معرفی وبلاگ
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 28411
تعداد نوشته ها : 59
تعداد نظرات : 43

پایگاه تحلیلی خبری تأثیر

Rss
طراح قالب

به نام خدا

سلام.

ايام روح بخش فاطميه جاريه، بايد توش شنا كرد تا بشه امواجش رو احساس كرد... خدا ياد بده به ما شنا رو...

---------------------------------------

امشب قراره با اردوي دانشگاه حركت كنيم سمت قم، حرم حضرت معصومه. مرسي خانم، هرچند كه خيلي زياد دلم مشهد ميخواد ولي زيارت شما بهشته...

-------------------------------------

د...لـ...ـم...كـ...ـر...بـ...ـلـ...ـا...مـ...ـي...خـ...ـو...ا...د

------------------------------------

يه چيزي خوندم جايي... مضمونش اين بود كه وقتي صبرمون تموم شه فرج و ظفر حاصل ميشه... كي صبر ما به سر مي آيد؟!...

دسته ها : آسماني ها
چهارشنبه بیست و سوم 1 1391 15:44

به نام خدا

سلام

ايام عزيز و غريب فاطميه داره از راه ميرسه... دل من انگار كه منتظر يه مهمون عزيزه، چند روزيه كه خودش رو آماده كرده، حتي صاحبش هم خودشو آماده كرده وقتي كه لباساي تيره اش رو ميذاره جلوتر و دم دست تر و روشن ها رو ميذاره برا بعد...

ايام فاطميه رو دوست دارم... مادرم زهرا(س) رو هم دوست دارم...

------------------------------------------

توضيح نوشت:

*بعضي از كارها رو فقط بخاطر باري كه روي دوشم هست انجام ميدم و الا...

*بعضي ها رو هم فقط به خاطر خدا تحمل ميكنم!...

----

**ميخوام حواسمو جمع كنم كه همه براي خدا باشه، البته به اجبار نه:)

------------------------------------------

كلا بهار كه ميشه بيشتر از هميشه دلم هواي امام رضا رو ميكنه.... ولي....

 

التماس دعا

دسته ها : آسماني ها
سه شنبه پانزدهم 1 1391 18:36

توي جمكران يه جمله اي رو ديدم كه دلگير و دلنشين بود:

 

افسوس كه ماه دوازده آمد ولي ماه "دوازدهم" نيامد...

 

----------------------------------------

قرارهاي تحويل سالي هميشه مطمئن و پابرجا مي مونه، اگه مي دونستم اينطوره بيشتر با خودم قرار ميذاشتم!

----------------------------------------

مي ترسم، مي ترسم شمع هاي زمان رو كه خدا برام روشن كرده خودم با دستهاي خودم خاموش كنم...

 

...

ياحق

 

----------------------------------------------

بعداً نوشت:

به بعضي از قولهاي تحويل سالي نميشه اعتماد كرد... بي خيال!

دسته ها : آسماني ها
يکشنبه ششم 1 1391 16:11

به نام خدا

از وقتي كه يادمه، ماه رمضون هميشه برام عطر و بوي ديگه داشته،  همون طور كه محرم بوي خوب و خاص خودش رو داره و ماه هاي ديگه...

اما امسال براي من، خنثي بود و بي بو...

 

ولي، الان، در آستانه ي بهار طبيعت، دلِ من حال و هواي بهار قرآن رو داره و دلتنگشه...

 

انشاءالله كه امسال دلم بهاري باشه

 

سال نو پيشاپيش بر همه مبارك و خير باشه

 

به اميد ظهور حضرت مهدي....

اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم

دسته ها : آسماني ها
دوشنبه بیست و نهم 12 1390 1:18

به نام تو كه هستي

خداي خوبم، ميخواستم تصويري از تو بذارم توي وبلاگ... اما هرچي فكر كردم نتونستم چيزي بذارم.

 

تو رو در وسعت آسمان مي بينم

تو رو در ظرافت مورچه مي بينم

تو رو در لبخند بچه ها مي بينم

تو رو در چشم هاي درخشان پدر و مادر مي بينم

تو رو در شادي عروس و دوماد ها مي بينم

تو رو در ميوه ها و گياهان مي بينم

تو رو در پاهاي آهويي كه با سرعت ميدوه تا از ببر فرار كنه مي بينم

تو رو در زيبايي بيشه مي بينم

تو رو در لطافت بارون مي بينم

تو رو در چهچه پرنده ها مي بينم

تو رو در...

خداي خوبم، تو همه جا هستي، همه جا، حتي در دلها...

دسته ها : آسماني ها
چهارشنبه دهم 12 1390 21:52

وقتي تو نيستي؛ نه هست هاي ما؛ چونانكه بايدند؛ نه بايدها...

مثل هميشه آخر حرفم؛ و حرف آخرم را؛ با بغض مي خورم

عمري است؛ لبخندهاي لاغر خود را؛ دردل ذخيره مي كنم: باشد براي روز مبادا!

اما

در صفحه هاي تقويم؛ روزي به نام روز مبادا نيست

آن روز هرچه باشد؛ روزي شبيه ديروز؛ روزي شبيه فردا؛ روزي درست مثل همين روزهاي ماست

اما كسي چه مي داند؟؛ شايد؛ امروز نيز روز مبادا؛ باشد!

وقتي تو نيستي؛ نه هست هاي ما؛ چونانكه بايدند؛ نه بايدها...

 

هرروز بي تو؛ روز مباداست!

دسته ها : آسماني ها
سه شنبه نهم 12 1390 19:55

زندگي همه ي ماها سرشار از اتفاقات ريز و درشت، تلخ و شيرين، زيبا و شايد بد هست؛

 

بعضي از اين اتفاقات لحظه هاي شيريني رو برامون رقم زدند كه هم خودمون و هم ديگران از يادآوريش لذت مي بريم و هي تكرارشون مي كنيم، بعضي هم هستند كه نه تنها ديگران، كه خودمون هم اصـــــــــــــلا تمايلي به يادآوريشون نداريم

بعضي از اين خاطرات، از حيث دردناكيشون آدم رو متوقف مي كنند، كُند مي كنند،

بعضي از اين خاطرات، اونقدر تورو پيش خدا شرمنده مي كنن كه سرت رو ميندازي پايين، اما زهي خيال باطل! كه خدا همه جا هست، و وقتي سر سجاده نمازت اشك ميريزي انگار كه سبك تر ميشه كوله بارت...

بعضي از خاطرات هستند كه تو، با دليل و مدرك و حديث و آيه مطمئني خدا بخشيده اشون، مطمئني كه تبديل شدن به حسنات ولي هرگز اون پشيماني از بين نميره؛ نه كه تو حرف خدا رو قبول نداري، نه، قصه چيز ديگه اي هست! قصه قصه ي بزرگي خداست، هربار كه به بزرگي خدا فكر مي كني شرمنده تر از قبل ميشي... بيخيال!

بعضي خاطرات اما ممنوعه هستند، مثل ميوه ي ممنوعه! به محض اينكه بي بهانه و با بهانه به يادشون بيافتي سرت رو تكون ميده انگار كه با تكون دادن سرت از يادت ميرن!

 

خدايا، از تو ميخوام، اون زماني كه دفتر زندگي من رو پيش روم باز مي كني، ورق هايي رو كه لاك غلط گير گرفتي رو ببينم... يا ورق هايي رو كه پاره شدن و نيستن! يا ورق هايي رو كه عوض شدن... يا...

دسته ها : آسماني ها
دوشنبه اول 12 1390 20:41

از يك سو بايد بمانيم تا شهيد آينده شويم،

از ديگر سو بايد شهيد شويم تا آينده بماند.

هم امروز بايد شهيد شويم تا فردا بماند، هم بايد بمانيم تا فردا شهيد نشود.

عجب دردي!

چه مي‌شد امروز شهيد مي‌شديم و فردا دوباره زنده، تا دوباره شهيد شويم.

(شهيد مهدي رجب بيگي)

--------------------------

....؟؟؟

............

.

دسته ها : آسماني ها
يکشنبه سیم 11 1390 21:53

به نام خدا

سلام.

 

دوروز پيش رفته بودم خونه ي دوستم كه كتاب "بابانظر" رو ازش قرض بگيرم. همينطور كه توي حياطشون با هم حرف ميزديم يهو دوويد سمت گوشه ي حياطشون و گفت ميخواستم يه چيزي رو بهت بدم.. خلاصه ديدم يه صندوق جعبه اي داره بر ميداره.. واي خداي من صندوق مهمات بود:)) قشنگ تر و جالب تر از اون قمقه اي بود كه بهم داد:) ... خييييييييلي خوشحال شده بودم. از سر و صداي ما آبجي و مامانش اومدن بيرون:)

 

اينا رو پدرش آورده بود براش و اونم گذاشته بود برا من:) هرچند كه ميدونم براي شهدا نيست اما همينكه منسوب به رزمنده هاست برام عزيزه

مرسي خدااا

 

---------------------

قربون خدا برم، يه وقتي اينقدر بيكار بودم كه از خدا ميخواستم مشغولم كنه، الان اما اينقدر سرم شلوغه كه بيافتم ميخوابم:)

 

---------------------

بالاخره تونستم بر سرما چيره شم!

 

--------------------

از اينكه نشوني وبلاگم رو فقط عده ي معدودي ميدونن كه تعدادشون به انگشتاي يه دست هم نميرسه! خوشحالم. و خوشحال تر از اون اينكه هيچ كدومشون سر نميزنن:) نميدونم چرا ديگه نميتونم توي دفترم بنويسم.. حسابي ماشيني شدم حتي خاطره ي سفر قمم رو هم توي گوشيم نوشتم!!!! اگه يه لپتاپ داشتم ...;-)

 

-------------------

خدايا تو چقدر بزرگ و مهربوني، ماها خودمون از تو چيزهايي رو ميخواهيم كه وقتي بهمون ميدي نالان ميشيم و ناراحت و مشكوك به تو!... مثل اينه كه حضرت يوسف بعد از اينكه تو درباز زليخا به خدا گفت زندان براي من بهتره اونوقت كه رفت زندان معترض شه به خدا...

خيلي اوقات حواسمون نيست كه ماها از خدا وضع موجودمون رو قبلا طلب ميكرديم

 

-----------------

خدايا به خاطر همه چي شكرت

دسته ها : آسماني ها
جمعه بیست و هشتم 11 1390 11:35

به نام خدا

سلام

 

حرف براي گفتن زياد هست اما گاهي نوشتنم نمياد. يكشنبه از طرف دانشگاه رفتيم موزه ي عبرت تا عبرت بگيريم:)). هرچند كه قبل از رفتن خيليها مي گفتند كه نرو، حالت بد ميشه، خودمم ميدونستم شايد گريه ام بياد اما رفتم و خيــــــــــــلي زياد خوش گذشت. كلا از اين رو به اون رو شدم! تمام خستگيهاي جسمي و روحي اين چندماهه انگاري از تنم خارج شد. سفر خوبي بود.

 

ديدم كه چقدر گذشتگان من براي اين انقلاب زحمت كشيدن كه من حتي يك هزارمش رو هم نكشيدم و از اين بابت خيلي شرمنده و ناراحتم اما من حافظ اين انقلاب ميشم انشاءالله.

 

---------------------

گاهي اوقات آدما قات ميزنن مثه من كه كلا قات زده بودم . و الانم يه طور ديگه قات زدم :دييي

 

--------------------

 

به اميد ظهرو حضرت حجت

 

ياحق

دسته ها : آسماني ها
سه شنبه بیست و پنجم 11 1390 15:21

ستاره كه ميشكنه ميشه شهاب / اما دلي كه ميشكنه ميشه سوال بي جواب

 

ما آزموده ايم در اين شهر بخت خويش / بيرون كشيد بايد از اين ورطه رخت خويش

 

يابن الحسن، روحي فداك

 

ياحق

دسته ها : آسماني ها
چهارشنبه دوازدهم 11 1390 20:59
X