حسین‌علی منتظری (زاده: ۱۳۰۱ خورشیدی ؛ ۱۹۲۲ در نجف‌آباد، استان اصفهان) مرجع تقلید شیعه و از مهمترین شارحان نظریه ولایت فقیه است. او پس از انقلاب ۱۳۵۷ به عنوان قائم مقام و جانشین رهبر کشور انتخاب شد و ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی را نیز بر عهده داشت.


 

 

زندگی شخصی

او در‏ ‏خانواده‌اى کشاورز به دنیا آمد. ‏پدرش حاج على کشاورز ساده‌اى بود که در کنار کار‏ ‏روزانه‌اش با کتاب و کتابخانه دمساز، و معلم اخلاق و مدرس قرآن بود. ‏منتظرى از هفت سالگى آموختن را با ادبیات فارسى و‏ ‏سپس صرف و نحو عربى آغاز کرد، و در سن ۱۲ سالگى به‏ ‏حوزهٔ علمیهٔ اصفهان وارد شده و در سن ۱۹ سالگى اصفهان را برای ادامهٔ تحصیل ترک کرد و به قم آمد.

 

تثبیت مرجعیت آیت‌الله خمینى و بازداشت در سال ۱۳۴۲

‏پس از رحلت آیت‌الله بروجردى (در سال ۱۳۴۰ خورشیدی)‏ ‏نظر بسیارى از بزرگان و اساتید حوزهٔ علمیه متوجه چند نفر از علما منجمله آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله شریعتمداری، آیت‌الله مرعشی نجفی و آیت‌الله خمینی گردید. از جمله آیت‌الله منتظرى و آیت‌الله مطهری قائل به‏ ‏اعلمیت خمینی بوده و زعامت وی را به صلاح اسلام و‏ ‏مسلمین تشخیص دادند.

 

بازداشت‌ها در جریان مبارزات قبل از پیروزی انقلاب اسلامی

 

بازداشت به همراه فرزند در عید نوروز سال ۱۳۴۵

‏‏در عید نوروز سال ۱۳۴۵ به دنبال دستگیرى محمد منتظرى به دلیل پخش اعلامیه در حرم حضرت معصومه ساواک بی درنگ به سراغ آیت‌الله‏ ‏منتظرى رفته و مجدداً وی را بازداشت نمود و بالاخره اعتراض علما و روحانیون حوزهٔ علمیه موجب شد‏ ‏تا او پس از هفت ماه از زندان آزاد گردد.

 

بازداشت در سال ۱۳۴۶

‏‏آیت‌الله منتظرى چند ماه پس از آزادى از زندان جهت توسعه‌بخشى‏ ‏و تداوم جریان مبارزه ضرورتاً به طور مخفیانه براى زیارت عتبات‏ ‏در عراق و ملاقات با آیت‌الله خمینى راهى عراق شد، اما حکومت که از این‏ ‏سفر مطلع شده بود هنگام بازگشت از عراق او را در منطقهٔ مرزى‏ ‏دستگیر و روانهٔ زندان کرد، که پس از تحمل حدود پنج ماه زندان‏ ‏آزاد گردید.

 

تبعید به مسجد سلیمان در سال ۱۳۴۶

رژیم در خارج از زندان نیز همیشه او را تحت نظر داشته و در‏ ‏زمان برگزارى جشنهاى تاجگذارى به عنوان راهکارى جدید تصمیم به‏ ‏تبعید وی به مسجد سلیمان گرفت، که این تبعید سه ماه به طول‏ ‏انجامید. پس از آن در مسجد سلیمان به منتظری ابلاغ کردند که نباید به قم‏ ‏برود، ولى او به قم مراجعت نمود و با وجود ممانعت شدید‏ ‏ساواک عدهٔ زیادى از علما، اساتید و طلاب حوزهٔ علمیه با او دیدار‏ ‏کردند؛ تا اینکه از ناحیهٔ ساواک او را به نجف‌آباد منتقل نموده و در‏ ‏آنجا تحت مراقبت شدید قرار دادند.

 

بازداشت در سال ۱۳۴۷

‏هنوز چند ماهى از پایان تبعید به مسجد سلیمان و انتقال به نجف‌آباد‏ ‏نگذشته بود که به دلیل ادامهٔ فعالیت‌هاى سیاسی ‏آیت‌الله منتظرى - بویژه در خطبه‌هاى نماز جمعه که او آن را در‏ ‏نجف‌آباد پایه‌گذارى کرده بود - ساواک مجددا او را دستگیر و پس‏ ‏از محاکمه به سه سال زندان و در دادگاه تجدید نظر به‏ ‏یک سال ونیم زندان محکوم کرد و به زندان قصر انتقال داد.

 

تبعید دوباره به نجف‌آباد در سال ۱۳۴۹

‏آیت‌الله منتظرى پس از سپرى کردن دوران محکومیت، در‏ ‏اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد و راهى قم گردید؛ ولى حکومت مایل به حضور او‏ ‏در میان طلاب و علماى حوزهٔ علمیهٔ قم نبود و دوباره وى را به‏ ‏زادگاه خود تبعید نمود. او در نجف‌آباد به فعالیت‌هاى خود ادامه‏ ‏داده و در ضمن ایراد خطبه‌هاى نماز جمعه و سخنرانی‌هاى خود‏ ‏از حکومت شاهنشاهی انتقاد مى‎نمود. هجوم جمعیت در روزهاى جمعه از‏ ‏شهرهاى دور و نزدیک به نجف‌آباد به اندازه‌اى بود که این شهر به عنوان‏ ‏دومین پایگاه انقلاب بعد از قم درآمده بود و گزارش ساواک اصفهان در‏ ‏مورد آن چنین بود: «نماز جمعهٔ منتظرى یک پایگاه سیاسى براى مبارزه با‏ ‏رژیم است.» مدت تبعید به نجف‌آباد مجموعاً حدود سه سال به طول‏ ‏انجامید.

 

تبعید به شهر کویرى طبس در سال ۱۳۵۲

‏بار دیگر رژیم حضور منتظرى در زادگاه خود را تحمل‏ ‏نکرد و او را به سه سال تبعید در طبس محکوم نمود. حضور او‏ ‏در طبس باعث اجتماع مبارزین گردید. طبق گفتهٔ مقامات امنیتى شهر‏ ‏طبس، در طول اقامت منتظری علاوه بر مردم شهر، نزدیک به پنجاه هزار‏ ‏نفر از مردم شهرهاى دیگر ایران براى دیدار با او وارد طبس شدند؛‏ ‏که همین رقم بزرگ دیدارکننده موجب نگرانی ساواک و انتقال او‏ ‏از طبس پس از گذشت یک سال گردید. ‏ ‏از جمله اقدامات مهم منتظرى در طبس، نامهٔ سرگشاده به‏ ‏علما و مردم ایران در مورد اتحاد علیه «امپریالیسم و صهیونیسم‏» (آمریکا و اسرائیل) ‏بود، که خشم رژیم را برانگیخت و طبق اسناد به جاى مانده از ساواک‏ ‏عدهٔ زیادى - از جمله رهبر کنونی جمهوری اسلامی آیت‌الله علی خامنه‌اى - به جرم توزیع‏ ‏این اعلامیه دستگیر و یا تحت تعقیب قرار گرفتند.

 

تبعید به خلخال در سال ۱۳۵۳

‏ ‏تسلیم ناپذیرى منتظری و پافشاری وی در فعالیت‌های سیاسی چنان شد که در اواسط سال ۱۳۵۳ رژیم به تبعید مجدد‏ ‏وى تصمیم گرفت و او را از طبس به خلخال تبعید نمود. از آنجا که‏ ‏زبان مردم آن سامان آذربایجانى بود نفوذ منتظرى در آغاز‏ ‏سرعت چندانى نیافت، اما اختلاف زبان نیز منجر به سکوت‏ ‏و سکون وی نشد، و بالاخره یکى از امام جماعت‌هاى آن شهر مسجد خود‏ ‏را در اختیار او قرار داد. این مسجد نوساز که توسط هیأت امنا اداره‏ ‏مى‎شد، مکان مناسبى جهت بسط و گسترش اندیشه‌هاى اسلام‌گرائی گردید. منتظری نماز در آن مسجد را آغاز کرد و همچون‏ ‏سایر تبعیدگاه‌هاى خویش در بین نماز تفسیر قرآن مى‎گفت. به تدریج‏ ‏تعداد نمازگزاران بیشتر و فضاى مسجد براى تبلیغ نهضت اسلامى‏ ‏آماده‌تر مى‎شد. مأموران رژیم از بى‌باکى غیرمنتظرهٔ تبعیدى‏ ‏به نگرانی افتاده و از راه‌هاى مختلف در جهت تضعیف منتظرى‏ ‏کوشیدند و در نهایت پس از گذشت حدود چهار ماه او را به‏ ‏تبعیدگاه سقز منتقل نمودند.

 

سقز آخرین تبعیدگاه

‏ ‏در تبعیدگاه سقز - با وجود زمستانى بسیار سخت و حداقل امکانات‏ ‏شهرى - منتظرى آخرین دوران تبعید خویش را گذراند.‏ ‏با وجود دورى از شاگردان و دوستان و اختلاف با مردم بومى منطقه از‏ ‏نظر مذهب و زبان، ساواک از دیدار مردم با وی دچار نگرانى شده و از‏ ‏مرکز خواستار تصمیم‌گیرى در این زمینه شد؛ از طرف دیگر در ارتباط‏ ‏با برگزارى مراسم سالگرد پانزده خرداد در مدرسهٔ فیضیهٔ قم که‏ ‏ده‌ها نفر از دوستان و شاگردان او دستگیر شده و ساواک به ارتباط‏ ‏دستگیرشدگان با منتظرى پى برده بود، تصمیم به بازداشت و‏ ‏انتقال او به تهران گرفت.

 

بازداشت از تبعیدگاه سقز و انتقال به زندان اوین در سال‏ ‏۱۳۵۴

‏ ‏در تیرماه ۱۳۵۴ آیت‌الله منتظرى را از تبعیدگاه سقز روانهٔ زندان‏ ‏نمودند. ابتدا او را به بازداشتگاه کمیتهٔ مشترک تهران بردند و فرداى آن‏ ‏روز روانهٔ زندان اوین کردند. در اوین مدت شش ماه را در سلول‏ ‏انفرادى گذراند. در این بازداشتگاه‌ها با فشارهاى روحى و‏ ‏جسمى روبرو گردید. در زیر همین فشارها و شکنجه‌ها بود که‏ ‏شکنجه‌گر «ازغندى» به او گفته بود: «علت این که تو را از‏ ‏حوزه دور نگه مى‎داریم و از این طرف به آن طرف مى‎فرستیم این است که‏ ‏یک خمینى دیگر به وجود نیاید».

‏‏پس از شش ماه بلاتکلیفى در زندان اوین بالاخره در یک دادگاه‏ ‏نظامى به اتهام کمک به جنبش اسلامى و خانوادهٔ زندانیان‏ ‏سیاسى و اقدام براى تشکیل حکومت اسلامى، به ده سال زندان محکوم‏ ‏گردید؛ اما در زندان نیز همراه رهبرانى همچون آیت‌الله طالقانى به‏ ‏فعالیت‌هاى جنبش اسلامى و سیاسى ادامه داد. با اینکه در زندان از بیماریهاى‏ ‏مختلف رنج مى‎برد، خارج بحث «خمس» و متن «اسفار» و کتاب‏ طهارت را براى زندانیان تدریس نمود و شخصیت‌هاى اسلامی ‏زندانى همچون آیت‌الله طالقانى و آیت‌الله مهدوى کنى در مجالس‏ ‏بحث او حاضر مى‎شدند.

‏منتظرى در زندان اوین نیز نماز جمعه را اقامه نمود و بسیاری از ‏زندانیان سیاسى مسلمان از جمله آقایان طالقانى،‏ ‏مهدوى کنى، هاشمى رفسنجانى، لاهوتى و دیگران در نماز جمعه‏ ‏حاضر مى‎شدند؛ هرچند ساواک پس از مدتى مانع اقامهٔ آن شد.

‏‏سرانجام با اوجگیرى مبارزات و‏ ‏عقب‌نشینى‌هاى پى درپى حکومت پهلوی، منتظرى پس از گذراندن‏ ‏حدود سه سال ونیم از دوران محکومیت به همراه آیت‌الله‏ ‏طالقانى در هشتم آبان ۱۳۵۷ از زندان آزاد شد و مورد استقبال‏ ‏چشمگیر مردم قرار گرفت.

‏در پیامى که خمینى خطاب به منتظرى به‏ ‏مناسبت آزادى وی صادر کرد اینچنین آمده: «هیچ از دستگاه جبار جنایتکار تعجب نیست که مثل جنابعالى‏ ‏شخصیت بزرگوار خدمتگزار به اسلام و ملت را سال‌ها از آزادى،‏ ‏ابتدایى‌ترین حقوق بشر محروم، و با شکنجه‌هاى قرون‌وسطایى با او و‏ ‏سایر علماى مذهب و رجال آزادیخواه رفتار کند. خیانتکاران به کشور و‏ ‏ملت از سایهٔ مثل شما رجال عدالتخواه مى‎ترسند. باید رجال دین و‏ ‏سیاست در بند باشند تا براى اجانب و بستگان آنان هرچه بیشتر راه چپاول‏ ‏بیت المال و ذخائر کشور باز باشد.»

‏‏میزان مقبولیت و محوریت منتظرى در مبارزه و انقلاب تا‏ ‏آنجا بود که خمینى در زمان تبعید، او را به عنوان نمایندهٔ‏ ‏تام الاختیار خویش در ایران منصوب کرد و در نامه‌اى از وی‏ ‏خواست که بر جریانات بیت او در قم اشراف داشته باشد؛ و دربارهٔ او با تعابیرى همچون «فقیه عالیقدر»، «مجاهد بزرگوار»،‏ ‏«حاصل عمر من»، «ذخیرهٔ انقلاب» و «برج بلند اسلام» یاد مى‎کرد و‏ ‏حیثیت او را «واجب المراعات» دانسته و پس از پیروزى انقلاب‏ ‏بسیارى از مسائل فقهى و سیاسى مربوط به قوهٔ قضائیه و وزارتخانه‌ها‏ ‏را به او ارجاع مى‎داد. در پائیز سال ۱۳۵۷ زمانی که آیت‌الله خمینی در نوفل لوشاتو در پاریس به سر می‌برد، آیت‌الله منتظری به پاریس سفر کرد و در خصوص جنبش انقلاب و شکل‌گیری حکومت اسلامی در ایران با خمینی مشورت نموده و دستورهای رهبر انقلاب را دریافت کرد.

 

پس از انقلاب اسلامی

منتظری که از جانب مخالفین و منتقدین انقلاب اسلامی به «گربه نره» شهرت یافته بود ریاست خبرگان قانون اساسی را به عهده داشت و در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی نقش مهمی را ایفا کرد. از جمله وی از عوامل کلیدی در گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی به شمار می‌رود.

پس از انقلاب، محمد منتظری (معروف به «ممّد رینگو») از چهره‌های بانفوذ و پرحرکت انقلابی به شمار می‌آمد. در نتیجهٔ درگیری خونینی که بین نیروهای وفادار به خمینی و سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۶۰ رخ داد، تعداد زیادی از کادرهای رده‌بالای انقلاب - که شامل آیت‌الله محمد بهشتی، رئیس جمهور محمد علی رجائی و نخست وزیر محمد جواد باهنر بود - در اثر دو بمب‌گذاری کشته شدند. از دیگر قربانیان این بمب‌گذاری‌ها محمد منتظری بود.

در سال ۱۳۶۴ مجلس خبرگان رهبری با نظر به ادامهٔ رهبریت پس از وفات آیت‌الله خمینی تصمیم گرفت آیت‌الله منتظری را به عنوان قائم‌مقام خمینی معرفی و اعلام کند. ولی پس از بروز اختلافات به دلیل انتقادات منتظری بخصوص از اعدام‌های زندانیان در سال ۱۳۶۷ نظر خمینی از قائم‌مقام خویش برگشت و در آخرین نامه‌اى که به خمینی منسوب‏ ‏شده است او را «ساده‌لوح» خوانده و نوشت: «شما پس از این وکیل من نمی‌باشید.»

پس از بازداشت مهدی هاشمی، برادر داماد منتظری، او به نشانه‌ٔ اعتراض درس‌های خود را تعطیل کرد. مهدی هاشمی که در افشای قضیهٔ ایران-کنترا نقش مهمی داشت به دلیل یک سری اتهامات مجرم شناخته شده و در سال ۱۳۶۶ اعدام شد. تلاش‌های منتظری برای نجات او، که برادر داماد او بود، بی‌ثمر ماند.

از سوی دیگر مخالفان سیاسی منتظری که توان تحمل انتقادات و برخوردهاى‏ ‏او را نداشتند - اشخاصی مانند احمد خمینی، هاشمی رفسنجانی و علی خامنه‌ای - در‏ ‏پى حذف کامل آیت‌الله منتظرى از صحنه‌هاى سیاسى و اجتماعى‏ ‏انقلاب برآمدند. ‏ ‏این برنامه با جوسازى نزد خمینى علیه منتظرى شروع گردید، و پس از دو سال ادامه این روند با ارسال نامه‌اى‏ ‏از بیت رهبر در تاریخ ‏۱۳۶۸/۱/۶‏‏ ‏به منتظرى وارد مرحلهٔ تازه‌اى شد، و سپس جواب او در‏ ‏جهت واگذارى رهبرى به انتخاب مجلس خبرگان به وسیلهٔ نامه‌اى در‏ ‏تاریخ ‏۱۳۶۸/۱/۷‏ و نهایتاً اعلام برکنارى آیت‌الله منتظرى از قائم‌مقامى‏ ‏رهبرى (تحت عنوان استعفاى او) توسط رسانه‌هاى جمعى‏ ‏همزمان با نامهٔ خمینی در تاریخ ‏۱۳۶۸/۱/۸‏ منتشر شد

‏به دنبال این مسأله بلافاصله ادامهٔ اقدامات به شکل تخریب دیوار و‏ ‏حصار اطراف بیت، محو و حذف نام و عکس‌هاى منتظری از کتب درسى،‏ ‏ادارات دولتى و معابر عمومى، تغییر نام خیابان‌ها و اماکنى که به نام‏ ‏آیت‌الله منتظرى نامگذارى شده بود و جمع‌آورى رساله و تألیفات‏ ‏او و مزاحمت نسبت به بسیارى از شاگردان و علاقه‌مندان‏ ‏او ادامه یافت. علاوه بر فعالیت‌هاى فیزیکى فوق، تخریب‏ ‏شخصیت آیت‌الله منتظرى نیز با نوشتن «رنجنامه» و‏ ‏«خاطرات سیاسى»، مقالات توهین‌آمیز در روزنامه‌ها، سخنرانى‌ها و‏ ‏بیانیه‌هاى اهانت‌آمیز از طریق رادیو و تلویزیون و در مجالس و‏ ‏خطبه‌هاى نماز جمعه به طور مکرر صورت مى‎گرفت؛ همه این موارد‏ ‏در حالى صورت مى‎گرفت که وی مجال دفاع از خود را نداشت‏ ‏و هیچ نشریه‌اى جرأت نمى‌کرد جمله‌اى در حمایت از وی‏ ‏بنویسد.

‏در اواخر سال ۱۳۶۸ با مطرح شدن مسألهٔ استقراض خارجى،‏ ‏منتظرى در سخنرانى اعتراضى این مطلب را عنوان کرد که‏ ‏«استقراض خارجى به ضرر مملکت است و به استقلال سیاسى و‏ ‏اجتماعى ما لطمه مى‎زند». این انتقاد موجب شد که عده‌اى ‏به سوى بیت او هجوم آورند و پس از دادن شعارهاى توهین‌آمیز و‏ ‏کندن تابلوى دفتر منتظرى محل را ترک کنند.

‏در ۲۱ بهمن ۱۳۷۱ در سخنرانى به مناسبت سالگرد پیروزى‏ ‏انقلاب اسلامى در اعتراض به جو ارعاب و خفقانى که براى برخى از‏ ‏نیروهاى انقلابى پیش آورده و عده‌اى - از جمله فرمانده داوود کریمى - را دستگیر و زندانى نموده بودند، منتظری در‏ ‏دفاع از آنان اظهاراتى را در حدود یک ربع ساعت گفت. دو روز‏ ‏بعد عده‌اى در برابر بیت تجمع کرده و با سنگ‌پرانى و شعار ایجاد اغتشاش نمودند، و سپس صبح روز بعد به محل‏ ‏درس حمله کرده و عده‌اى از شاگردان او را مضروب و دستگیر‏ ‏کردند، و شب هنگام در ساعت ده شب حدود هزار نفر نیروى نظامى با‏ ‏قطع برق و تلفن‌ها و با محاصرهٔ کامل منطقه با کندن درب‌ها به وسیلهٔ‏ ‏جرثقیل و شکستن شیشه‌ها به دفتر و حسینیهٔ وی حمله کرده و پس از‏ ‏این تهاجم آرشیو دفتر و اموال زیادى را به غارت بردند.

‏در سال ۱۳۷۳ (پس از درگذشت آیت‌الله اراکى) بار دیگر مسألهٔ‏ ‏مرجعیت آیت الله منتظرى توسط عده‌اى از علماى حوزه عنوان گردید؛‏ ‏پس از سخنرانى رهبر در واکنش به این موضوع، حملهٔ گروه‌هاى‏ ‏فشار به بیت منتظری صورت گرفت، و فرداى آن روز یورش مجدد به محل درس و‏ ‏شکستن تریبون و لوازم حسینیه و تهدید شاگردان انجام شد.

‏‏در روز ۲۳ آبان سال ۱۳۷۶ - به دلیل احساس‏ ‏خطر در رابطه با مسألهٔ مرجعیت شیعه و حکومتى شدن مرجعیت و‏ ‏دخالت ارگان‌هاى دولتى در آن - او در طی سخنرانى راجع به استقلال کامل قواى سه‌گانه، مسئول بودن کلیهٔ افراد در برابر‏ ‏قانون و رد فراقانونى بودن رهبرى و تأکید بر محدود بودن قدرت آن‏ ‏طبق قانون اساسى، آزادى عمل در انتخاب مرجعیت شیعه، و آزادى‏ ‏تشکل‌هاى حزبى و گروهى مطالبى را بیان کرد. این بار مخالفین با‏ ‏قدرت‌نمایى و اعزام نیروهایى از سپاه، اطلاعات و بسیج ‏ ‏شهرستان‌هاى مختلف ضمن حمله به حسینیه و تخریب و اشغال آن، به‏ ‏منزل مسکونى و دفتر منتظری نیز یورش برده و با شکستن اثاثیه و پاره کردن اوراق و غارت مدارک خسارت زیادی وارد کردند. در حمله به منزل و محل‏ ‏سکونت وی، تعدادى از مسئولین سپاه پاسداران اصرار داشتند آیت‌الله‏ ‏منتظرى را به بهانهٔ حفظ جان به مکان نامعلومى انتقال دهند که با مخالفت وی روبرو شدند. حسینیه پس از چند روز که محل‏ ‏استقرار و مانور دادن اشغالگران بود، در حالى که به شکل مخروبه‌اى‏ ‏درآمده و هنوز هم به همان صورت باقى است به حکم دادگاه ویژهٔ روحانیت پلمب گردید؛ و پس از چند روز در یورشى مجدد و باز بنا به‏ ‏حکم  دادگاه ویژه روحانیت - در زمان دادستانى آقاى رى شهرى -‏ ‏درب‌هاى ورودى به منزل منتظرى مسدود و جوش داده شد و‏ ‏تنها درب ورودى به قسمت داخلى منزل او را باز گذاشتند که این‏ ‏درب نیز به وسیلهٔ قراردادن کیوسک و گماردن نیروهاى سپاه پاسداران‏ ‏در جلوى آن به طور شبانه‌روزى کنترل مى‌شد و بیش از پنج سال ایشان‏ ‏جز با فرزندان و خواهر و برادران و نوه‌هاى خویش با شخص دیگرى‏ ‏اجازهٔ ملاقات نداشت.

کیوسک حصر در تاریکى شب پنج‌شنبه ۱۳۸۱/۱۱/۱۰ برداشته شد که از حضور خبرنگاران و تصویربرداران جلوگیرى شد.

 

‏آثار

  1. نهایة الاصول (تقریر درس اصول مرحوم آیت الله العظمى‏ ‏بروجردى )

  2. البدرالزاهر فى صلاة الجمعة و المسافر (تقریر درس فقه‏ ‏مرحوم آیت الله العظمى بروجردى )

  3. دراسات فى ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیة در چهار جلد این کتاب به تصدى برخى شاگردان ایشان به فارسى ترجمه شده و ترجمه ‏ ‏فارسى آن با نام "مبانى فقهى حکومت اسلامى " منتشر گردیده است ;‏ ‏و دو جلد آن هم به اردو ترجمه و چاپ شده است؛ همچنین خلاصه این‏ ‏اثر تحت عنوان "نظام الحکم فى الاسلام " در یک جلد به چاپ‏ ‏رسیده است

  4. کتاب الزکوة در چهار جلد(راجع به زندگی آقای علی احمدی)مردی از دیار مغان

  5. کتاب الخمس و الانفال

  6. کتاب الحدود

  7. دراسات فى المکاسب المحرمة در سه جلد

  8. التعلیقة على العروة الوثقى

  9. مباحث فقهى الصلوة، الغصب، الاجارة و الوصیة (تقریر‏ ‏درسهاى مرحوم آیت الله العظمى بروجردى )

  10. مباحث استصحاب، تعادل و تراجیح (تقریر درسهاى‏ ‏مرحوم آیت الله العظمى خمینى )

  11. درسهایى از نهج البلاغه در ده جلد که سه جلد آن تاکنون چاپ‏ ‏شده است

  12. درسهایى از اصول کافى

  13. مناظره مسلمان و بهایى

  14. شرح خطبه فاطمه زهرا(س ) به زبان فارسى و‏ ‏اردو

  15. از آغاز تا انجام (در گفتگوى دو دانشجو) به زبان فارسى و‏ ‏عربى

  16. رساله توضیح المسائل به زبانهاى فارسى و عربى و اردو

  17. رساله استفتائات در دو جلد

  18. استفتائات مسائل ضمان

  19. رساله حقوق

  20. احکام پزشکى

  21. معارف و احکام نوجوان

  22. معارف و احکام بانوان

  23. احکام و مناسک حج

  24. اسلام دین فطرت

  25. کتاب خاطرات در دو جلد

  26. کتاب دیدگاهها در دو جلد

  27. مجموعه سخنرانى ها، پیام ها، مصاحبه ها، خطبه هاى نمازجمعه ‏ ‏تهران و قم ، که تاکنون ده جلد آن منتشر شده است.

  28. مجموعه عظیمى از سخنرانى ها که در دیدار با مردم و به‏ ‏مناسبت هاى مختلف ایراد شده است.

او در کتاب معروف خاطرات خود به بیان بعضی ناگفته‌های اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ پرداخته‌است.

سه شنبه هشتم 11 1387

 نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده ایران از سال ۱۳۵۷ تا سال ۱۳۶۲ بود.

 

زندگی شخصی

نورالدین کیانوری فرزند شیخ مهدی کیانوری ، نوهٔ شیخ فضل‌الله نوری و از اهالی روستای بلده در مازندران بود. او تحصیلات خود را در ایران و آلمان انجام داد و از دانشگاه آخن دکترای مهندسی راه و ساختمان گرفت.

 

فعالیت سیاسی

 پیش از انقلاب

کیانوری با پایان تحصیلات خود و پس از سقوط رضاشاه به ایران آمد و به حزب تازه تأسیس توده پیوست. در سال ۱۳۲۳ با مریم فیروز دختر عبدالحسین میرزا فرمانفرما ازدواج کرد. مریم فیروز تا پایان عمر در کنار همسرش به فعالیت در حزب توده پرداخت و از افراد تأثیرگذار این جریان بود.

کیانوری چند سال بعد رهبری شاخه جوانان حزب را برعهده گرفت و در جریان وقایع مربوط به ملی شدن صنعت نفت از طرفداران نهضت ملی محمد مصدق بود، او با فروپاشی سازمان نظامی حزب به همراه بسیاری از رهبران دیگر توده در سال ۱۳۳۶ مجبور به ترک ایران شد و به اتحاد شوروی گریخت.

با اوج گیری جنبش انقلابی ایران در سال ۱۳۵۷ به عنوان دبیر اول حزب توده ایران جای ایرج اسکندری را گرفت و به همراه اکثر رهبران حزب به ایران بازگشت. تعداد اندکی از گردانندگان حزب در برلین شرقی که مقر حزب توده در تبعید بود باقی ماندند و دفتر این حزب را در اروپا فعال نگه داشتند.

 

پس از انقلاب

کیانوری سیاست جدید حزب توده را در جهت حمایت از انقلاب ایران و ائتلاف با نیروهای مذهبی علیه طرفداران لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی تعریف کرد و شعارهای ضدآمریکایی آیت الله خمینی و طرفدارانش را وجه مشترک مهمی میان حزب توده و این رژیم می دانست. صلاحیت کیانوری و تعداد دیگری از رهبران حزب مانند محمد علی عمویی و تعدادی دیگر برای انتخابات مجلس اول تأیید شد و این در حالی بود که ایدئولوژی ماتریالیستی حزب توده از سوی حکومت جدید به کفر تعبیر می شد. علی رغم حمایت حزب توده از نظام جدید در مقاطعی حساس از جمله در جنگ ایران و عراق و همچنین قرار دادن اطلاعات محرمانه امنیتی در کودتای نوژه در اختیار مسئولان نظام جدید، (علی اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات حود چندین بار به ملاقات با نورالدین کیانوری و محمد علی عمویی در منزل شخصی خود و دریافت اطلاعات سری از آن ها اشاره می کند) استراتژی این حزب در جهت تغییر ماهیت و رفتار حکومت شکست خورد.

او در بهمن ماه 1361 همراه با بسیاری از رهبران، اعضا و هواداران حزب دستگیر شد. چند ماه بعد در نوارهای ویدیویی ضبط شده در زندان که دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی ترتیب داده بودند و از تلویزیون ایران پخش شد، رهبران درهم‌شکسته حزب یک به یک به جاسوسی برای شوروی اعتراف کردند. کیانوری با حالتی نحیف و ترشرویانه اظهار داشت که حزب توده از آغاز تأسیس در ۱۹۴۱ میلادی تابه حال، ابزاری برای جاسوسی و خیانت بوده‌است..

کیانوری در سال ۱۳۶۸ هنگامی که ۷۴ سال داشت و پس از شش سال حبس و زیر شکنجه قرار گرفتن، در بین زندانیان تنها کسی بود. که حاضر شد نامش در گزارش «گالیندوپل» نخستین نماینده کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد که از زندان اوین دیدار نمود، مبنی بر شکنجه‌دیدن و بدرفتاری نوشته شود. او با نشان دادن دست نیمه فلج و انگشتهای شکسته و پای آسیب دیده، در حضور مسئولین زندان اوین درباره نحوه شکنجه‌شدن وحشیانه خود صحبت نمود و همینطور در گزارش اضافه کرد که سه تن از اعضای حزب در سلولهای انفرادی به سر میبرند، کیانوری همچنین اتهام جاسوسی و توطئه را رد نموده و اعدام هزاران جوان بیگناه را محکوم کرد.

او در زندان نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای در خصوص شکنجه‌های زندانیان نوشت و در آن نامه گفت که برای اعتراف به اتهام دروغین تدارک کودتای مسلحانه برای سرنگون ساختن نظام جمهوری اسلامی، به همراه سایر رهبران حزب به شدت شکنجه شده و همسرش مریم فیروز و همینطور افسانه دخترش را شلاق زده و در مقابل چشمانش از سقف آویزان نموده‌اند. کیانوری پس از آزادی از زندان اوین تحت مراقبت ویژه وزارت اطلاعات و تا پایان عمر خود در حبس خانگی به سر برد و تحت نظر بود. او در آستانه فروپاشی شوروی با اصلاحات گورباچف مخالفت کرد و بحران و فروپاشی شوروی را به توطئه آمریکا نسبت داد. کیانوری که در سال‌های آخر عمر خود همچنان از سیاستهای حزب توده دفاع می‌کرد، در ۱۵ مرداد ۱۳۷۷ در گذشت.

 

کتاب ها

  • گفتگو با تاریخ، تهران ۱۳۷۶
  • خاطرات نورالدین کیانوری، ویراستار عبدالله شهبازی، تهران 1371
دوشنبه هفتم 11 1387

شاپور ریپورتر پس از جنگ دوم جهانی به عنوان رئیس شبکه سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا در ایران اقامت داشت.

در کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و رویدادهای بعدی آن شبکه مفصل اطلاعاتی حکومت هند بریتانیا در ایران، که از سال۱۸۹۳ میلادی/ ۱۳۱۰ ق. یعنی از سه سال قبل از قتل ناصرالدین‌شاه به وسیله سِر اردشیر ریپورتر (اردشیر جی) اداره می‌‌شد، نقش اصلی و تعیین کننده داشت. این شبکه بود که رضاخان را برکشید و پرورش داشت و تمامی مقدمات کودتا را فراهم آورد و سپس مسیر دشوار او را در تأسیس سلطنت پهلوی هدایت و هموار کرد. البته در کودتا سرلشکر سِر ادموند آیرونساید (بعدها: بارون آیرونساید اول)، فرمانده نیروهای نظامی انگلیس مستقر در شمال ایران (نورپرفورس)، نیز نقش داشت. ولی باید توجه نمود که این نقش محدود بود. آیرونساید تنها مدت کوتاهی در منطقه و در ایران بود. او از ۴ اکتبر ۱۹۲۰ تا ۱۷ فوریه ۱۹۲۱، یعنی کمتر از چهارماه و نیم فرمانده نورپرفورس بود که مأموریت جنگ با بلشویک‌ها را به عهده داشت. وی در طول زندگی‌اش نیز ارتباطی با ایران نداشت و بنابراین نقش او در کودتا نمی‌تواند همسنگ و حتی قابل مقایسه با نقش اردشیر ریپورتر باشد که به عنوان رئیس شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران تا زمان کودتا ۲۸ سال در ایران اقامت داشت و بر حوادث مهمی چون انقلاب مشروطه و غیره تأثیر نهاده بود. البته آیرونساید به عنوان فرمانده نیروهای نظامی انگلیس در شمال ایران سهم معینی در کودتا داشت ولی او مجری دستورات وزیر جنگ وقت بریتانیا، یعنی سِر وینستون چرچیل، بود. بعدها همین چرچیل، به عنوان نخست وزیر وقت بریتانیا، نقش سرنوشت‌سازی در کودتای ۲۸ مرداد ایفا کرد.

درکودتای ۲۸ مردادو حوادث بعدی آن سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا در ایران، به ریاست شاپور ریپورتر(فرزند اردشیر ریپورتر - اردشیر جی) که به عنوان رئیس شبکه سازمان‌های اطلاعاتی بریتانیا (پس از جنگ دوم جهانی) و شبکه بدامن در ایران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین کننده داشت . او سرانجام در اسفند ۱۳۸۳ بر اثر سرطان پروستات در شهر ساحلی کارپاس در جنوب آرژانتین در گذشت.

دوشنبه هفتم 11 1387

دکتر علی شایگان، از همکاران دکتر مصدق و از رهبران جبهه ملی ایران، استاد برجسته‌ی حقوق بین الملل بود.

دکتر سید علی شایگان و حسن صدر و اصغر پارسا در تهیه لایحه دفاعیه در دیوان دادگستری بین‌المللی همکاری کردند. اعضای هیئت نمایندگی ایران در دیوان دادگستری بین‌المللی، آقایان حسین نواب، وزیرمختار ایران در هلند، نصرالله انتظام، اللهیار صالح، دکتر علی شایگان، مهندس کاظم حسیبی، دکتر کریم سنجابی، دکتر مظفر بقائی و دکتر محمدحسین علی‌آبادی، بودند.

سرانجام کودتای ۲۸ مرداد پیروز شد و دولت دکتر مصدق با فعالیتهای بقائی و حزب زحمتکشان ملت ایران و دو سازمان MI6 و سیا سرنگون شد.

دکتر شایگان از رهبران سیاسی طراز اول ایران و مورد احترام در کشور و از بنیاد گذاران نهضت مقاومت ملی پس از کودتای ۲۸ مرداد بود. پس از کودتای ۲۸ مرداد و سپری شدن دوران زندان اجبارا ایران را بسوی امریکا ترک گفت .

يکشنبه ششم 11 1387

محمدرضا مهدوی کنی متولد ۱۳۱۰ در قریه کن (حومه تهران) است. وی دبیرکل فعلی جامعه روحانیت مبارز تهران و رییس دانشگاه امام صادق می باشد.وی که وزیر کشور در کابینه محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر پس از ترور آنان عهده دار تشکیل دولت موقت و برگزاری انتخابات ریاست جمهوری شد.

 

آثار

از آثار وی تاکنون کتابهای نقطه های آغاز در اخلاق عملی اصول و مبانی اقتصاد اسلامی در قرآن بیست گفتار شرح دعای افتتاح منتشر شده است.

همچنین خاطرات وی توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

 

سمت‌ها

  1. نخست وزیری (به عنوان نخست وزیر موقت از سوی آیت الله خمینی) پس از کشته شدن محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر
  2. وزارت کشور در دوره ی نخست وزیری محمد علی رجایی
  3. وزارت کشور در دوره ی نخست وزیری محمد جواد باهنر
  4. سرپرست کمیته انقلاب اسلامی
  5. عضو شورای نگهبان
  6. عضویت در شورای بازنگری قانون اساسی
  7. عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام
  8. عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی
  9. مسئول ستاد رسیدگی به مناطق جنگ‌زده
  10. ریاست مرکز رسیدگی به امور مساجد.
  11. دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران
  12. مسئول برپایی جامعه الصادق
  13. تولیت حوزه علمیه مروی و مدارس تابعه به همراه موقوفات وابسته به حکم امام خمینی
  14. عضو مجلس خبرگان رهبری
يکشنبه ششم 11 1387

محمد صادق صادقی گیوی معروف به خلخالی (۱۳۰۵-۱۳۸۳)، روحانی شیعه و حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود. وی در گیوی از توابع شهرستان خلخال متولد شد.

وی ۱۴ سال شاگرد سید روح‌الله خمینی در کلاس‌های دروس مذهبی بود. خلخالی در سال ۲۰۰۳ بر اثر بیماری قلبی مرد.

 

حاکم شرع و اعدام‌های جنجالی

وی که سابقه دستگیری و زندان در سالهای قبل از انقلاب را داشته‌است و از روزهای نخست انقلاب در کنار آیت الله خمینی بوده، در ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ (۱۳ فوریه ۱۹۷۹) با حکم سید روح‌الله خمینی به عنوان حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب منصوب می‌شود.

وی در خاطراتش در مورد نحوه انتخابش به عنوان حاکم شرع می‌نویسد: «خدا شاهد است که ما برای تصدی این مقام کوچکترین تلاشی نکردیم و حتی تا زمانی که به من ابلاغ شد از آن اطلاعی نداشتم. آقا (سید روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی) با شناختی که از روحیه انقلابی من داشتند عصر روز ۲۴ بهمن ۵۷ مرا به دفترشان احضار کردند و فرمودند: این حکم را به نام شما نوشته‌ام. حقیر پس از دیدن حکم به حضورشان عرض کردم: آقا این حکم سنگین است. فرمودند: برای شما سنگین نیست. گفتم مخالفین و وابستگان به طاغوتیان علیه من تبلیغ می‌کنند. آقا فرمود: من پشتیبان شما هستم و بالاخره این حکم را به کسی بدهم که به او اطمینان داشته باشم.»

این دادگاه‌ها به دستور مستقیم آیت‌الله خمینی برای محاکمه و مجازات دست اندرکاران حکومت پهلوی تشکیل می‌شدند. از کسانی که در این میان اعدام شدند، می‌توان امیرعباس هویدا نخست‌وزیر اسبق و نعمت الله نصیری رئیس ساواک را نام برد. مهدی بازرگان نخست‌وزیر دولت موقت پس از انقلاب با دادگاه انقلاب اسلامی مخالف بود، و خلخالی با اعدام افرادی مانند هویدا، بلندپروازیهای مهدی بازرگان را بطور موثری متزلزل کرد

خلخالی در پاسخ مخالفان به اعدام‌ها، آنها را به آیت‌الله خمینی ارجاع می‌داد:

هرکس در مقابل شما ایستاد همین طور یقه‌اش را می‌گیری و کنارش می‌اندازی. من با اتکاء به همین حمایت‌های جدی کار خودم را ادامه می‌دادم و به آنها می‌گفتم امام فهمیده حکم را به چه کسی بدهد و من یک قدم از انجام وظیفه‌ام عقب نشینی نمی‌کنم.

اما ابراهیم یزدی از اعضای شورای انقلاب معتقد است که آیت الله خمینی گرچه اعدام چند نفر از سران ارتش را تایید کرد، اما نه شکل اعدام و نه برخی دیگر از رفتارهای خلخالی را قبول نداشت.در عین حال روشن نمی‌کند که در اینصورت چرا هیچگاه خلخالی را عزل یا توبیخ نکرد. او پس از شدت یافتن درگیریهای سیاسی پس از تابستان ۶۰ بعنوان حاکم شرع به محاکمه عده زیادی از اعضای گروههای سیاسی پرداخت و مامور رسیدگی به پرونده‌های قاچاق مواد مخدر شد. وی پیرامون اعدام پسر نوجوانی که نشریه ارگان مجاهدین خلق را می‌خوانده‌است می‌گوید:«برای خیلی از همکارانم سوال بود که چگونه می‌شود این‌ها را سر جایشان نشاند. عصر از پیش امام بازگشته بودم..... داشتیم می‌آمدیم داخل کوچه منزل که از شیشه ماشین دیدم دوتا بچه پانزده، شانزده ساله گویا مخفیانه چیزی با هم رد و بدل کردند. دستور دادم بگیرند و بگردندشان ببینم ماجرا چیه. خودم از کیف پسره این روزنامه مجاهدین را در آوردم. یادم هست فامیلش شریعتی بود... همانجا پسره را با گلوله زدم و به همراهانم گفتم اینجوری باید با این جانوران برخورد کرد!»

به ادعای ابوالقاسم سرحدی زاده، آیت الله بهشتی اولین رییس قوه قضائیه ایران پس از انقلاب با عملکرد وی مخالف بوده‌است و او توسط بنی صدر به آیت الله خمینی برای این پست معرفی شده‌است.

 

ترور شاه با کمک کارلوس، ترور شهریار شفیق

خلخالی پس از انقلاب بسیاری از مقامات پهلوی را در کنار خود محمد رضا شاه و اکثر اعضا خانواده اش «مفسد فی الارض» نامیده و به اعدام غیابی محکوم کرد. او برای ترور آنان در خارج از کشور تلاشهایی خصوصا با کمک گروه فدائیان اسلام صورت داد. ۱۶ آذر ۱۳۵۸ شهریار شفیق پسر اشرف پهلوی و یکی از افرادی که غیابا توسط وی محکوم به مرگ شده بود در پاریس ترور شد.

پس از عزیمت محمد رضا شاه به مکزیک خلخالی اعلام کرد که گروهی از اعضای فدائیان اسلام را برای ترور وی اعزام کرده‌است. او همچنین گفت با «ایلچ پار میرزآلباس کارلوس» تروریست معروف آمریکای جنوبی برای ترور شاه هماهنگی صورت گرفته‌است. حمله کارلوس و گروهش به ویلای شاه ۶ تیر ۱۳۵۸ بوسیله هلی کوپتر انجام شد، اما وی موفق به کشتن شاه نشد. خلخالی سپس طی مصاحبه‌ای گفت که شاه در آن حمله زخمی شده‌است. وی همچنین گفت که ۱۴۰۰۰۰ دلار جایزه برای قتل شاه در نظر گرفته‌است.

 

تماس با فردید

به گفته دکتر عبدالکریم سروش وی تماس‌هایی با فردید نیز داشته‌است.

 

سایر پست ها

خلخالی دو دوره نماینده مردم قم در مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری بود. پس از آن درگذشت آیت‌الله خمینی همچون اکثر روحانیون چپ گرا، پستی از سوی آیت الله خامنه‌ای دریافت نکرد و در انتخابات‌ها هم رد صلاحیت شد. وی سپس به تدریس در حوزه علمیه قم مشغول شد.

وی در مصاحبه‌ای با صادق صبا، خبرنگار بخش فارسی بی‌بی‌سی از گذشته خویش اظهار رضایت کرده و گفته بود چنانچه هر یک از اعدام شده‌ها به دست وی امروز زنده بودند، دوباره آنها را اعدام می‌کرده‌است.

خلخالی خاطرات خود را منتشر کرده و در آن از اقدامات خود دفاع کرده‌است. وی در خاطرات خود، از اینکه نتوانسته بسیاری از کسانی را که قصد اعدام آنها را داشته به جوخه اعدام بسپارد، ابراز ناخرسندی کرده‌است.

 

گرایش سیاسی

در ابتدای انقلاب مخالف سرسخت نیروهای ملی از جمله نهضت آزادی و مهدی بازرگان بود. او از یاران نزدیک آیت‌الله خمینی بود و پس از فوت وی منزوی شد. او پس از انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تهران و ایجاد مجمع روحانیون مبارز به عضویت این جریان چپ گرا در آمد.گرچه در دوران اصلاحات سابقه اش منجر به دوری گزدین اکثر احزاب دوم خردادی از وی شد و تنها انگشت شماری از اعضای مجمع روحانیون حمایت‌هایی از وی صورت دادند. از سویی خود او نیز به بی بی سی گفت از آنجا که قصد تبری جستن از گذشته و اعدامهایش را ندارد، از حمایت از اصلاح طلبان صرف نظر می‌کند. او در انتخابات مجلس خبرگان در اعتراض به رد صلاحیت‌های گسترده از شرکت در انتخابات انصراف داد.

 

باورهای ضدملی و تخریب آثار باستانی

وی کتابی با جزوه‌ای با عنوان «کوروش دروغین و جنایتکار» نیز علیه کوروش نگاشته و به مناسبت جشن‌های ۲۵۰۰ ساله در ۵۷ صفحه منشتر ساخت. در این رساله که برخی آنرا فحشنامه خوانده‌اند کوروش را «سفاک و خونریز» نامید و متهم به لواط و بی‌بند و باری متهم کرد و طرح عظمت او در ایران را سیاستی استعماری و توطئه یهود دانست و برخی مفسرین همچون علامه طباطبایی که وی را مصداق ذوالقرنین دانسته بودند و درباره کوروش نوشته بود«به هر قومی که ظفر پیدا می‌کرد، از مجرمان ایشان می‌گذشت و عفو می‌نمود و بزرگان و کریمان هر قومی را اکرام و ضعفای ایشان را ترحم و مفسدان و خائنان را سیاست می‌نمود» را واعظان سلطنت و دربار نام نهاد.وی پیروزی‌های کوروش را نتیجه بخت او مطالبی که در ستایش وی در تورات آمده‌است را ساخته یهودیان آزاد شده از بابل دانسته‌است. پروفسور سعیدی سیرجانی ادعای لواط کار بودن کوروش توسط خلخالی را ناشی از ناتوانی وی در فهم متون تاریخی و حتی خواندن ادبیات فارسی می‌داند:«... این عبارت را در تاریخ»ایران باستان پیرنیا«خوانده بودیم که :«مورخ مذکور (یعنی کتزیاس) گوید: کوروش پسر چوپانی بود که از ایل مُردها که از شدت احتیاج مجبور کردید راهزنی پیش گیرد.»و به علت درک ناقص و ذهن منحرف خویش گمان کرده بودیم که کوروش هم مثل بسیاری از سران قبایل و بزن بهادرهای روزگار در آغاز کارش بر کاروان‌های هجوم می‌برده و راهزنی می‌کرده‌است، . و این را عیب چندانی برای سرداران و جهانگشایان آن روزگار نمی‌شمردیم. غافل از این واقعیت که»راهزنی پیش گیرد«را اولا باید به این صورت خواند که»راه زنی پیش گیرد«و معنی اش را هم در محضر مبارک حضرت آیه الله آموخت که عین عبارت»کتزیاس" را در داخل پرانتزی گذاشته و در صفحهٔ ۲۷ تالیف منیف خویش آورده‌اند، و با مدد طبع موشکاف و روح عفیف خویش مفهومش را هم داخل پرانتزی گذاشته و بدین صورت آورده‌اند: «مورخ مذکور بنا به نوشتهٔ ایران باستان به قلم آقای مشیرالدولهٔ پیرنیا ص ۴۲۰ می‌گوید که کتزیاس می‌گوید کوروش پسر جوانی بود از اهل»مر«که از شدت احتیاج مجبور گردید راه زنی پیش گیرد (لواط بدهد)...» آری این است نص عبارت حضرتشان.(کتاب در آستین مرقع، سعیدی سیرجانی)

وی پس از انقلاب با وجود مخالفت دولت موقت بازرگان و بنی صدر برای تخریب مقبره رضا شاه در شهر ری به همراه نیرو‌های سپاه وارد عمل شد و آنرا طی بیست روز تخریب کرد. وی همچنین برای تخریب پارسه (تخت جمشید) هم عازم شد اما این بار با مخالفت دولت موقت و آیت الله طالقانی و مقاومت مردم مرودشت و پرسنل پارسه، در این امر ناکام ماند.

 

توضیح المسائل

او رسالهٔ توضیح‌المسائلی منتشر کرده‌است، اما برخی از منتقدان وی معتقدند این رساله رونوشتی از رسالهٔ آیت‌الله خمینی است.

 

خانواده خلخالی

دختر وی «فاطمه صادقی» است که فامیل خود را تغییر داده‌است و در زمینه‌ی حقوق زنان فعالیت می‌کند او با ماهنامه زنان همکاری می‌کرد و عضو تحریریه فصلنامه‌ گفتگو است و مطالبی در دفاع از جنبش فمینیستی در ایران و بر علیه حجاب اجباری در سال ۱۳۸۷ ارائه کرد.

يکشنبه ششم 11 1387

اکبر هاشمی بَهرمانی (هاشمی رفسنجانی)،روحانی و سیاستمدار ایرانی ، رئیس مجلس خبرگان رهبری ایران ، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و چهارمین رئیس جمهور در نظام جمهوری اسلامی ایران است.

هاشمی رفسنجانی، متولد ۳ شهریور ۱۳۱۳ خورشیدی، (۲۵ اوت ۱۹۳۴ (میلادی)) از پرنفوذترین شخصیت‌های سیاسی ایران است. وی در جایگاه‌های مختلفی مانند ریاست مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری اسلامی ایران (بین سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶) حضور داشته و هم‌اکنون ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام را بر عهده دارد و در ضمن در چهار دوره متوالی نایب رییس اول مجلس خبرگان رهبری بوده و بعد از فوت آیت الله مشکینی به عنوان ریاست مجلس خبرگان رهبری برگزیده شد.

وی در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال ۱۳۸۴ (۲۰۰۵ میلادی) و در تلاشش برای تصدی این پست (برای سومین بار) ، در مقابل محمود احمدی نژاد (رئیس جمهور فعلی ایران) ناکام ماند.

 

 زندگی سیاسی

او از روحانیونی بود که از ابتدای دههٔ چهل شمسی در کنار بسیاری دیگر از شاگردان آیت‌الله خمینی به مخالفت با محمدرضا پهلوی، شاه سابق ایران برخاست.

رفسنجانی عضو شورای انقلاب ایران به همراه آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، محمدجواد باهنر، آیت‌الله محمد بهشتی، مرتضی مطهری، عبدالکریم موسوی اردبیلی و مشاور آیت‌الله خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران در ابتدای پیدایش جمهوری اسلامی بود. وی همچنین از بانیان حزب جمهوری اسلامی که بعداً به دستور آیت‌الله خمینی منحل گردید به شمار می‌رود.

پس از انقلاب، در حالی ‌که یک روحانی بشمار می‌آمد، اولین رئیس مجلس شورای اسلامی ایران تا سال ۱۳۶۸(۱۹۸۹) شد.

رفسنجانی از تاریخ ۲۶ مرداد ۱۳۶۸ (۱۷ اوت ۱۹۸۹) تا ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) طی دو دوره رئیس جمهور ایران بود. او اولین رئیس جمهوری بود که پس از پایان رسمی دوره‌اش کنار رفت: زیرا از بین رئیس جمهوران قبلی ابوالحسن بنی‌صدر در میانه کار متهم به خیانت و برکنار شده بود، محمدعلی رجایی ترور شده بود و سید علی خامنه‌ای به مقام رهبری رسیده بود.

 

در سال ۱۳۷۶ (۱۹۹۷) بعد از به پایان رسیدن دو دوره ریاست جمهوریش، دوباره خود را نامزد انتخابات مجلس کرد ولی بین ۳۰ نامزد برگزیدهٔ مردم تهران انتخاب نشد. سپس با مداخلهٔ شورای نگهبان توانست به عنوان ۳۰امین (آخرین) نمایندهٔ مردم تهران به مجلس راه پیدا کند، اما پیش از مراسم معارفه کناره‌گیری کرد. دلیل او این ادعا بود که در جایگاه‌های دیگر بهتر می‌تواند خدمت کند.

رفسنجانی در سال ۱۳۸۴(۲۰۰۵) تصمیم گرفت تا مقام ریاست جمهوری را دوباره بدست آورد. سپس برای سومین بار در انتخابات ۲۷ خرداد ۱۳۸۴ (۱۷ ژوئن ۲۰۰۵) شرکت کرد. او نامزدی خود را بعد از کشکمش‌ها و بحث‌های زیادی در ۲۰ اردیبهشت (۱۰ مه) اعلام کرد. در دور اول انتخابات با کسب ۲۱٪ درصد آرا در مکان اول قرار گرفت و به همراه محمود احمدی‌نژاد، شهردار تهران به دور دوم انتخابات که سوم تیر (۲۴ ژوئن) برگزار شد، راه یافت. دور دوم علیرغم حمایت طیف‌هایی از احزاب از رفسنجانی با پیروزی احمدی‌نژاد به پایان رسید.

در آذر ۸۵ هاشمی در انتخابات دورهٔ چهارم مجلس خبرگان با ۱٫۵ میلیون رای به عنوان نفر اول از حوزهٔ انتخابیهٔ تهران موفق به ورود به مجلس و سپس در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۸۶ به ریاست مجلس خبرگان رهبری انتخاب شد. وی هم‌اکنون رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است و در آرایش سیاسی ایران از رقیبان سرسخت احمدی‌نژاد به شمار می‌آید.

 

 زندگی شخصی

او در سال ۱۳۵۸ ترور شد اما با مداخله همسرش جان سالم بدر برد. او از تنها ازدواج خود دارای سه پسر به نام‌های محسن، مهدی و یاسر و دو دختر به نام‌های فاطمه و فائزه هاشمی است. از این بین تنها فائزه هاشمی وارد سیاست شد و یک بار نمایندهٔ مجلس شورای اسلامی و سپس سردبیر روزنامهٔ زن شد. فاطمه هاشمی نیز اکنون رئیس بنیاد امور بیماریهای خاص است و محسن هاشمی رئیس قطار شهری (مترو) تهران.

شایعات بسیاری در مورد ثروت او و «آقازاده‌ها» در جریان است و مجلهٔ «فوربس» در شمارهٔ معروفی به نام «ملاهای میلیونر ایران» به این شایعات دامن زد. وی این قبیل گزارش‌ها پیرامون ثروت خود و خانواده‌اش را تکذیب می‌کند.

از تالیفات هاشمی رفسنجانی کتابی است با عنوان «امیرکبیر قهرمان مبارزه با استعمار» که در آن به زندگی و وقایع دوران امیرکبیر می‌پردازد. دیگر اثر مهم وی، «تفسیر راهنما» است که از تفاسیر موضوعی قرآن بوده و بخشی از آن از مجموعهٔ فیش‌های تهیه شده در زندان دورهٔ پهلوی فراهم آمده است. «مجموعهٔ خاطرات روزانهٔ هاشمی» نیز که به نام‌های مختلف به چاپ رسیده، کتابی است جالب و جنجال برانگیز. در سال ۱۳۸۶ از تجدید چاپ چهارمین مجلد از این مجموعه که به خاطرات سال ۱۳۶۳ می‌پرداخت جلوگیری شد. وقایع‌نگاری سالهای پیش از انقلاب با نام «دوران مبارزه» و همچنین ترجمه کتاب معروف اکرم زعیتر با نام «سرگذشت فلسطین» از دیگر آثار اوست.

همسر وی، عفت مرعشی، از نوادگان سید محمد کاظم طباطبایی یزدی است.

 

کتاب‌ها

مجموعه کتاب‌های خاطرات:

  1. انقلاب و پیروزی، خاطرات سالهای ۱۳۵۷ و ۱۳۵۸
  2. انقلاب‌ در بحران، خاطرات سال ۱۳۵۹
  3. عبور از بحران، خاطرات سال ۱۳۶۰
  4. پس از بحران، خاطرات سال ۱۳۶۱
  5. آرامش و چالش، خاطرات سال ۱۳۶۲
  6. به سوی سرنوشت، خاطرات سال ۱۳۶۳ 
  7. امید و دلواپسی، خاطرات سال ۱۳۶۴ 
يکشنبه ششم 11 1387

سَیِّد اَحمَد خُمِینی، یکی از دو فرزند پسر آیت‌الله روح‌الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران بود.

سید احمد خمینی در سال ۱۳۲۴ شمسی در شهر قم متولد شد و در ۲۷ اسفند ماه سال ۱۳۷۳ شمسی بر اثر سکته قلبی در تهران درگذشت.

احمد خمینی در سال‌های پس از انقلاب در سازماندهی روابط روح‌الله خمینی با مسئولان نقش مهمی داشت.

پسر بزرگ وی سید حسن خمینی نام دارد که اکنون تولیت حرم آیت‌الله خمینی را بر عهده دارد.

يکشنبه ششم 11 1387

صادق قطب‌زاده از جمله افرادی بود که همچون ابوالحسن بنی صدر و ابراهیم یزدی در سال ۱۳۵۷ در پاریس به آیت الله خمینی پیوسته بود و با هواپیمای حامل ایشان به تهران آمده ‌بود ، پس از پیروزی انقلاب به مناصب حساسی همچون وزارت امور خارجه و پیش از آن هم یک دوره مدیر عامل سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران دست یافت . صادق قطب‌زاده عضو شورای انقلاب بود و در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۵۸ حدود ۲۵/۰ درصد آرا را به دست آورد.

قطب‌زاده در تاریخ ۱۷/۱/۱۳۶۱ به اتهام توطئه نظامی برای براندازی جمهوری اسلامی بازداشت شد و در ادامه آن از آیت‌الله شریعتمداری به عنوان کسی که قرار بود پس از این کودتا آن را تأیید کند نیز سلب صلاحیت مرجعیت شد . صادق قطب زاده در ۱۵ سپتامبر ۱۹۸۲ (شهریور ۱۳۶۱) در تهران اعدام شد.

يکشنبه ششم 11 1387

سید مهدی هاشمی پاسداری در دهه شصت در ایران بود که اعدام شد.


مهدی هاشمی برادر داماد منتظری از جمله افرادی بود که پیش از انقلاب به اتهام معاونت در قتل آقای شمس آبادی دستگیر ومحکوم گردید. او پس از پیروزی انقلاب از زندان آزاد شد و به مسئولیتهای مهمی نیز گمارده شد؛ اما بزودی چهره واقعی خود را نشان داد و با شرکت در چند فقره جنایت و اعمال خلاف قانون از سوی دادگاه محاکمه و به اعدام محکوم شد و حکم درباره او به اجرا درآمد.

وی مسئول نهضت‌های آزادیبخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. وی از نزدیکان حسینعلی منتظری بود و برخی اعدام وی را با برکناری منتظری از قائم مقامی رهبری در ایران مرتبط می‌دانند.

شنبه پنجم 11 1387
X