معرفی وبلاگ
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 28132
تعداد نوشته ها : 59
تعداد نظرات : 43

پایگاه تحلیلی خبری تأثیر

Rss
طراح قالب

به نام خدا

سلام

 

تبلاگ جان خداحافظ تا وقتي كه سرعت لود شدنت بهتر شود:)

 

taa0khodaa.blogfa.com

 

ولي هنوزم اينجا رو دوست دارم:)

ياعلي

دسته ها :
جمعه یازدهم 12 1391 19:35

به نام خدا

سلام.

++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

براي خواندن نماز مغرب و عشا به مسجد مي رود. نماز مغرب را مي خوانند و براي اقامه نماز عشا مي ايستند.

موقع قنوت است كه خانوم جلويي هنگامي كه دستش را بالا آورده، صورتش را با زاويه ي 45 درجه تقريبا، به سمت چپ مي چرخاند و چيزي را كه درون دهانش افتاده بود، تف مي كند! و اين واقعه را چشمان نافرمانش مشاهده مي كند!

با خودش مي گويد كه نمازش باطل شد! و بعد همان لحظه به خودش مي گويد كه از كجا معلوم فكرهاي الكي مان كه بين نماز به مغز مبارك هجوم مي آورد نمازمان را قضا نكند؟!

هنوز در قنوتند! (همه ي اينها در عرض 5 6 ثانيه رخ مي دهد!) امام جماعت "و عجل فرجهم" صلواتش را كه مي فرستد، مكث مي كند و او هم با مكثش، دستانش را پايين مي آورد كه صداي دعاي بعدي امام، به گوش هايش مي رسد! دستانش دوباره مقابل صورتش قرار مي گيرد و به خودش مي گويد كه ديدي! نماز خودت هم...!

و بعد تصميم مي گيرد كه چادرش را پايين تر بياورد تا چشمانش جز خودش ديگري را نبيند!

و اين چنين فكر هايي قنوت عزيز نمازش را خراب كرد!

دسته ها : آسماني ها
شنبه سیم 10 1391 22:27

دسته ها : آسماني ها
چهارشنبه بیستم 10 1391 11:20

دوستش گفته بود خواب كربلا را ديده. بعد از بحث و جدلي كه با يكي از آشنايان داشته... بعد از آن امر به معروف و نهي از منكر

يكي ديگر از دوستان هم همين را گفته بود؛ خواب كربلا؛ درست در همان روزها كه درگير دوستي بود و امر به معروف و نهي از منكر.

برايش كمي عجيب بود اينها. چون براي هردو در شرايط يكسان اين خواب رخ داده. امر به معروف را چه به كربلا و آب رساني براي خاموش كردن آتش! ... اما حالا كه فكر مي كند يادش ميآيد كلام امامش را كه "من براي امر به معروف و نهي از منكر و احياي دين" قيام كردم. حالا با خودش فكر مي كند چندبار امر به معروف و نهي از منكر كرده؟ چند بار كربلا رفته؟ اصلا آيا رفته؟

امام حسينش چه خوب دستمزدي گذاشته براي آمرانِ به معروف و ناهيان از منكر. با خودش فكر مي كند، اگر مردم مي دانستند اين را، هر روز و هر لحظه امر به معروف مي كنند.

 

ماجراي امر به معروف عجيب است. يكي از دوستانش خواب عجيبي ديده بود...

 

خلاصه اينكه غافل نباشيم از اين واجب كفايي

دسته ها : مهتابي ها
چهارشنبه بیستم 10 1391 11:3

بسم رب الحسين.

آقاجان، ديگه كربلا كربلا نمي گم:(

ما كجا، كربلاي شما كجا؟

كربلا بماند براي خوبانش :(

من ِ بد را راهي به كربلا نيست انگار...

آقا، هنوز هم ذكر لبم شما هستي اما ديگر از شما كربلا نمي خواهم. مي مانم تا شما بگويي

همه با ما قهر كرده اند... مشهد هم راهمان نمي دهند... امشب رفتيم حرم برادر امام رضا، اقا سيد جلال الدين، حرمش بوي مشهد الرضا را دارد ولي ... گله كرديم، ناله كرديم، ...

كربلا مي خواهم، اما نمي خواهم!

دسته ها : آسماني ها
جمعه پانزدهم 10 1391 1:4

گاهي يك نسيم كافي ست تا تمامي باورهاي تو را خراب كند

 

باورت نسبت به آدم ها؛ و شايد نسبت به خودت

 

باورها اگر شيشه اي و شفاف و زلال باشند، همان يك نسيم براي ويرانيشان كافي ست.

دسته ها : آسماني ها
يکشنبه دهم 10 1391 15:47

به نام خدا

سلام

 

22 بهمن يا روز قدس يا همين 8 دي خودمان( كه براي خيلي ها 9 دي هست! ) هميشه شور و شوقي در من به وجود مي آورد. و اين شور و شوق منجر مي شود به اينكه در اين روز براي خودم هديه اي بخرم. اصلا نمي دانم چطور اين حس در من به وجود آمده، اما هميشه دوست دارم، وقتي كه تجمع تمام مي شود و همه در خيابان هاي اطراف محل قرار، پراكنده مي شوند، من به سمت كتاب فروشي بروم و كتاب دلخواهم را بخرم و تا رسيدن به خانه هم بازش نكنم و در خانه خودم را با آن غافل گير كنم!

 

فكر خوبي ست نه؟!!

 

فردا شما را در تجمع مي بينم! منظورم روح و انرژي حضورتان هست!

 

ياعلي

دسته ها : آسماني ها
جمعه هشتم 10 1391 4:54

* يكي از اعضاي فاميل است كه هنوز مرا دختربچه فرض مي كند؛ دختربچه اي كه وقتي مي خنديد تمام دندانهايش را به نمايش مي گذاشت! ...

 

* گاهي اوقات درباره موضوعي حرفهاي گفتني ِ ناگفته زياد هست، اما به همان اندازه كه ميل به گفتن داري، مي ترسي كه با گفتنش، از ارزشش بكاهي. مثل "اردوي جهادي" كه يك عالـــــــمه حرف دارد ولي دلم نمي آيد بگويم. يا حياط كوچكمان كه سنگ صبور است و دوست ، با آن آسمان دوست داشتني اش ، يا تسبيح چوبي عزيزم كه ديگر نيست ، يا ...

 

* باران را دوست داريم! اين پست با باران نوشته شده!

 

* خدايا، دست ما را بگير

 

ياحق

دسته ها : آسماني ها
سه شنبه پنجم 10 1391 1:20

شنيده ام كه علامه محمدتقي جعفري از موقعيتهاي معنوي جوانان به نسيم جواني ياد مي كردند ومي گقتند كه اين نسيم ها را دريابيد(نقل به مضمون) ... ديده اي گاهي انگار دستي از غيب تو را جهت مي دهند؟....

 

اكنون ريش و قيچي دست ما نيست... شهيد، ببر ما را به هر جا كه مي خواهي....

دسته ها : آسماني ها
پنج شنبه بیست و سوم 9 1391 1:13

به نام خدا

سلام.

 

خيلي كارها هست كه من و تو و همه وقتش را داريم اما بهانه هاي بيشتري داريم براي انجام ندادنش!

يكي از اينها حفظ قرآن است. شايد يكي از بهانه هاي حفظ نكردن قرآن، اين است "من تفسير بيشتر دوست دارم"... مي گوييم تفسير ولي سراغ تفسير هم نمي رويم. مي گوييم قرائت، آن هم نه.... بهانه پشت بهانه و يك وقت مي ايستي و نگاه مي كني به پشت سرت كه هنوز كاري نكرده اي جز غر زدن و ناليدن از كمبود وقت....

 

بالاخره من و توي شيعه اينجا چه كاره ايم كه؟! اگر نتوانيم قرآن را كه برنامه ي زندگيمان است حفظ كنيم و بلد باشيم، پس واي بر ما. فردا كه مولايمان حضرت مهدي(ع) ظهور كرد چطور سرمان را بالا بگيريم؟ چه بگوييم؟ بگوييم وقتي همه مان گم شده بوديم در اين دنيا، هيـــــــچ كاري نكرديم براي بيدار شدن خود...

بهانه نياور، هم خودت مي داني و هم من، ... خدا هم مي داند كه اگر بخواهيم اينقدر كارها مي توانيم بكنيم كه...

 

چند روزي هست ذهنم درگير است كه از زندگي چه مي خواهم؟ هي از اين شاخه به آن شاخه مي پرم... شده ام سالادي از همه چيز!

 

من هنوز اصل كاري خودم را پيدا نكرده ام... هنوز...

دسته ها : آسماني ها
پنج شنبه بیست و سوم 9 1391 1:5
X