خاطرات كهنه

من اسیر واژه محبتم خالی از کینه دل و حسادتم عاشق دستهای با رفاقتم زندگی اینحوری داده عادتم

کوچه ی بن بست...

میون این همه کوچه که بهم پیوسته

کوچه ی قدیمی ما کوچه ی بن بسته

دیوار کاهگلی باغ خشک

که پر از شعرای یادگاریه

مونده بین ما و اون رود بزرگ

که همیشه مثل بودن جاریه

توی این کوچه به دنیا اومدیم

توی این کوچه داریم پا می گیریم

یه روزم مثل پدربزرگ باید

توو همین کوچه ی بن بست بمیریم

اما ما عاشق رودیم مگه نه؟

نمی تونیم پشت دیوار بمونیم

ما یه عمره تشنه بودیم مگه نه؟

نباید آیه حسرت بخونیم

میون این همه کوچه که بهم پیوسته

کوچه ی قدیمی ما کوچه ی بن بسته...


+ نوشته شده در  شنبه 17 12 1387ساعت 12:32  توسط sarsepordeh70  |  (0) نظر