دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 2699
تعداد نوشته ها : 3
تعداد نظرات : 1
Rss
طراح قالب
تاکید بر تعیین 15 سالگی به عنوان حداقل سن برای رأی دادن از حیث ایدئولوژی جناح حاکم کاملا قابل فهم است. اگر آنان بپذیرند که سن شروع مسئولیت کیفری 15 سال است٬ به طریق اولی باید بپذیرند که حداقل سن برای رأی دادن هم 15 سال است٬ چگونه می توان کودکی را به صفت قتل دیگری مسئول و مختار و آگاه تلقی کرد و در نتیجه وی را مجازات و اعدام کرده ٬ اما حق رأی دادن که هرگونه انتخابی در آن در ایران به جایی بر نمی خورد را از او سلب کرد؟
بنابراین طرح چنین سنی برای تحقق حق رأی دادن٬ قاعدتا مبتنی بر این تگاه ایدئولوژیک است و در غیر اینصورت نوعی تعارض در میان قوانین ایران مشاهده خواهد شد، زیرا همانطور که گفته شد بسیار غیر منطقی است که افراد 15 ساله مسئولیت کامل کیفری را مثل یک فرد 40 ساله داشته باشند٬ اما از حق رأی محروم باشند.بنابراین تغییر این قانون به رفع این تعارض کمک می کند٬ ولی مشکل اینجاست که دفاع ایدئولوژیک از 15 سال به عنوان سن تکلیف و ر أی دادن ٬ تعارضات دیگر را بر ملا و تشدید می کند.
اولین تعارض در سن تکلیف دختران بوجود می آید که تصمیم 15 سال برای آنان خلاف منطق ایدئولوژیک است وباید به 9 سال برسد. دومین تعارض در تعیین 15 سال با تقویم خورشیدی است که در قانون وجود دارد٬ اما در شرع سال قمری است که حدود شش ماه کمتر از 15 سال می شود. سومین تعارض در شرایط انتخاب شوندگان مجلس و ریاست جمهوری است که حداقل سن آنان بسیار بیشتر از 15 سال است و همه آنها هم باید به اصل سن تکلیف برگردد و پسران 15 ساله ( دقیقتر5/14 ساله) حق انتخاب شدن در مجلس و ریاست جمهوری را داشته باشند و این تعارضات سر دراز دارند که ظاهرا حل شدنی نیست!!
از سوی دیگر فلسفه پیشنهاد تعیین این سن وجه جامعه شناختی نیز دارد که اگر از حیث ایدئولوژیک نتوان از این سن دفاع کرد٬ از منظر جامعه شناسی می توان چنین دفاعی را انجام داد. در جوامع اولیه دوران کودکی با رسیدن به بلوغ جنسی ( که در دختران پسران علامت های خاص خود را دارد ) پایان می پذیرد و کودک به یکباره وارد بزرگسالی می شود. این اتفاق از این روست که دوره آموزش افراد برای حضور در جامعه ٬ بسیار کوتاه است. مثلا در قبایل اولیه؛ جز شکار حیوانات و گردآوری گیاهان خوراکی کار دیگری وجود ندارد و این دو کار هم نیاز به تخصص ندارد و در زمان اندکی کودکان آنها را یاد می گیرند و وارد بزرگسالی می شوند. اما در جوامع جدید و پیشرفته٬ دوره آموزش و اجتماعی شدن نسبتا طولانی است و کودکان برای ورود به جامعه٬ دوره نوجوانی و جوانی را هم باید طی کنند.
همانطور که می دانیم قدرتمندترین موجود روی زمین انسان است٬ اما نوزاد هیچ حیوانی ضعیفتر از نوزاد آدمیزاد نیست و قطعا او نمی تواند بدون حمایت جدی و چند ساله پدر و مادر زنده بماند٬ اما نوزاد حیوانات دیگر چنین نیستند. هر حیوانی که به لحاظ تکاملی پست تر باشد٬ کودکش زودتر روی پای خود می ایستد. مثلا مگس وقتی از تخم بیرون می آید هیچ نیازی به حمایت ندارد٬ اما نوزاد پلنگ و شیر یا فیل یا پستانداران٬ مدتی را نیازمند حمایت و آموزش هستند٬ اما این مدت به ندرت به یک سال می رسد٬ در حالی که انسان کمتر از 5 یا 6 سال قادر نیست به تنهایی زندگی خود را اداره کند. هرچه جامعه پیشرفته تر و انسان قدرتمندتر می شود٬ دوره آموزش و اجتماعی شدن وی هم طولانی تر می شود. سوار الاغ و گاری شدن در یک ده کوره نیازمند هیچ تخصص ویژه ای نیست٬ اما رانندگی در شهر های مدرن نیازمند خیلی چیزهاست. رأی دادن به یک سیاست ساده و یک کتابچه بودجه ای که توی جیب هر فردی جا بگیرد٬ نیازمند سنین بالا و آگاهی ویژه ای نیست٬ اما درک شعارهای اقتصادی و سیاسی پیشرفته و متناسب با یک جامعه مدرن و انتخاب میان این شعارها ٬ قاعدتا از عهده یک جوان 15 ساله بر نمی آید. بنابراین وقتی که شما بودجه را در یک دفترچه بگنجانید که توی جیب هر ایرانی یک کتابچه بودجه باشد٬ جوان 15 ساله که سهل است٬ ده ساله ها هم قادر به فهم این سیاست و در نتیجه حق انتخاب و تایید و رد آن هستند٬ اما اگر سیاست پیشرفت کند و لایه لایه های آن چنان پیچیده شود که حتی جوان 18 ساله هم برای فهم و درک آنها و انتخاب یکی از راه ها٬ دچار شک و تردید شود٬ در اینصورت باید حداقل سن رأی دادن را افزایش داد. هنگامی که از این منظر جامعه شناختی نگاه می کنیم ٬ روشن می شود که برای اظهار نظر درباره سیاستهای موجود٬ سن 15 سال اگر زیاد نباشد٬ کم هم نیست و احتمالا ادامه این سیاست ها در سالهای آینده ٬ پایین تر آوردن این سن را هم قابل قبول می کند. اما اگر قرار باشد که سیاست به معنای اداره جامعه پیچیده و مدرن باشد٬ حداقل سن 18 سال اگر کم نباشد٬ زیاد هم نیست.

 

برگرفته از:
وبلاگ شخصی آقای عبدی
دسته ها :
يکشنبه هفدهم 3 1388

این حقیر سعی خواهم کرد سخنانی چند در خصوص موضوع "سن حداقل رای 15یا18سال"مطالبی ارائه نمایم.

شمادوست عزیز چنانچه پیشنهادی دراین زمینه داشتید ارائه نمائیدباتشکر

دسته ها :
سه شنبه بیست و دوم 2 1388
خود مردم این سرود را ساختند
ایران- مریم درستانی:
سرود الله الله، با صدای رضا رویگری به یک نشانه برای روزهای دهه فجر تبدیل شده است.

پخش مکرر آن در 10 روز در طول سال‌های گذشته آن را به چنین نمادی تبدیل کرده است و اکنون با شنیدن «ایران، ایران، ایران، رگبار مسلسل‌ها» تصاویری در ذهنمان نقش می‌بندد که بازگو کننده برهه‌ای از تاریخ یک ملتند. اما راز این ماندگاری چیست؟

 برای باز کاوی این سرود انقلابی به سراغ خواننده و آهنگساز این اثر رفتیم. نقبی به 28 سال پیش؛ زمستان 57 . در زیرزمین استودیو صبا، جایی که چند جوان برای خلق اثری انقلابی دور هم جمع شده‌اند. رضا رویگری و فریدون خشنود از آن روزها می‌گویند.


می‌دانستیم ماندگار می‌شود
رضا رویگری بازیگر است. دلیلش هم فیلم‌ها و سریال‌هایی است که در آنها بازی کرده است. به همین خاطر اصلاً خواننده نیست و خودش هم به این گفته اعتقاد دارد، اما صدای او با بخشی از تاریخ انقلاب با آهنگ الله الله، جاودانی شده است.


 او با گذشت 27 سالی که از خواندن این سرود می‌گذرد در باره آن می‌گوید: 27 سال از آن روزها می‌گذرد و طبیعی است که نکات ریز شکل‌گیری آن از یادم رفته باشد ولی یادم هست آن روزهای راهپیمایی و شلوغی و تظاهرات داشتیم نمایشی به نام «سهراب و عصر سنجاقک» را به کارگردانی مرحوم مفید‌ تمرین می‌کردیم که به دلیل شلوغی آن روزها از قید تمرین گذشتیم، همان موقع فریدون خشنود آهنگساز و تنظیم‌کننده این سرود به من گفت: آهنگی دارم، حاضری آن را بخوانی؟

من ابتدا قبول نکردم. چون گفتم حرفه من خوانندگی نیست و از طرفی با خودم فکر کردم چه کسی در این شلوغی حوصله آهنگ شنیدن دارد. ولی فریدون خشنود اصرار داشت که چون این فریاد از دل مردم بیرون می‌آید لاجرم بر دلشان هم می‌نشیند.

 انگار او می‌دانست که این سرود ماندگار خواهد شد. در هر صورت قبول کردم و برای ضبط آن به استودیو صبا رفتیم اما این که چه کسانی با ما بودند و چند نفر می‌شدیم را درست به یاد ندارم. فقط یادم است که دو بار این سرود را در منزل آقای خشنود تمرین کردیم و دو بار هم در زیرزمین در استودیو صبا.


اما این سرود برای خود رویگری چندان ماندگار نشده، چون می‌گوید: دیگر پیش نیامد تا این سرود را بخوانم. یکی دوبار در تلویزیون و در برنامه‌های زنده قسمت‌هایی از آن را خواندم  ولی به هرحال مربوط به سالها پیش است و لذا الان چیز زیادی به یاد ندارم.


رضا رویگری اخیراً کاستی به نام غوغا به بازار فرستاد که با وجود فروش نسبتاً خوبش آن‌طور و مثل این سرود گل نکرد.

از مردم الهام گرفتیم
فریدون خشنود آهنگساز و تنظیم کننده این سرود است. او که چند همکاری با علیرضا افتخاری برای تولید کاست‌های دل را ببین و چلچله انجام داده درباره شکل‌گیری این سرود می‌گوید: زمستان سال 57 شب‌های سردی داشت و ما زمانی کار را شروع کردیم که تازه حکومت نظامی اعلام شده بود. از 8 شب خاموشی شروع می‌شد.

تنها صدایی که در آن شب‌های تاریک، خلوت و سرد شنیده می‌شد صدای الله اکبر و رگبار مسلسل بود که گاهی قطع می‌شد و گاهی با هم آوایی چندین نفر ادامه می‌یافت.
 خشنود که تحصیلکرده رشته موسیقی است ادامه می‌دهد: به عنوان یک آهنگساز تحت تأثیر هارمونی و هماهنگی صدای الله اکبر از پشت بام خانه‌ها قرار گرفتم.


او اضافه می‌کند: یک سرود به 2 گونه خوانده می‌شود: اول این که یک آهنگساز مکلف است با شرایط خاص روی یک شعر، ملودی بسازد و دوم آن که آهنگساز در چارچوب احساس شعر قرار بگیرد، یا گاهی بنابر احساس خودش ملودی تنظیم کند، اما چیزی که در باره این سرود جالب است بدانید این که تحت تأثیر هیچ‌کدام نبود، منبع الهام این موسیقی خود مردم بودند و فریاد الله‌اکبرشان.

 ایران ایران بود و رگبار مسلسل‌ها و در کنارش مرگ و عصیان و طوفان، پس سازنده این موسیقی و آهنگ آن خود مردم بودند. خشنود در باره اجرای این سرود می‌گوید: «ما هیچ استودیویی برای ضبط این کار نداشتیم، با دوستان هماهنگ کردیم تا پیش از حکومت نظامی وارد استودیو شویم.

 از طرفی به نوازنده‌های ارکستر سمفونیک دسترسی نداشتیم، لذا مجبور شدیم با طبل و سنج و بعد مقداری زنجیر که به داخل استودیو برده بودیم موسیقی بسازیم. درها را محکم بستیم و شروع به ضبط آهنگ در این استودیو کردیم.


آهنگساز سرود الله الله در باره خواندن این سرود با صدای رضا رویگری هم می‌گوید: برای این کار نیاز به صدایی ناآشنا و غیرحرفه‌ای داشتیم که تا حالا شنیده نشده باشد، به همین خاطر سراغ رضا رویگری رفتیم که هم صدای خوبی داشت و هم این که یک جوان مبارز انقلابی بود که بعضی وقت‌ها تفنگ به دوش حرکت می‌کرد، ایشان را دعوت کردیم و کار را شروع کردیم.


شعر این سرود را حسین سرافراز گفته است، خشنود در این رابطه اضافه می‌کند: به حسین سرافراز گفتم ما داریم صحبت از ترانه‌ای می‌کنیم که برای خود مردم است و راجع به ایران است، راجع به کسانی که شهید می‌شوند و از آنها یتیمانی به جای می‌ماند. ما می‌خواهیم فریاد بزنیم که فردا که بهار می‌شود، در اوج خدا هستیم.


 سرافراز با توجه به این ملودی که من می‌گفتم، ترانه‌ای تنظیم کرد که اتفاقاً گرفت. او در رابطه با این که چه مدت طول کشید تا این ترانه و آهنگ تولید و ضبط شود هم می‌گوید: ما یک صبح تا شب یعنی یک روز کامل این ترانه را تکمیل و آهنگ آن را ضبط کردیم کار پیچیده‌ای هم نبود.


خشنود در رابطه با این که چند نفر او را برای ضبط آهنگ یاری کردند می‌گوید: استودیو صبا آن زمان 16 تراک آورده بود، یعنی این که خط ملودی کار را من با پیانو مشخص کرده بودم و یک بار از ابتدا تا انتها آن را با پیانو زدم و روی باند ضبط شد، بعد برگشتیم ریتم را اجرا کردیم و بعد سنج و زنجیر و طبل را که همه‌اش را خودم می‌زدم به آن اضافه کردیم.

 همراه ما یکی از دوستان صدابردار بود که به ما کمک کرد. او در باره دکلمه میان سرود هم می‌گوید: من سعادت این را دارم که قرآن را با صوت بخوانم. آیه‌ای هست که وقتی آن را می‌خوانم سخت هیجان زده می‌شوم و معنای آیه هم گویای زبان دل مردم در آن زمان بود.


این آیه 30 سوره سجده است که می‌گوید: «آنان که گفتند خداوند، پروردگار ماست و براین ایمان پایدار ماندند، حاضر نشدند بنده غیرخدا شوند و حکومت غیرخدا را پذیرند، فرشتگان رحمت بر آنها نازل ‌شوند و مژده دهند که دیگر هیچ ترسی و حزن و اندوهی نداشته باشید که شما را به همان بهشتی که پیامبران وعده دادند بشارت باد».

به همین خاطر از این آیه در این سرود استفاده کردم. او ادامه می‌دهد: بعد از آن که این سرود ضبط شد آن را مخفیانه به صورت کاست در دانشگاه‌ها، مساجد و مدارس پخش می‌کردیم. اما 3 سال پیش این سرود را با ارکستر سمفونیک مرکز موسیقی صدا و سیما ضبط کردیم، یکبار با صدای رضا رویگری و بار دیگر با صدای حمید غلامعلی، محسن حسن‌زاده، چنگیز حبیبیان و فریدون بیگدلی که هر کدام آن را مجدداً خواندند.


جالب است بدانید که آیه قرآن را «بشیر جزایری» که عرب زبان بود خواند و ترجمه آن با صدای «مهران دوستی» خوانده شد.

صدابرداری آن را هم «فریدون مطیر» انجام داد. خشنود درباره استقبال مردم از این کار می‌گوید: جالب است با این که زحمت زیادی برای آن کشیده شد اما مردم همچنان خواستار همان صدای اولیه بدون آهنگ ارکستر سمفونی هستند، چون این آهنگ با خاطرات آنها گره خورده است.

منبع:همشهری آنلاین

تاریخ درج: 19 بهمن 1385 ساعت 09:35 تاریخ تایید: 19 بهمن 1385 ساعت 09:43 تاریخ به روز رسانی: 19 بهمن 1385 ساعت 09:40
دسته ها :
دوشنبه بیست و سوم 10 1387
X