مطمئن باش بروضربه ات کاری بوددل من سخت شکستو چه بی رحمانهبه من و سادگیم خندیدیبه منو عشقی پاککه پر از یاد تو بودتو بروبرو تا راحت ترتکه های دل خود را سر هم بند زنممطمئن باش بروضربه ات کاری بود.. |
قطره دلش دريا ميخواست. خيلي وقت بود كه به خدا گفته بود.
اما هيچ كلمهاي توان سنگيني عشق را نداشت. آدم همه عشقش را توي يك قطره ريخت.
قطره از قلب عاشق عبور كرد. و وقتي كه قطره از چشم عاشق چكيد،
خدا گفت: حالا تو بينهايتي، چون كه عكس من در اشك عاشق است.
از تاریخ خیلی نمی دانم اما خیلی جالبه !!
Have a history teacher explain this ----- if they can. از یک استاد تاریخ بخواهید این حقایق را شرح دهد....اگر بتواند آبراهام لینکلن در سال 1846 به سنا را یافت جان. اف. کندی در سال1946 به سنا راه یافت آبراهام لینکن در سال 1860 به ریاست جمهوری انتخاب شد جان. اف. کندی در سال 1960 به ریاست جمهوری انتخاب شد هر دو توجه خاص به حقوق بشر داشتند. همسر هر دو در زمان زندگی در کاخ سفید فرزندشان را ازدست دادند هر دو رئیس جمهور در روز جمعه ترور شدند تیر به سر هر دو رئیس جمهور اصابت کرد اسم منشی لینکلن کندی بود اسم منشی کندی لینکلن بود جانشین هر دو یک جنوبی به نام جانسون بودند اندرو جانسون که جانشین لینکلن شد در سال 1808 به دنیا آمده بود لیندن جانسون که جانشین کندی شد در سال 1908 به دنیا آمده بود
|
John Wilkes Booth, who assassinated Lincoln, was born in 1839.
جان ویلکس بوتس که لینکلن را ترور کرد متولد 1839 بود
Lee Harvey Oswald, who assassinated Kennedy, was born in
1939.
لی هاروی اسوالد که کندی را ترور کرد متولد 1939 بود
Both assassins were known by their three names.
Both names are composed of fifteen letters.
هر دو تروریست دارای نام سه کلمه ای بودند
نام هر دو از 15 کلمه تشکیل شده بود
Now hang on to your seat.
حالا محکم روی صندلی بنشینید
Lincoln was shot at the theater named 'Ford'.
Kennedy was shot in a car called
' Lincoln ' made by 'Ford'.
لینکلن در تآتری به نام فورد ترور شد
کندی در اتومبیلی به نام لینکلن ساخت کارخانه فورد ترورشد
Lincoln was shot in a theater and his assassin ran and hid in a warehouse.
لینکلن در تآتر ترور شد و قاتل فرار کرد و در یک انبار مخفی شد
Kennedy was shot from a warehouse and his assassin ran and hid in a theater.
کندی از داخل یک انبار ترور شد و قاتل فرار کرد و در یک انبار مخفی شد
Booth and Oswald were assassinated before their trials.
هر دو تروریست قبل از محاکمه ترور شدند
WHO FIGURED THIS OUT?
چه کسی می توانست اینها را تصور کند
INCREDIBLE
باور نکردنی ست
1) Fold a NEW $20 bill in half...
1- یک اسکناس 20 دلاری را از وسط تا کنید
2) Fold again, taking care to fold it exactly as below
2- دوباره دقیقاً مطابق شکل زیر تا کنید
3) Fold the other end, exactly as before
انتهای دیگر را نیز دقیقاً مثل قبل تا کنید
4) Now, simply turn it over...
4- حالا اسکناس را برگردانید
What a coincidence! A simple geometric fold creates a catastrophic premonition printed on all $20 bills!!!
عجب تصادفی! یک تا کردن هندسی فجایع بزرگی را
روی اسکناس بیست دلاری ثبت کرده است
COINCIDENCE?
تصادفی است؟
YOU DECIDE
خودتان تصمیم بگیرید
As if that wasn't enough...
Here is what you've seen...
ظاهراً هنوز کافی نیست...
حالا دقت کنید چی می بینید
Firstly The Pentagon on fire...
اولاً پنتاگون در حال آتش سوزی
Then The Twin Towers.
بعد برجهای دوقلو
.And now .. look at this!
و حالا... به این نگاه کنید
TRIPLE COINCIDENCE ON A SIMPL E $20 BILL
سه اتفاق روی یک بیست دلاری عادی
Disaster (Pentagon)
فاجعه پنتاگون
Disaster ( Twin Towers )
فاجعه برجهای دوقلو
Disaster (Osama)???
فاجعه اوسامه؟؟؟
It gets even better 9 + 11 = $20!
جالب تر از هم اینکه 11+ 9 = 20
در زمان عیسى بن مریم علیه السلام ، زنى بود صالحه عابده ، چون وقت نماز مى شد، هر کارى که داشت مى گذاشت و به نماز و طاعت مشغول مى شد روزى نان مى پخت ، مؤذن بانگ کرد، نان پختن رها کرد و به نماز مشغول گشت چون در نماز ایستاد، شیطان در وى وسوسه کرد: تا تو از نماز فارغ شوى نان همه سوخته شود. زن به دل جواب داد:
اگر همه نان بسوزد بهتر که روز قیامت تنم به آتش دوزخ بسوزد. دیگر بار شیطان وسوسه کرد که : پسرت در تنور افتاد و سوخته شد. زن در دل جواب داد: اگر خداى تعالى قضا کرده است که من نماز کنم و پسر مرا به آتش بسوزاند من به قضاى خداى تعالى راضى گشتم و از نماز دست برندارم که اللّه تعالى فرزند را نگاه دارد از آتش .
شوهرِ زن از درِ خانه در آمد، زن را دید در نماز، نان را در تنور به جاى خویش دید نسوخته و فرزند را دید در آتش بازى مى کند و یک تار موى از او کم نشده و آتش به قدرت خداى عزّوجلّ بر وى بوستان گشته .
چون زن از نماز فارغ گشت شوهر دست او را گرفت و نزدیک تنور آورد و در تنور نگریست ، فرزند را دید به سلامت و نان به سلامت هیچ بریان نشده ، تعجّب کرد و شکر بارى تعالى کرد و زن سجده شکر بجا آورد خداى عزّوجلّ را. شوهر فرزند را برداشت و به نزدیک عیسى علیه السلام برد و حال قصه با وى بگفت : عیسى علیه السلام گفت : برو از این زن بپرس تا چه معاملت کرده است و چه سرّ دارد از خداى ؟
اگرچه این کرامت اگر براى مردان بود، او را وحى مى آمد و جبرئیل براى وى وحى مى آورد.
شوهر پیش زن آمد و از معالمتِ وى پرسید. زن جواب داد: کار آخرت پیش گرفتم و کار دنیا را بازپس داشتم و دیگر تا من عاقلم هرگز بى طهارت ننشستم الا در حال زنان ، و دیگر اگر هزار کار در دست داشتم چون بانگ نماز بشنیدم همه کارها به جاى رها کردم و به نماز مشغول گشتم و دیگر هر که با ما جفا کرد و دشنام داد، کین و عداوت وى در دل نداشتم و او را جواب ندادم و کار خویش با خداى خویش افکندم و به قضاى خداى تعالى راضى شدم و فرمان خداى را تعظیم داشتم و بر خلق وى رحمت کردم و سائل را هرگز باز نگردانیدم اگر اندک و اگر بسیار بودى بدادمى و دیگر نماز شب و نماز چاشت رها نکردمى ، عیسى علیه السلام گفت : اگر این زن مرد بودى پیامبر گشتى
من چون تویی دارم وتو چون خودی نداری .
امام زین العابدین