امشب شبِ معراج سپیده ست بیا
از ترانه هایی که ز باران بارید
خشکی ِ وجود من شنیده ست بیا
عمریست که ساز دل نوایش سفرست
امروز به ساز خود دمیده ست بیا
ان مرکب تیز پا و مغرور زمان
در خاطره ی زمین رمیده ست بیا
من خاکم و قطره ای نثارم کردند
خاکی که به معرفت رسیده ست بیا
خاکی که اسیر پستی و خاری نیست
مرغی ست که از قفس پریده ست بیا
چشمان همه انتظار باران دارند
این خاک که باغبان ندیده ست بیا
این کودک خام و بنده ی رام کنون
پیری ست که عاقبت چشیده ست بیا
*رویا مرادی