اینجا بهشت سرخ بدنهای بی سر است

 

اینجا نگار خانۀ گلهای پرپر است

 

اینجا منا ومشعر وبیت الحرام ماست

 

این جا حریم قدس شهیدان داوراست

 

اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق

 

اینجا مزار قاسم وعباس واکبر است

 

اینجا به جای جامه احرام ما به تن

 

زخم هزار نیزه وشمشیر وخنجر است

 

اینجا دو طفل زینبم افتد به روی خاک

 

این جا به روی سینۀ من قبر اصغر است

 

اینجا برای پیکر صد چاک عاشقان

 

گرد وغبار کرببلا مشکوعنبر است

 

اینجا چو آفتاب سرم بر فراز نی

 

بر کودکان دربدرم سایه گستر است

 

اینجا تنم به زیر سم اسب توتیا

 

اینجا سرم به دامن شمر ستمگر است

 

اینجا به جای جای گلوی بریده ام

 

گلبوسه های زینب وزهرای اطهر است

 

اینجا بیاد العطش کودکان من

 

هر صبح وشام دیده میثم زخون تر است

التماس دعا: محسن زاده  
دسته ها :
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388
 

چشمهارا میکند خوناب تل زینبیه

 

میبرد صبر از دل احباب تل زینبیه

 

شمر را بر سینه شه دید چون زینب زاندوه

 

شد روان از چشم او خوناب تل زینبیه

 

این مکان بوداست جای سوز وآه واشک زینب

 

زین سبب زائر شود بیتاب تل زینبیه

 

شد در این جا ناله زینب بلند واز دو چشمش

 

خون روان گردید جای آب تل زینبیه

 

ناله زینب هنوز آید بگوش از این بیابان

 

از غمش زهرا شده بی تاب تل زینبیه

 

التماس دعا محسن زاده
دسته ها :
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388

کریلا بوی گل لاله میده

 

کربلا به سینه ها ناله میده

 

کربلا مثل بهشته – با صفاست

 

باغ گلهای عزیز مصطفی است

 

لاله های پرپرش دیدنیه

 

قبر شش گوشه چه بوسیدنیه

 

کربلا فروغ عا لمین داره

 

کربلا قتلگه حسین داره

 

کربلا بوی گل یاس داره

 

علقمه داره وعباس داره

 

کربلا اصغر ششماهه داره

 

طفل بی شیری تو گهواره داره

 

کربلا یعنی که رو دست پدر

 

با تیر سه شعبه جون میده پسر

 

کربلا دیده که زینب چی کشید

 

وقتی که برادرش شده شهید

 

روی تل زینبیه ای خدا

 

به گوشت میاد صدای آشنا

 

صدای حسین حسین زینبه

 

روز روشن پیش چشمونش شبه

 

آخه دیده بود که شمر روسیاه

 

میدوید از کینه سوی قتلگاه

 

خنجر هندی به دست اون لعین

 

تاجدا کنه سر سلطان دین

 

دخترفاطمه روی تل چو دید

 

ناله از سینه پر درد کشید

 

میدونید که شمر بی حیا چه کرد

 

با عزیز دل مصطفی چه کرد

 

سر آقامونو ازجفا برید  

     

 همه دیدند که از قفا برید

التماس دعا : محسن زاده

  
دسته ها :
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388

    میشنوم دراین مکان ناله مادرانه

 

که میریزه از دیده هایش اشک دانه دانه

 

توی همین گودال خون شمر ستمگر اومد

 

 برای کشتن  جگر گوشه حیدر اومد

 

فاطمه اینجا نا له زد برای نور عینش

 

وقتی میدید تو خون می غلطیده حسینش

 

توی همین گودال خون حسینو سر بریدند

 

پیکر پاره پاره شو به خاک وخون کشوندند

 

میشنوم در این مکان ناله خواهری را

 

که دربغل  گرفته یک پیکر بی سری را

 

نظاره میکند به یک پیکر پاره پاره

 

به پیکر برادرش که سر به تن نداره

 

میگه داداش تشنه ام سرتو کی بریده

 

چراتنت عزیز من به خاک وخون طپیده

 

فدای رگهای گلوی تشنه ات برادر

 

ببین داداش چی اومده به روزگارخواهر

التماس دعا: محسن زاده      
دسته ها :
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388
بادها عطر خوش سیبِ تنش را بردند

زخمها لاله باغ بدنش را بردند

نیزه‏ها بر عطشش قهقهه سر مى‏دادند

خنده‏ها خطبه گرم دهنش را بردند

این عطش یوسف معصوم کدامین مصر است

که روى نیزه بوى پیرهنش را بردند

تا که معلوم نگردد ز کجا مى‏آید

اهل صحراى تجرّد کفنش را بردند

دشنه‏ها دوروبر پیکر او حلقه زدند

حلقه‏ها نقش عقیق یمنش را بردند

چهره‏ها یا همه زردند وَ یا نیلى رنگ

شعله‏ها سبزى رنگ چمنش را بردند

بت پرستان ز هراس تبر ابراهیم

جمع گشته تبر بت شکنش را بردند

بادها سینه زنان زودتر از خواهر او

تا مدینه خبر سوختنش را بردند

یوسف، آهسته بگوئید نمیرد یعقوب

گرگها زوزه کشان پیرهنش را بردند
دسته ها :
چهارشنبه بیست و ششم 1 1388

عاشق شده دل من، بر روى تو ندیده
کى مى ‏شود ببینم، آن چهره حمیده
کى مى‏ شود نصیبم، بوسه به دست و پایت
کى بوسه مى ‏زنم بر، آن قامت رشیده
کى مى‏ شود که خاک، پاى تو اى حبیبم
گردد به هر دو چشمم چون سرمه‏ اى کشیده
بشنیده‏  ام صداى زهرا دگر گرفته
صحبت کند ولیکن آهسته و بریده
از قامت رشیدش چیزى دگر نمانده
در بستر جدایى، رنگ از رخش پریده
اى یادگار زهرا، اى گلعذار زهرا

هستى بهار زهرا، اى روشنى دیده

 

دسته ها :
سه شنبه بیست و پنجم 1 1388

چه کربلا ست که ادم به هوش می آید

هنوز ناله زینب به گوش می آید

چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند

فلک به ناله ملک در خروش می آید

چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید

صدای ناله ی مردی غریب می آید

چه کربلاست که سقای آن شده بیدست

عدوزکینه سرش با عمودکین بشکست

چه کربلاست  که بوی عبیر می آید

صدای کودک نا خورده شیر می آید

چه کربلاست که آبش به قیمت جان است

به گوش جان همه جا ناله های طفلان است

چه کربلاست  از آن ناله رباب آی

دصدای ناله لالا علی بخواب آید

جواب طفلک ششماه داده شد باتیر

 عد و به تیر جفا  داده بود اورا شیر 

 مگر به کرببلا آب قیمت جان است

چرا نگفته کسی این حسین مهمان است

چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست

 برای چیست که عطشان علی اصغر اوست

چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد

   به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد

چه کربلاست علی اکبر اربا اربا شد

  شهید کینه  به پیش دو چشم بابا شد 

 

دسته ها :
سه شنبه بیست و پنجم 1 1388

بوی کربلا (یاسر)

 

بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا

 

 می برد عشق حسین مارا به سوی کربلا

 

تا بگیرم در بغل قبر حسین ابن علی

 

آمدم من کو به کو در جستجوی کربلا

 

گر که من آلوده ام  اما شدم مهمان تو

 

تا بگیرم آبرو از آبرویکربلا

 

تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده

 

تا بنوشم جرعه جرعه از سبوی کربلا

 

در بیابان طلب چون لاله های داغدار

 

دل سرا پا شعله شد درآرزوی کربلا

 

حرف دیگر خوش نباشد در میان عاشقان 

 

جز حسین ابن علی جز گفتگوی کربلا

 

در مسیر کربلا از جان وسر خواهم گذشت

 

گرببندد راه  را برمن برمن عدوی کربلا

 

تا که بنشیند غبار زائرینش بر رخم

 

 می زند خیمه دل من روبه روی کربلا

  
دسته ها :
سه شنبه بیست و پنجم 1 1388
X