوى جبهه دشمن بدون سازماندهى و طر ح ریزى و انجام شناسایى امکانپذیر نیست. پس از این عدم موفقیت بر روى سازماندهى و تجهیز یگانها و شناسایى مناطق کار شد. شناسایى و تثبیت دشمن هم یکسال به طول انجامید تا عملیات ثامن الائمه آغاز شد. البته از ابتداى تجاوز دشمن تا آغاز عملیا ت ثامن الائمه دهها عملیات محدود و در عین حال مهم توسط یگانهاى لشکر ۱۶ـ لشکر ۲۱ـ تیپ ۲۳ نوهد ـ تیپ ۳۷ و لشکرهاى ۹۲ و ۸۱ و ۸۴ که طى این مدت به منطقه گسیل شده بودند، انجام شد و ضربات ناباورانه اى به دشمن زد که حضور نیروهاى مردمى و نیروى نوپاى سپاه پاسداران هم دراین موفقیت ها کارساز بود.
با توجه به شناسایى هایى که انجام شد و خشم مردم منطقه از اقدامات نیروهاى عراقى در این عملیات پیروز شدیم و ارتش عراق از شرق رودخانه کارون به غرب، عقب رانده شد. ارتش عراق حدود یک سال و نیم بود که در خاک ایران حضور داشت و متزلزل شده بود. در نتیجه تصمیم گرفته شد از این نقطه ضعف براى موفقیت در عملیات هاى بعدى استفاده شود. در نتیجه عملیات طریق القدس و بیت المقدس طراحى و اجرا شد. سربازان عراقى نمى دانستند به چه دلیلى باید بجنگند. آنان بیشتر منتظر حرکتى از سوى ایران بودند تا در جریان آن یا فرار کنند و یا تسلیم شوند. به این فکر مى کردند که نباید کشته شوند. عملیات طریق القدس بعد از دوماه طرح ریزى و اجرا شد. یکى از دلایل موفقیت عملیا ت طریق القدس جاده اى بود که توسط مهندسین جهاد ایجاد شد. «مهندس على آبادى از جهاد بود، که گفت مى تواند جاده اى را در منطقه اى رملى که دشمن آنجا را اشغال نکرده بود، بزند. قرار شد کلیه امکانات را در اختیارش قرار دهیم. ۲۰ روز زمان خواست. احداث جاده  چیزى در حدود ۲۵ روز طول کشید. جاده اى به طول ۱۰ کیلومتر و ارتفاع ۸۰ سانت از سطح زمین ایجاد کرد. وقتى على آبادى شروع به کار کرد ابتدا فکر مى کردیم حتماً نیروهاى دشمن متوجه حضور ما مى شوند اما هرچه جلوتر مى رفتیم، مى دیدیم که درطول این مدت با اینکه چندین دستگاه کمپرسى و کامیون و غلتک کار مى کردند آنها اصلاً متوجه حضور ما نشدند.»
بعد از آزادشدن شهرهاى سوسنگرد و بستان شروع به طرح ریزى عملیات فتح المبین کردند. در هنگام طراحى عملیات فتح المبین فرماندهان به این نتیجه رسیده بودند که اگر بخواهند در سراسر منطقه تک جبهه اى انجام دهند با مشکلاتى روبرو مى شوند. در شناسایى هایى که انجام شد مشخص شد که نیروها از ۴ منطقه مى توانند به داخل نیروهاى دشمن نفوذ کنند.
یک قسمت درمرکز منطقه بود. راهى که از تپه هاى جومینه و شاوریه به تپه هاى على گره زد و کانال هندلى منتهى مى شد. «هندلى» کانال بزرگى بود که در ارتفاعات مستقر شده بود و بچه ها براى شناسایى منطقه از آنجا استفاده مى کردند. یکى دیگراز مناطق نفوذى، به نام (طرح یزد) معروف بود که طى آن نقبى به پشت نیروهاى دشمن باز شد.
طرح یزد توسط یک پیرمرد یزدى اجرا شد. پیرمردى با یک ساک کوچک که فرسنگ ها راه آمده بود تا کمک کند.
در یکى از محورها میدان مین پیشروى ما را به  طور کامل مسدود مى کرد لذا به دنبال راهى براى زدن یک نقب از زیر این میدان مین تا پاى خاکریز دشمن بودیم. در یک روز دیدیم دژبان پیرمردى را با خود آورده تا مرا ببیند. هنوز ساکش در دستش بود. مرحوم جانباز سرتیپ۲ میرحسینى که آن موقع در عقیدتى سیاسى لشکر بودند و خود یزدى بودند ایشان را به ما معرفى کرده بود. مى گفت: مى خواهم کارى کنم تا راه را براى شما باز کنم. با توجه به سن بالاى او به او گفتم: «پدر جان شما چگونه مى توانید به ما کمک کنید. الان حدود یک سال است که نیروها در اینجا مستقر شده اند و راهى براى نفوذ پیدا نمى کنند.» او اصرار داشت تا راه را نشانش بدهیم. اصرار پیرمرد باعث مى شود تا در قسمت دیده بانى، منطقه را به او نشان بدهند.
«گفتم اینجا بیابان است و آن طرف میدان مین وخط دشمن قرار دارد. حدود ۲ کیلومتر مسیر مین گذارى شده است ما مى خواهیم از زیر این دو کیلومتر عبور کنیم به منطقه نگاهى کرد و بعد دوتا بیل و کلنگ و چهار نفر سرباز خواست. آخر سر هم گفت: «کارى به کار من نداشته باشید. فکر کنید مرا ندیده اید.» پیرمرد از پشت خاکریز ایران حدود ۳ متر از زمین را کند و شروع به نقب زدن به ارتفاع ۲ متر و عرض ۹۰ سانت کرده بود تا خط دشمن پیشروى کرد و از آن خط نیز گذشت.
روزنامه ایران

چهارم 6 1389
اول فروردین ماه 1361 در حالیکه رزمندگان اسلام برای حمله آماده‌اند و بی‌صبرانه منتظر شنیدن رمز عملیّات هستند، اما از اعلام شروع حمله خبری نمی‌شود. سلحشوران اسلام همچنان منتظر می‌مانند تا قرارگاه فرماندهی آغاز حمله را اعلام کند.
روز دوّم فروردین ماه، مقر فرماندهی سپاه و ارتش آماده صدور دستور عملیّات می‌شود. استخاره برادر محسن رضایی، به قرآن کریم آیة 17 سوره مبارکه فتح را در مقابل دیدگان فرماندهان جنگ می‌گذارد و بدین ترتیب عملیّات، فتح‌المبین نامگذاری می‌شود.
زمانی که عقربه ساعت روی 30 دقیقه بامداد قرار می‌گیرد، پیام رمز شروع عملیّات توسط فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(سردار محسن رضایی) و فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران(سپهبد شهیدصیاد شیرازی)صادر می‌شود.

عملیّات فتح‌المبین- مرحله اول
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم‌: بسم‌الله القاصم الجبارین. یا زهرا (س)، یا زهرا (س)، یا زهرا (س).
سرانجام با این پیام مبارک، عملیّات فتح‌المبین در تاریخ 2/1/61 در ساعت 30 دقیقه بامداد در غرب دزفول و شوش (بدون آتش تهیه) آغاز می‌شود. اهداف این عملیّات انهدام دشمن، آزادسازی ارتفاعات و مناطق جنوب کشور می‌باشد.
رزمندگان سپاه، بسیج و ارتش جمهوری اسلامی ایران با شنیدن رمز عملیّات، از کمین‌گاه‌های خود خارج شده و راه رسیدن به دشمن را در پیش می‌گیرند. برای این مهم چهار محور فجر، قدس، نصر و فتح در نظر گرفته می‌شود. در همان ابتدای عملیّات، دو گردان از سپاه و دو گردان از ارتش بدون درگیری با دشمن، از خطوط مقدم نیروهای عراق گذشته و اقدام به دور زدن توپخانه‌ آنها می‌کنند.
رزمندگان اسلام چنان هوشیارانه و با احتیاط کامل از روی سنگرهای دشمن عبور می‌کنند که حتی دشمن متوجه آنها نمی‌شود. بدین ترتیب رزمندگان خود را به نزدیک توپخانه عراق می‌رسانند. دشمن مشکوک می‌شود و در محور شمالی شروع به گلوله‌باران و شلیک منور می‌کند.
5/1 ساعت پس از آغاز حمله، فرماندهان توپخانه دشمن خبر می‌دهند که مورد حمله قرار گرفته‌اند و توپخانه آنان در حال سقوط است، ولی از فرماندهی جواب داده می‌شود هیچ علامتی که نشان از عملیّات باشد، مشاهده نمی‌شود. بار دیگر مسئول توپخانه با التماس از فرماندهان ردة بالا می‌خواهد که نیروی کمکی به محل اعزام دارند، ولی مجدداً مسئولین رده بالا این ادعا را به تمسخر گرفته و آن را ناشی از مصرف بیش از حد مشروبات الکلی می‌دانند.
در خاتمه به توپخانه گفته می‌شود در جلوی شما چند گردان زرهی مستقرند و آنها هیچ گزارشی مبنی بر حمله‌ ایرانی‌ها نداده‌اند، شما چطور ادعا می‌کنید که مورد حمله واقع شده‌اید؟
درساعت یک و پنجاه دقیقه، اولین خاکریزهای دشمن سقوط می‌کند. همچنین خمپاره‌اندازهای دشمن واقع در ارتفاعات کوت‌کابون محاصره شده و به تصرف در می‌آید. در ساعت 09/2 دقیقه به تمامی یگان‌ها در حالی که آتش تهیه وجود ندارد و دشمن نیز همچنان در بی‌خبری است، دستور سرعت عمل داده می‌شود. ده دقیقه بعد از دستور قرارگاه فرماندهی ایران، دشمن متوجه حملة سرتاسری ایران شده و به تمامی نیروهای خود دستور آماده‌باش می‌دهد.
در جبهه شمالی (قدس) با هجوم برق‌آسای رزمندگان اسلام، مواضع دشمن سقوط می‌کند و تانک‌های آنها از مهلکه می‌گریزند و فرصت مناسبی پیش می‌آید تا تحکیم موضاع موقتی انجام گیرد.
در جبهه جنوبی (فتح) نیز با حمله سریع نیروها، ارتباط یگان‌های دشمن در منطقه قطع می‌شود و آنها با سردرگمی به هر سو پراکنده می‌شوند تا از آتش رزمندگان اسلام در امان بمانند.
در جبهه میانی (فجر) رزمندگان اسلام (سه‌راه) شلیبیه را محاصره می‌کنند و پس از نبردی سنگین، مواضع دشمن سقوط کرده و فرصت نفوذ به عمق مواضع دشمن فراهم می‌آید.
در جبهه شمال شرقی منطقه عملیّاتی (نصر) عملیّات با موفقیت صورت می‌گیرد و فرماندهان بعثی بدون مقاومت جدی از مهلکه فرار می‌کنند.
بدین ترتیب نیروهای عراقی از هر سو مورد هجوم قرار می‌گیرند و مواضع آنها یکی پس از دیگری سقوط می‌کند. عراقی‌ها برای چندمین بار با توپخانه‌های خود تماس می‌گیرند تقاضای اجرای آتش می‌کنند، اما از آتش توپخانه خبری نمی‌شود.
صدای تکبیر رزمندگان اسلام چنان رعبی در دل عراقی‌ها می‌افکند که گروه گروه تسلیم می‌شوند.
آرپی‌جی‌زن‌ها و شکارچیان تانک با اقدامات متهورانه خود، حماسه‌ای فراموش نشدنی خلق می‌کنند. آرپی‌جی‌زن‌ها خود را در مقابل گلوله مستقیم تانک قرار می‌دهند و شکار آنها، منطقه را به آتش می‌کشند. شلیک بی‌امان شکارچیان تانک چنان است که امان از دشمن گرفته می‌شود.
تیپ یک لشکر 10 زرهی عراق که عامل اصلی جنایت هویزه بود و با انجام پاتک‌های متعدد، تعداد زیادی از رزمندگان شجاع اسلام را به شهادت رسانده بود، هدف سنگین‌ترین حملات بی‌امان رزمندگان قرار می‌گیرد. این حمله چنان است که مقر تیپ مزبور به جهنمی از آتش مبدل می‌شود.
به دستور صدام باقیمانده این تیپ راه گریز را در پیش می‌گیرند و تعداد زیادی هم به اسارت درمی‌آیند.
نزدیکی صیح، با روشن شدن هوا عراقی‌ها چشم امید به حمایت نیروی هوایی می‌دوزند. رزمندگان اسلاک دست‌بردار نبوده و همچنان به دشمن ضربات سنگینی وارد می‌کنند و در حالی که جنگنده‌های عراق با بمباران وسیع تلاش می‌کنند ظفرمندان اسلام را وادار به عقب‌نشینی کنند، نیروهای عمل‌کنندة در محور شمالی و جبهه قدس، در ساعت 5/8 بامداد پادگان عین خوش و مناطق اطراف را کاملاً به تصرف خود درمی‌آورند و پس از آن، دستور تحکیم و تثبیت مواضع صادر می‌شود.
محور شمالی منطقه عین خوش و امام‌زاده عباس و جاده تدارکاتی دهلران (که در دست دشمن بود) سقوط می‌کند.
در جبهه شمال شرقی تپه‌های علی گره‌زرد و شاوریه و توپخانه سنگین دشمن و سه راهی و ارتفاعات نادری به تصرف درمی‌آید.
در جبهه میانی (جنوب شرق) نیز خطوط و خاکریزهای دشمن تسخیر می‌شود و توان رزمی دشمن تا سی درصد منهدم شده و اهداف دیگری هم محاصره می‌شوند.
در جبهه جنوب نیز خطوط مقدم دشمن تسخیر و پس از وارد کردن شرباتی به ماشین جنگی دشمن، تا دامنه ارتفاعات رقابیه فتح می‌شود.
در این مرحله مجموعاً 650 کیلومتر مربع از خاک میهم اسلامی آزاد و بیش از 6000 نفر اسیر و 10000 نفر کشته و زخمی می‌شوند و چندین تیپ و گردان زرهی و مکانیزة دشمن نیز منهدم می‌شود و توپخانة آنها سالم به غنیمت رزمندگان اسلام درمی‌آید.

عملیّات فتح‌المبین- مرحله دوم
پس از پیروزی خیره‌کننده مرحله اول عملیّات و قرار گرفتن نیروهای اسلام در حالت تهاجمی، فرماتندهان سپاه و ارتش تصمیم می‌گیرند مرحله دوم عملیّات را با سرعت تمام آغاز کنند تا دشمن منهزم نتواند به بازسازی یگان‌های خود بپردازد.
با گرم شدن تنور عملیّات و پیروزی‌های درخشان، نیروهای داوطلب مردمی، گروه گروه برای شرکت در عملیّات به منطقه جنگی اعزام می‌شوند. کثرت نیرو یکی از عوامل سرعت بخشیدن به مرحله دوم عملیّات می‌شود. مرحله دوم عملیّات در کمتر از 24 ساعت، شروع می‌شود و رزمندگان بار دیگر به مواضع دشمن متجاوز یورش می‌برند. این در حالی است که رادیو بغداد مثل همیشه عملیّات ایران را شکست خورده اعلام کرده و پس از آن تهدید می‌کند که در صورت ادامه حمله از اسلحه‌های گوناگون و جدید خود بهره خواهد گرفت.
در تاریخ 4/1/61 در ساعت یک بامداد و با رمز مبارک «یا زهرا (س)» نیروهای اسلام هجوم‌های ویرانگر خود را آغاز می‌کنندو دشمن که توان مقابله را در خود نمی‌بیند، تیپ‌های جدید را از دیگر مناطق به محل درگیری اعزام می‌کند.
رزمندگان اسلام از سه محور (تنگه رقابیه، ارتفاعات میش‌داغ و تنگه دلیجان) بر دشمن هجوم می‌برند. در فاصله دو عملیّات دشمن بخشی از نیروهای زرهی خود را از منطقه جنوب به طرف شمال اعزام می‌کند و موفق می‌شود امامزاده عباس و دشت عباس را تصرف کند.
رزمندگان اسلامک حدود 8 کیلومتر در خاک دشمن پیشروی می‌کنند، ولی از دشمن اثری نمی‌بینند. پس از مدتی اولین میدان مین دشمن به عمق 300 متر دیده می‌شود و بلافاصله آتش تیربار و دوشکا به شمت رزمندگان شلیک می‌گردد. نبردی سخت در می‌گیرد و سرانجام در نزدیکی صبح دشمن با تحمل شکستی سخت، اقدام به عقب‌نشینی می‌کند.
در جریان مرحله دوم درگیری، لشکر یک مکانیزة عراق ضربات سختی را متحمل می‌شود. با روشن شدن هوا، نیروی هوایی دشمن وارد عمل می‌شود که با پدافند قوی آتشباری ایران، تعدادی هواپیما ساقط می‌شوند و بقیه با بمباران‌های بی‌هدف، آسمان منطقه را ترک کرده و از معرکه می‌گریزند.
دشمن پس از عقب‌نشینی موقت، بار دیگر در منطقه و ارتفاعات حساس رقابیه اقدام به پاتک سنگین می‌کند و با تمام قوا تلاش می‌کند منطقه را در کنترل بگیرد، که با مقاومت کم‌نظیر قوای اسلام مواجه می‌شود. در این نبرد شدید تعدادی از تانک‌های دشمن مورد هدف قرار گرفته و در آتش می‌سوزند و تعداد زیادی از فریب‌خوردگان ارتش عراق کشته می‌شوند و تعدادی هم به اسارت رزمندگان اسلام در می‌آیند.
بدین ترتیب بار دیگر دشت عباس و رقابیه از چنگ دشمن خارج می‌شود. آرایش دشمن به هم می‌خورد. نیروهای عراقی به صورت سرگردان در منطقه پراکنده می‌شوند و بناچار به جای اول فراخوانده می‌شوند. در نتیجه، توان رزمی آنان لحظه به لحظه با تهاجم نیروهای ایران از زمین و هوا، تحلیل رفته و نیروها گروه گروه خود را تسلیم می‌کنند. در پایان مرحله دوم عملیّات 65 درصد اهداف از پیش تعیین شده حاصل می‌شود.

عملیّات فتح‌المبین- مرحله سوم
دو روز پس از پایان مرحله دوم و با اعزام‌های گسترده نیروهای داوطلب مردمی و هوشیاری و برنامه‌ریزی موفق فرماندهان سپاه و ارتش، سومین مرحله از عملیّات فتح‌المبین در تاریخ 7/1/61 (در نیمه شب) آغاز می‌شود.
دشمن در محور عملیّاتی شوش به دلیل تک گسترده‌اش، بهتر از دیگر محورها عمل می‌کند، زیرا در مقابل شوش، رادار و سایت 4 و 5 که نقش مهمی در رهگیری و کنترل منطقه ایفا می‌کند، وجود دارد و ارتش عراق با تمام توان سعی می‌کند آن را نگه دارد. صدام ادعا می‌کند که اگر ایرانی‌ها بتوانند سایت 4 و 5 را بگیرند، کلید بصره را به آنها خواهد داد.
برای آزادسازی این اهداف استراتژیک، محور نصر که در شمال شرق منطقه عملیّاتی عمل می‌کرد، مأموریت می‌یابد دشمن را دور زده و در پشت سر آنها اقدام به عملیّات کند و محور مقابل دشمن (جبهة فجر) نیز مأمور می‌شود که با تمام قوا دشمن را از سمت مقابل مشغول کند.
اولین درگیری بین رزمندگان اسلام و محافظین سایت 5 در ساعت 20/3 آغاز می‌شود. رزمندگان دیسگر محورها که از تأخیر بسیار زیاد و درگیری نگران شده بودند، با رمز مبارک «یا زهرا (س)» حملة سهمگین خود را شروع می‌کنند.
نیروهای اسلام با استفاده از توپخانه دشمن که تصرف کرده بودند و سایر آتشبارها، جهنمی از آتش برای دشمن فراهم می‌کنند. در ساعت چهار بامداد، سایت 5 و در ساعت شش رادار به تصرف درمی‌آید و پیشروی به سوی سایت 4 ادامه می‌یابد. با هجوم بی‌امان، سایت 4 نیز در ساعت هفت صبح از چنگ متجاوزان عراقی آزاد می‌شوند.
در این لحظات، هر چهار محور فشار خود را افزایش می‌دهند و نیروهای وحشت‌زدة عراقی در عملیّات گازانبری نیروهای اسلام گرفتار می‌آیند. با انهدام گسترده نیروهای زرهی دشمن، دود سیاه رنگ حاصل از سوختن ادوات زرهی و مهمات دشمن، منطقه فتح‌المبین را فرا می‌گیرد، به طوری که دیده‌بانی مشکل می‌شود.
با حضور نیروهای پیاده ایران در پس مانده‌ نیروهای سرگردان دشمن، فرار و تسلیم به اوج خود می‌رسد. هوانیروز در این نبرد بی‌امان با شکار تانک‌ها و دیگر ادوات زرهی دشمن، کاری می‌کند فراموش‌نشدنی با آتش گرفتن تانک‌ها و انبار مهمات، دشمن رو به هزیمت می‌گذارد و در دشت وسیع منطقه پراکنده می‌شود.
با الحاق کامل قوای ایران در نزدیک مرز بین‌المللی، راه هرگونه فرار بر نیروهای عراقی بسته می‌شود و بدین ترتیب نیروهای آنان دسته‌دسته اسیر شده و غنائم به دست رزمندگان اسلام می‌افتد.
تنگه رقابیه و عین خوش مملو از اجساد دشمن می‌شود. در آخرین مرحله، پس از رسیدن به این دو تنگه، اهداف عملیّات به طور صددرصد حاصل و فتح می‌شود و مهمترین مواضع پدافندی، در اختیار ایران قرار می‌گیرد.
در این شرایط که شکست نیروهای عراقی بسیار آشکار بود، رادیو بغداد با شور و هیجان اعلام می‌کند که نیروهای شجاع عراق همچنان در حال پیشروی به سوی دزفول و شوش هستند و قوای ایران راه فرار را در پیش گرفته‌اند.
با این پیروزی سپاه اسلام، شادی زایدالوصفی مردم و رزمندگان اسلام را در بر می‌گیرد و مردم در تمام کشور با چراغانی و پخش نقل و شیرینی، پیروزی فتح‌المبین را همراه ایام نوروز جشن می‌گیرند.
نتایج عملیّات
مناطق آزاد شده:
جاده دهلران، دشت عباس، عین خوش و مناطق دشت چنانه و زمین‌های سرخه. مناطق شمال غربی خوزستان به اسامی ابوصلبی خات، علی گره زرد، عین خوش، تینه، برتازه، رقابیه، میش داغ، ارتفاعات 350 شاوریه، بلما، تپه چشمه و جوقینه، ارتفاع 202 و کمرسرخ.
خارج کردن شهرهای دزفول، شوش، اندیمشک، پایگاه چهارم هوایی، جاده سراسری اندیمشک- اهواز و صدها روستا از زیر آتش دشمن.
دستیابی به چاه‌های نفت ابوغریب در ارتفاعات تینه.
تصرف و تأمین 5 پاسگاه مرزی.
تجهیزات منهدم شده دشمن:
18 فروند هواپیما.
3 فروند هلی‌کوپتر.
361 دستگاه تانک و نفربر.
صدها دستگاه خودرو نظامی و مقدار قابل توجهی از انواع سلام سبک و سینگین.
یگان‌های منهدم شده دشمن:
لشکر 10 زرهی متشکل از تیپ 42 زرهی، تیپ 24 مکانیزه، تیپ 17 زرهی و گردان 6 از تیپ 5، لشکر مکانیزه شامل تیپ 1 مکانیزه، تیپ 27 مکانیزه، گردان‌های تانک اندلس، قرطبه، اشبیله و گردان 8 مکانیزه، تیپ 34 و 51 زرهی، تیپ 422، 96 و 93 پیاده، تیپ 10 نیروهای ویژه و تیپ 421 پیاده.
غنایم: 150 دستگاه تانک.
170 دستگاه نفربر.
500 دستگاه خودرو.
165 قبضه توپ 182، 130 و 152 میلیمتری.
مقدار زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین.
یک عدد کامل موشک سام 6 به همراه 3 فروند موشک.
مقدار قابل توجهی از انواع مهمات ...
تعداد کشته و زخمی دشمن:
25000 نفر.
تعداد اسرا: 15000 نفر.
چهارم 6 1389
امام خمینی،‌فرمانده کل قوا، که با اهتمام خاص به حوادث جنگ عنایت دارند، عملیّات را از طریق فرماندهان عالی جنگ تعقیب و هدایت می‌نمایند. در یکی از شب‌های عملیّاتی پیامی توسط فرمانده کل سپاه، برای زرمندگان مستقر در منطقه عملیّاتی فتح‌المبین ارسال نموده و برای آنان دعا و آرزوی موفقیت می‌کنند. رزمندگان اسلام با دریافت پیام امام، جانی دوباره گرفته و با روحیه‌ای عالی به دشمن متجاوز حمله می‌کنند.

«قلم قاصر است که احساسات خویش را ابراز کنم... رحمت واسعه خداوند بر آن مادران و پدرانی که شما شجاعان نبرد در میدان کارزار و مجاهدان با نفس در شب‌های نورانی را در دامن پاکشان تربیت نمودند. مژده باد بر شما جوانان برومند، در تحصیل رضای پروردگار که از بالاترین سنگرهای روحانی و معنوی است. شما در دو سنگر روحانی و جسمانی، ظاهری و باطنی پیروزید.
مبارک باد بر بقیه‌الله (ارواحنا له الفداء) وجود چنین رزمندگان ارزشمند و مجهدان فی سبیل‌الله که آبروی اسلام را حفظ و ملت ایران را روسفید و مجاهدان راه خدا را سرافراز نمودید. ملت بزرگ ایران و فرزندان اسلام به شما سلحشوران افتخار می‌کنند.
آفرین بر شما که میهن خود را بر بال فرشتگان نشاندید و در میان ملل جهان سرافراز نمودید. مبارک باد بر ملت، چنین جوانان رزمنده‌ای و بر شما چنین ملت قدردانی که به مجرد فتح و پیروزی توسط رزمندگان به دعا و شادی برخاستید. اینجانب دور دست و بازوی قدرتمند شما را که دست خداوند بالای آن است، می‌بوسم و به این بوسه افتخار می‌کنم... یا لیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیماً.» روح الله الموسوی الخمینی
چهارم 6 1389

 

فرمان حمله سراسری در ساعت (س) صادر شد.
پخش این خبر وحشت شدیدی را در دل نیروهای متجاوز عراقی ایجاد می‌کند. عملیّات فتح‌المبین ارتش شکست‌خورده دشمن را که زمانی خود را شکست‌ناپذیر می‌نامید، از میان می‌برد و این ارتش، اعتبار خود را از دست می‌دهد و دیگر توانی برای عرض اندام نمی‌یابد. شکست‌های پیاپی و انهدام نیروها و امکانات ارتش عراق، توان مقابله و رجزخوانی را در صدام ضعیف می‌کند.

آتش‌بیاران معرکه که با سرازیرجنگ‌افزارهای مهلک نمی‌توانند مانع فرار ارتش عراق شوند، به تکاپو می‌افتد تا راه چاره‌ای پیدا کنند. آنها که عملیّات ثامن‌الائمه و طریق‌القدس را جرقة موقت و ناشی از حضور مستشاران خارجی می‌دانند و تکرار آن را غیرممکن می‌پندارند، در مقابل عملیّات فتح‌المبین به استیصال می‌افتند. حسین، شاه اردن (عامل سپتامبر سیاه) که اوایل جنگ به طور جدی نیروهای زیادی را برای حمایت از صدام به مقابله نیروهای اسلام در جبهه‌های نبرد می‌فرستد، در مقابل این شکست فضاحت‌بار صدام، عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهد.
حسنی مبارک (رئیس رژیم مصر) از آمریکا و غربی‌ها می‌خواهد که در مقابل ایران کاری بکنند.
حسن (پادشاه مراکش) و جعفر نمیری (پادشاه سودان) که از حامیان صدام هستند، برای نجات صدام دست و پا می‌زنند.
بدین ترتیب حامیان صدام به تلاش می‌افتند و با به صدا درآوردن شیپور صلح، سعی در پیشگیری از عملیّاتی دارند که قرار است در ساعت (س) به مرحله اجرا درآید، زیرا هجوم نیروهای اسلام و انقلاب اسلامی را غیرقابل کنترل می‌دانند.
این ندای صلح‌خواهی هواداران صدام زمانی است که قسمت وسیعی از خاک جمهوری اسلامی ایران از جمله شهرهای نفت‌شهر، سومار، قصرشیرین، مهران، هویزه و خرمشهر در اشغال دشمن است و عراق به اصطلاح با رو کردن برگ‌های برنده، سعی در حفظ موقعیت خود می‌نماید، اما در این میان چشم‌ها به دو شهر مظلوم و مقاوم هویزه و خرمشهر دوخته می‌شود. ملت ایران از مسئولین خود می‌خواهند که نگذارند این شهرها بیش از این در اشغال دشمن بمانند. عراق با تمام تلاش، از جمله تمرکز قوای کمکی در جنوب می‌خواهد از عملیّات سرنوشت‌ساز آتی ایران جلوگیری کند.
ضربه سخت عملیّات فتح‌المبین چنان بود که دشمن نتواسنت آن طور که باید دست به نقل و اناقال بزند. با تمام این اوضاع، منطقه جنوب در محورهای خرمشهر، به یک نقطه بحرانی و لاینحل تبدیل می‌شود و ارتش عراق در دامی که خود گسترده گرفتار می‌آید. این نقطه بحران لحظه به لحظه به اوج خود نزدیک و نزدیک‌تز می‌شود. نیروهای عراقی میدان‌های مین و دیگر موانع ایذایی را در منطقه گسترش می‌دهند و با فراخوان تمامی سربازان احتیاط و اعزام آنها به منطقه عملیّات، به زعم خود اطراف خرمشهر را دژی مستحکم و نفوذناپذیر تبدیل می‌کنند. خاکریزها پی در پی احداث می‌شوند. تعداد تیربارهای تعبیه شده به چندین برابر می‌رسد. افراد مستقر در پشت میدان‌های مین برای ایجاد میدان آتش افزایش می‌یابند.
شوروی (سابق) در ادامة کمک به عراق، تعداد زیادی از تانک‌های T.72 و هواپیما به عراق تحویل می‌دهد.
آلمان غربی و ایتالیا به طور اضطراری موشک ضد زره مادون قرمز میلان و دیگر جنگ‌افزارها را به سمت عراق و برای حمایت از صدام ارسال می‌دارند.
کویت، عربستان و دیگر کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج فارس در ادامه کمک‌های خود، دلارهای حاصل از نفت ملت‌های خود را به صدام می‌دهند و...
همه چیز آماده است تا ایران نتواند در جبهه‌ها دست به تحرکات گسترده و جدید بزند. اما عزم قاطع مردن و مسئولان جمهوری اسلامی ایران برای راندن اشغالگران از خاک خود جزم است و در این راه هیچ تردیدی وجود ندارد.
بار دیگر نیروهای داوطلب مردمی پس از کسب روحیه پیروزی عملیّات فتح‌المبین، برای شرکت در عملیّات و برای خلق حماسه‌های فراموش‌نشدنی عظیم‌تر و پایان دادن هرچه سریع‌تر به اشغال سرزمین خود، به جبهه‌های نبرد هجوم می‌آورند. به طوری که تدارک و سازماندهی قدری مشکل می‌شود.
منبع:کارنامه توصیفی عملیات هشت سال دفاع مقدس،نوشته ی علی سمیعی،نشر نمایندگی ولی فقیه درنیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی-1376

چهارم 6 1389

الهی به آنان که پرپر شدند پر از زخم های مکرر شدند به آنان که امروز، فردایی اند به آنان که فردا تماشایی اند به آنان که چون پرده بالا زدند قدم در حریم تماشا زدند به آنان که کارون خروش آمدند چنان خون کارون به جوش آمدند به آنان که زخمی ترین بوده اند شهیدان میدان مین بوده اند به آنان که بالی رها داشتند گذرنامه کربلا داشتند به تکبیر آن دم که دم می زدند سکوت زمان را به هم می زدند همانان که از مهر فرزند خویش بریدند یکباره پیوند خویش بریدند تا وصل آسان شود نیستانه درد درمان شود همانان که روح روان داشتند سفرنامه آسمان داشتند همانان که دلداده او شدند کبوتر کبوتر پرستو شدند پرستو پرستو فراز آمدند و بی سر سرافراز باز آمدند که این خطه خاک سرافرازی است همه همت و شور جانبازی است شب عاشقی را رقم می زدند همانان که بر مین قدم می زدند از آنان که تنها پلاکی به جاست کمی استخوان مشت خاکی به جاست الهی به آوازه این حریم به هورالهویزه به هورالعظیم به دشتی که پیوسته عباس داشت که بی دست هم خیمه را پاس داشت به رمزی که چون نام خیبر گرفت غریبانه از ما برادر گرفت خبر بود و تکرار خمپاره ها جگرگوشه ها، پاره پاره رها خطر، رمل، توفان شن، ماسه ها زمین، مین، کمین، رد قناسه ها خطر پشت هر لحظه پا می گرفت زیاران ما دست و پا می گرفت و آن لحظه هایی که خمپاره شصت میان نماز عزیزان نشست نمازی که یک رکعتش پاره شد تشهد پر از موج خمپاره شد کجایند مردان والفجر هشت که از خونتان دشت گلپوش گشت کجایند مردان فتح المبین کجایند اسطوره های یقین

X