"اشتغال" امروزه در جامعه ما، یکى از مسائل اساسى و موضوعات مورد بحث مىباشد، و هرکس نسبت به فراخور حالش و براساس رشته تخصصى و اندیشههاى خود، در مورد چگونگى اشتغال جوانان و آداب و شیوههاى کار، علل و انگیزههاى بیکارى، انواع مشاغل، اولویت انتخاب شغلها و... سخن گفته و بحث مىکند.
اشتغال به کارهاى مفید و مورد نیاز جامعه، داراى اثرات و نتائج قابل توجه براى همه افراد جامعه اسلامى است که از جمله آنها مىتوان به فوائد زیر اشاره نمود:
اساسا کار و اشتغال در بینش توحیدى اسلام، یک ارزش محسوب مىشود و تلاش بیشتر در کارهاى دنیوى و اخروى، زمینه سعادت و رستگارى افراد را در دنیا و آخرت فراهم مىنماید و آنان را تا درجه جهادگران در راه خداوند بالا مىبرد. رسول اکرمصلی الله علیه و آله مىفرماید:"الکاد على عیاله کالمجاهد فى سبیل الله(1)؛ کسى که براى تامین معاش خانوادهاش تلاش مىکند، همانند مجاهد در راه خداست."
عرضه داشت: یا رسول الله! این خشونت و زبرى دستان من، بر اثر کار با بیل و طناب است که به وسیلهى آنها زحمت مىکشم و مخارج خود و خانوادهام را تامین مىنمایم.
پیامبراکرمصلی الله علیه و آله دست او را بوسیده و فرمود: این دستى است که آتش (جهنم) آن را لمس نخواهد کرد.
در میان تمام انبیا، تنها پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله است که جزئیّات تاریخ زندگى او به روشنى ثبت و ضبط شده که افتخار بزرگى براى مسلمانان به شمار مىرود، زیرا زندگى سایر انبیا مدّتى بعد از آن بزرگواران، با تحریفات فراوان و همراه با انواع تهمتها نوشته شده است.
کتابهاى زیادى درباره اخلاق پیامبرصلى الله علیه و آله نوشته شده که بیشتر آنها به زبان عربى است و چون در بخشهاى قبلى درباره انبیا و شناخت و صفات آنان بحثهایى کردیم مناسب است گوشهاى از سیره آن پیامبر عزیزصلى الله علیه و آله را در اینجا ذکر کنیم زیرا آشنایى با سیره و روش زندگى و اخلاق فردى و اجتماعى آن بزرگوار براى همه مردم بدون استثنا مفید است. از خداوند متعال مىخواهم این نوشته مختصر را از ما بپذیرد و ما را از بهترین امّت پیامبر اسلامصلى الله علیه و آله قرار دهد.
آنچه در اینجا ذکر مىشود از کتاب «بحارالانوار» جلد شانزده و «سیره ابن هشام» و «کُحل البصر» و «تفسیر المیزان» جلد ششم و غیر آن است.
چون پاسى از شب مىگذشت رسول خداصلى الله علیه و آله از بستر برمىخاست و پس از گرفتن وضو و زدن مسواک و تلاوت آیاتى چند از قرآن کریم، در گوشهاى به عبادت مىپرداخت و اشک مىریخت. بعضى از همسرانش که او را به این حال مىدیدند مىگفتند: تو که گناهى ندارى چرا این قدر اشک مىریزى؟ مىفرمود: آیا بنده شاکر خدا نباشم؟
امّ سلمه مىگوید: شبى پیامبر در خانه من بود، نیمه شب، او را نیافتم به سراغش شتافتم، دیدم در تاریکى ایستاده، دستها را بلند کرده، اشک مىریزد و مىگوید: خدایا! هرچه نعمت به من دادهاى از من مگیر، دشمنم را خشنود مکن، به بلاهایى که مرا از آنها نجات دادى گرفتارم مکن، حتى به اندازه چشم بر هم زدنى مرا به خود وامگذار. به او گفتم پدر و مادرم فدایت شوند، شما که بخشوده شدهاى! فرمود: هیچ کس از خدا بىنیاز نیست. حضرت یونس آنى به خودش واگذار شد، در شکم ماهى زندانى شد.