تار را می توان یکی از اصیل ترین سازهای ایرانی به شمار برد. همچنین می توان تار و سه تار را از یک خانواده دانست که به مانند دو برادر ولی با تغییراتی (تغییراتی از قبیل از قبیل اندازه ، نوع و شیوهء نواختن ، سیم ها ، و هارمونی صدا) به هم شبیه اند. تار سازی است از دسته سازهای سیمی مضرابی. این گونه روایت شده که از زمان قاجاریه به بعد جزء یکی از سازهای ملی در آمده و با آن می توان کلیه نغمات متداول ایران را بخوبی اجرا نمود. اسامی اجزای مختلف تار ازین قرار است : سیم گیر ، کاسه ، نقاره ، دسته ، پوست ، خرک ، پرده ها ، شیطانک ، پنجه ، مضراب ، سیم ، گوشی. آنچه مسلم است ما تا دوره صفویه سازی بنام و شکل تار امروزی نداشتیم زیرا در نقاشی های آن دو رده هم اثری از آن دیده نمی شود ، در صورتی که در مجلس بزم تالار چهل ستون اصفهان کمانچه و عود و سنتور را می بینیم. در دوره قاجار تار یکی از ارکان موسیقی ایرانی شده است. ساز دیگری هم از نوع تنبور و سه تار در ایران داریم که دو تار نامیده می شود و در میان ترکمن های دشت گرگان نیز معمول است ، شاید بتوان در قفقاز که نوعی از تار بسیار معمول است سابقه قدیمی تری برای آن پیدا کرد. ۱ سیم های این ساز : سیم های تار اقتباس از سه تار است منتها برای این که صدا قوی تر شود سیم های اول و دوم زرد و سفید را به طور تایی بسته اند و پنج سیم پیدا کرده است و سیم ششم چنانکه معروف است بعدها به وسیله غلام حسین درویش خان از روی سه تار به آن اضافه شده است. دستهء ساز : روی دسته تار دو استخوان کلفت و بزرگ قرار دارد که از استخوان شتر و یا استخوان پشت ماهی است . در وسط این استخوان چوب قرار دارد که پرده ها روی آن بسته می شوند . پرده ها : حداقل پرده های این ساز ۲۵ عدد است و می توان این عدد را به ۲۸ و بیشتر نیز رساند. چنانچه بر روی سازهای اساتیدی چون کیوان ساکت ملاحظه می شود ، به دلیل افزایش صدا دهی ساز تعداد پرده ها بیشتر از حد معمول آن هستند. کاسه و نقاره : جعبه طنینی تار کاسه ای است مرکب از دو قسمت ؛ که بزرگتر را کاسه و کوچکتر را نقاره می نامند که هر کدام به صورت یک قلب نقش بندی شده است که این دو قلب به یکدیگر چسبیده اند. اتصال سیم ها : محل اتصال سیم ها به کاسه توسط سیم گیر انجام می شود. خرک ساز ، سیم ها روی پوست نگاه می دارد و در انتها سیم ها توسط شیطانک گرفته می شوند و بوسیلهء گوشی محکم می شوند. پدر تار ایران علینقی وزیری موسیقی دان معاصر ، با تغییر قطر سیم ها و پوست و امتداد دسته تار روی نقاره ، سه نوع تار دیگر ابداع نمودند و آن ها را تار باریتون تار معمولی ، تار باس و سپران نام نهادند. دامنه صوتی تار دو هنگام و پنج نت است. از do2 تا sol4 و در تار جدید سه هنگام و یک نت وسعت دارد. تار از زبان مشاهیر : در برهان قاطع آمده است : تا مخفف تار تنبور است ، تار بر وزن مار ، تار موی ، تار ابریشم ، تار ساز و امثال آن در فرهنگ آنندراج دربارهء تار اینگونه آمده است : تا مخفف تار است و تار ساز ، چون چنگ و تنبور و قانون و امثال آن. لسان الغیب : «مغنی ملولم نوایی بزن به یکتایی او ، دو تایی بزن» قاسم مشهدی : رشته عشق چو بگسست ، فغان خاموش است تار تنبور چو ببرید صدایش ببرد. حضرت مولانا : می زن سه تا که یکتا گشتیم مکن دوتایی یا پرده رهاوی یا پرده رهایی باز هم حضرت مولانا : چنگ و قانون جهان را تارهاست ناله هر تار در فرمان تو صائب تبریزی : صائب هلاک زمزمه آتشین ماست هر کس که ناخنی به رگ تار میزند قا آنی : زمانه ساز طرب می زند چنانکه بگوش رسد ز زاویه عنکبوت نغمه تار و باز هم مولانا : تارهای چنگ را ما نیم ما چونک در سازیم زیر و بم زنیم |
در سال هزار و سیصد و شانزده شمسی در آباده فارس بدنیا آمد ، واولین مربیان او درموسیقی پدرش حبیب ذوالفنون و برادر بزرگش محمود ذوالفنون بودند و بعد از آن بتدریج تقریبا از همه استادان زمان به طور مستقیم و غیرمستقیم بهره گرفت.
مهمترین و موثرترین اساتید:
موسی معروفی
جواد معروفی
روح الله خالقی
نورعلی برومند
داریوش صفوت
سعید هرمزی
یوسف فروتن
استادانی که به طور غیرمسقیم از محضر آنها بهره جست:
ارسلان درگاهی
ابوالحسن صبا
الف: مراحل فراگیری موسیقی
1-آشنایی با تغمات موسیقی از سنین کودکی تحت تاثیر فضای هنری پدر و برادر بزرگ محمود.
2- تحصیل موسیقی با روش اکادمیک از نه تا هجده ساگلی در هنرستان موسیقی ملی
3- آشنایی با تکنیک تار و سه تار- ویلون از 1951 تا 1958
4- تحصیل موسیقی به مدت 4 سال و آشنایی بیشتر با موسیقی کلاسیک در ایران در دانشگاه تهران از 1967 تا 1971
5- دوره آموزش هنر در وزارت فرهنگ و هنر به مدت 40 ساعت به منظور آشنایی با روش های جدید آموزش تحصیل موسیقی و تحقیق در مقطع فوق لیسانس به مدت 4 سال در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی وابسته به سازمان رادیو و تلویزیون.
ب- اساتیدی که افتخار شاگردی ایشان را داشته یا غیر مستقیم از روش آنها استفاده کرده ام:
پدرم حبیب ذالفنون- روح اله خالقی-موسی معروفی- جواد معروفی- حسن صبا-نورعلی برومند- دکتر مسعودیه- دکتر داریوش صفوت- یوسف فروتن- سعید هرمزی- ابولحسن صبا-ارسلان در گاهی و علیرضا مشایخی
پ- فعالیت های هنری:
1- کنسرت موسیقی در انجمن فرهنگی ایران و شوروی تکنوازی تار 1958
2- فعالیت در سازمان رادیو و تلویزیون از 1958 تا 1967
3- تدریس موسیقی درکانونهای هنری و آموزشی از مقطع کودکستان تا دانشگاه از 1958 تا امروز
4- کنسرت های متعدد در ایران- ژاپن- کشورهای اروپایی- امریکا-کانادا- استرالیا از 1958 تا امروز
5- همکاری با موریس بژاز در زمینه تلفیق موسیقی ایرانی با باله های اروپایی
6- تحقیق روی موسیقی فولکور ایران در مرکز حفظ و اشاعه موسیقی ایرانی
7- همکاری با ژان دورینگ در زمینه آشنا کردن ایشان با موسیقی ایرانی در سالهای 1975 تا 1980
8- شرکت در سمینار موسیقی در ژاپن بنا به دعوت سازمان هنری (A.T.P.A) به منظور معرفی موسیقی ایران به کشورهای خاور دور در 1976
9- همکاری با موسسه DELA MUNOT (دولامونته) بروکسل به منظور معرفی موسیقی ایران به کشورهای اروپای غربی
10- همکاری با موسسه WORD MUSIC INSTITIUTE به منظور اجرای کنسرت در نیویورک و معرفی موسیقی ایران به ملل دنیا 1994
11- اجرای کنسرت در محل سازمان ملل متحد در نیویورک به منظور معرفی موسیقی ایران به سایر ملل در سال 1994
تالیف و تولید
1-تهیه نوارهایی که سه تار در آنها نقش اصلی دارند مانند: گل صد برگ آتش در نیستان- شیدایی و دهها نوار که قسمتی از آنها به عهده اینجانب بوده است
2-تهیه نوارهایی در زمینه آموزش سه تار
3-تدوین تجربیات 35 ساله در زمینه آموزش موسیقی بصورت کتاب در چهار جلد
4-کتابی در زمینه آنالیز آثار درویش خان
5-تهیه مقالات گوناگون در زمینه موسیقی ایرانی در نشریات ایرانی و خارجی
6-تهیه نوارهایی در زمینه تکنوازی سه تار با عناوین: پرواز-پرند-پیوند و دل آوا
5-تهیه آثاری از موسیقی عرفانی ایران با همکاری سهیل ذوالفنون در امریکا با عناوین کرد بیات و سفر روحانی 1370
7-کتابی فنی در زمینه روش نوازندگی ذوالفنون در شرف انتشار با عنوان مکتب موسیقی ذوالفنون
8-کتاب تحقیقی در زمینه روان شناسی جامعه شناسی فلسفه هنر و ارائه راهکارهایی در زمینه حرکت صحیح موسیقی ایرانی تحت عنوان "گل صد برگ" و یا " موسیقی ایران ارز دیدگاهی دیگر"
9-نوار گروهی تحت عنوان سیم آخر روی اشعار مولانا در شرف انتشار
10-آلبومی از نوازندگی تار در شرف انتشار
از کودکی به نواختن ضرب علاقه وافری داشت و همین امر ، عاقبت او استاد بی نظیری در نواختن تنبک کرد که و شاگردان بزرگی را تربیت کرد که هر یک از ایشان خود استادی شدند. حسین تهرانی نواختن ضرب را ، نزد استادی مثل : رضا روانبخش ، مهدی قیاسی ، کنگرلو و اسماعیل که در نواختن این ساز تبحر داشتند ، فرا گرفت و با سبک و سیاق نواختن آنان آشنائی کامل پیدا نمود و در سال 1318 با استاد ابوالحسن صبا آشنا شد و نکات بسیاری را از این استاد بی جایگزین فرا گرفت . یک سال پس از این تاریخ که در رادیوتهران گشایش یافت همکاری خود را با رادیو آغاز کرد و در سال 1323 به مدرسه موسیقی علینقی خان وزیری رفت و تدریس نواختن تنبک را در این مدرسه به عهده گرفت و کار خویش را تا سال 1328 که هنرستان موسیقی ملی به همت شادروان روح الله خالقی شروع به کار کرد ، ادامه داد . استاد حسین تهرانی برای اولین بار گروه تنبک نوازی را تشکیل داد و برای آنها قطعاتی را تنظیم کرد که خود موجب پیشرفت هنرجویان میگردید . او دستوری برای اموزش ضرب تدوین کرد که پوست تنبک را از لحاظ طنین صدا به سه قسمت میکرد و با انگشت گذاری روی ناحیه مرکزی ، ناحیه میانی و ناحیه کناری هنرجویان توانستند به اسانی فرق صوتی و طنین این سه نقطه مختلف را متوجه شوند . تهرانی برای 10 انگشت مجموع دستان چپ و راست اعتبار خاصی قائل بود و تاًکید داشت که نوازنده تنبک باید از هر کدام این انگشتان در جای خود به موقع بهره گرفته و از آن استفاده نماید . اصولا امر نواختن ضرب با دستورات این استاد بی نظیر به اوج اعلای خود رسید به خصوص « ریز پلنگ » که شاگردان وی مثل امیر ناصر افتتاح در نواختن آن تبحر داشت ، حسین تهرانی توسط شادروان روح الله خالقی به برنامه گل ها دعوت شد و او با این برنامه مشغول همکاری شد . زنده یاد استاد حسین تهرانی به نواختن ضرب در موسیقی ایرانی اعتبار فراوان بخشید ، روانش شاد
در سال 1282 شمسی خداوند پسری به شیخ اسماعیل واعظ اصفهانی که به تاج الواعظین معروف بودند فرزندی عطا کردکه نامش را جلال گذاشت.شیخ اسماعیل پدر جلال علاوه بر منبر گرم و گیرایی که داشت از حنجره یی داودی و صدای دلنشین نیز برخوردار بود و طبق مرسوم زمان بر اثر حشر و نشر با مردم اهل ذوق زمانش با گوشه ها و ردیف های آوازی ایران نیز آشنایی پیدا کرده بود.جلال فرزند شیخ اسماعیل هم ،صدا و حنجره را از پدرش به ارث برده بود واین موضوع را اهل خانواده همه می دانستند ولی جلال به احترام پدر هرگز جلوی او دهان باز نکرده بودو پدر از صدای خوش فرزندش خبری نداشت.عاقبت زمان مدرسه رفتن جلال رسید . پدر او را به مدرسه ((علیه)) سپرد.این مدرسه در بازارچه رحیم خان در نزدیک مسجد رحیم خان واقع بود و با منزلشان فاصله ای نداشت.در مدرسه به خاطر صوت خوشی که جلال داشت مکبری و موذنی و قرائت قرآن را به او واگذار کرده بودند.یک روز عصر وقتی جلال 9 ساله از مدرسه برمی گشت.با خود اندک اندک زمزمه میکرد و این زمزمه تا نزدیک در منزل ادامه داشت.غافل از اینکه پدر بر خلاف معمول وامروز در منزل است و صدای او را شنیده.وقتی جلال پایش را از هشتی به داخل حیاط گذاشت پدرش او را صدا کرد .رنگ از روی جلال پرید و به لکنت افتاد .در این هنگام پدر با چهره ای گشاده و ملاطفت آمیز به فرزند گفت:جان پدر. تو صدایت خوب است و قشنگ آواز می خوانی ومن صدایت را شنیدم ؛حالا کمی برای من بخوان.وقتی جلال با صدای لرزان اندکی خواند ،پدر دستی به سرش کشید و بوسه ای از مهر بر پیشانیش زد و گفت:برای آواز خواندن تنها صدای خوب کافی نیست تو باید تعلیم ببینی.
آن روز ها به جلال چون فرزند شیخ اسماعیل تاج الواعظین بود ((تاج زاده)) میگفتند.جلال تاج زاده از 9 سالگی تعلیم آواز را شروع کرد.ابتدا پیش پدرش با مقدمات و اصول ردیف ها آشنا شد و سپس پدر او را به مرحوم آسید عبد الرحیم اصفهانی استاد مسلم آواز آن زمان سپرد و تاج مدتی نزد این استاد گوشه ها را یاد گرفت.پس از مرحوم آسید عبدالرحیم پدر تاج برای این که او را با گوشه ها ی سازی در ردیف ها آشنا کند،تاج را به خدمت شاد روان نایب اسداله نی زن معروف برد.تاج زمانی نسبتاً طولانی در خدمت نایب اسداله نکته ها و ظرایف آواز ایرانی را فرا گرفت .آخرین استادی که تاج بنا به توصیه ء پدر برای گوشه ها و ردیف ها به خدمتش رفت مرحوم شاد روان میرزا حسین خان ساعت ساز معروف به ((خضوعی))بود و تاج پس از اتمام فراگیری نزد این استاد،دیگر در آواز سر آمد شده بود و اندک اندک در محافل می خواند و اینجا و آنجا همه از صوت خوشش و تسلط او بر آواز سخن میگفتند.تاج در نوجوانی با مرحوم حسین خان اسماعیل زاده استاد معروف کمانچه آشنا میشود و اولین باری که قرار بوده به همراه ساز حسین خان آواز بخواند ،حسین خان ساز را کوک میکند و هنوز جمله اول را نزده تاج با عجله شروع به خواندن میکند.مرحوم حسین خان اسماعیل زاده با لبخندی میگوید:پسرم در خواندن اینقدر عجله نکن صبر داشته باش تا من درآمد بکنم ، بعد کمی بیشتر صبر کن چهار مضرابی هم بزنم ،وقتی مجلس سر حال آمد و خودت هم کاملاً سر ذوق آمدی آنوقت شروع کن به خواندن.آن وقت هم با طمانینه بخوان تا مردم فرصت شنیدن و لذت بردن از ریزه کاری های آوازت را داشته باشند.
تاج همیشه از آواز مرحوم آسید عبذالرحیم اصفهانی و مرحوم میرزا حسین ساعت ساز با تجلیل و گرامیداشت فراوان یاد میکرد و بخصوص می گفت:صوت داود نبی در حنجره و صدای استاد مرحوم آسید رحیم تجلی میکرد و ممکن نیست کسی دیگر بتواند مانند او به این خوبی بخواند.جز این دو نفر تاج با سعهء صدر ومناعتی که داشت و اصولان هر خوانندیی را تشویق میکرد از خوانندگان هم زمانش نیز از جمله به این استادان ارادت داشت و از آنان و آوازشان به نیکی یاد میکردای اسامی را تاج در گفتگویی که با من (استاد محمد رضا شجریان) در اردیبهشت ماه 1358 داشت بر زبان آورده و من تا آنجا که حافظه ام یاری میکند به ذکر آنها میپردازم:
آسید حسین طاهر زاده اصفهانی،سید اسماعیل خان قراب،قربان خان شاهی ،تجلی،حاج محمد علی،حبیب شاطر حاجی،شهاب (معروف به شهاب چشم دریده که شاگرد حبیب شاطر حاجی بود و گوشهءشهابی در دستگاه بیات زند (بیات ترک) به او منسوب است).بی تردید بسیاری از استادان مسلم موسیقی و نوازندگان چیره دست سازهای ایرانی با شادروان تاج ساز نواخته اند ولی تا آنجا که حافظهء من با استعانت از ذهنیات استاد حسن کسایی نوازنده چیره دست و نابعهء نی یاری میکند. نام این هنرمندان را میتوان در ردیف نام کسانی که با تاج همنوازی داشته اند ثبت کرد:
مرحوم نایب اسداله نی زن معروف، مرحوم شکری ادیب السلطنه استاد(تار)مرحوم استاد ابو الحسن صبا (سه تار سنتور و ویولون)مرحوم مرتضی محجوبی(پیانو)مرحوم رضا محجوم (ویولون)مرحوم حسین یا حقی (ویولون )مرحوم ارسلان خان درگاهی(تار و سه تار)مرحوم اکبر خان نوروزی(تار) مرحوم غلامرضا خان سارنگ(کمانچه )مرحوم شعبان خان اصفهانی(کمانچه)مرحوم علی اکبر خان شهنازی (تار)مرحوم حسین خان شهناز(تار)استاد حسن کسایی (خداوندگار نی و جانشین به حق نایب اسداله)استاد جلیل شهناز(خداوندگار تار)استاد علی تجویدی و ...
تاج بر خلاف اینکه استادان انگشت شماری داشت ،شاگردانش فراوان بودند.او در تعلیم با لطف پدرانه ای که داشت با اصرار هر کسی را که حتی دو دانگ صدا داشت تشویق به خواندن میکرد.و اغلب خودش هم محض ترغیب شاگردان جوان و تازه کار بی هیچ نازو افاده ای چند بیتی مناسب زمزمه میکرد.تاج با خضوع و خشوع فراوان تعلیم میداد و با روحییه ای که داشت اکثراً از شاگردانش به عنوان شاگرد نام نمی برد بلکه به نام دوست و رفیق یاد میکرد.شاگردان تاج فراوانند و من بیشتر آنها را ندیده و نمی شناسم ولی در این میان فقط با دو نفر آنها آشنایی پیدا کرده ام ،یکی آقای مرتضی شریف (قاضی دادگستری)از شاگردان قدیمی تاج که شیویه تاج را خوب دریافت کرده و به کار میگیرد ،حنجرهء توانایی دارد و پخته می خواند و شعر را به جا به کار آواز می گیرد.یکی هم که بیش از همه و تا آخرین روزهای زندگی،با تاج و در خدمت او بود؛آقای اصغر شاهزیدی خواننده خوب آواز اصفهان که خود به تعلیم آواز هنر جویان مشغول است و در یکی از آزمون های باربد نیز رتبه اول شده است.عده زیادی هم غیر مستقیم شاگرد تاج بودند،این عده از روی صفحات و نوار های تاج با سبک آواز او آشنا میشوند و روش او را ادامه میدهند که در این میان میتوان به خواننده خوش صدای معاصر آقای حسین خواجه امیری (معروف به ایرج) اشاره کرد.خود من (استاد محمد رضا شجریان)نیز مقداری روش جمله بندی و ترکیب بندی در تحریر را از سبک آواز خوانی تاج به کار گرفته ام.بار ها و بار ها در محضرش بوده ام.هم از آوازش و هم از ارشادشان فیض فراوان برده ام.
آخرین باری که در محضر این هنرمند بزرگوار بودم ،چهاردهم آبان 1360 درست یک ماه قبل از درگذشت ایشان به اتفاق استاد حسن کسایی و آقای محمد موسوی (نوازنده نی و شاگرد حسن کسایی)آقای پرویز مشکاتیان (نوازنده سنتور) آقای ناصر فرهنگ فر مهر،آقای منوچهر غیوری (شاگرد وفادار کسایی )شاطر رمضان و چند تن دیگر از هنر دوستان تهرانی و اصفهانی کلبه محقر مرا به قدوم شریف خود آراسته بودند .در آن روز کسایی برای شادروان تاج که خیلی افسرده به نظر می رسید با نی ،دشتی در آمد کرد و تاج با غزلی از سعدی به این مطلع:
تاجم نمی فرستی تیغم به سر مزن مرهم نمی گذاری زخمم دگر مزن
آوازی با نهایت قدرت تاثیر خواند که در حقیقتعقده گشایی دا آزردگی هایش بود .پس از فرود آواز ایشان تکلیف کردند که چیزی بخوانم من هم اطاعت امر استاد کرده چند بیتی خواندم که طبق معمول مورد ستایش و لطف پدرانه ایشان قرار گرفتم.شادروان تاج مردی بود سلیم النفس و با مناعت طبع هرگز در طول مدت زندگی اش به خاطر مال دنیا و مسائل مادی به کسی کرنش نکرد و به این خاطر مدح کسی را نگفت .و از همه تعریف و تمجید میکردو همه را با نام خیر یاد میکرد ،شاید کسی به خاطر نداشته باشد که او حتی یک بار از کسی گلایه کند و یا از کسی بد بگوید او حتی اگر از کسی رنجشی میدید و خاطرش آزرده میشد،این رنج و آزردگی را با سکوت بزرگوارانه ای تحمل میکرد.تاج از استادانش با احترام فراوانی یاد میکرد . با دوستانش با مهربانی و عطوفت رفتار میکرد و حتی تا آخرین روز های عمرش به اغلب دوستانش سرکشی و احوال پرسی میکرد .او با شاگردانش نیز عطوف و مهربان بود و مانند پدری خود را موظف به غمخواری آنان می دانست.شادروان تاج در زندگی یک همسر اختیار کرد و همیشه از او به عنوان یک کدبانو ی خانه دار مهربان و دلسوز که موجب و موجد گرمی کانون خانوادگی اوست نام می برد.خداوند به تاج از این همسر شش فرزند عطا کرد ؛چهار دختر به نام های :تاجی،پروین،هما،پروانه و دو پسر به نام های :همایون و جمشید
منبع : هنر و موسیقی
در سال 1288 خورشیدی در تهران به دنیا آمد.پدرش رضا قلی خان قوامی از
خاندان های اصیل تهران بود او به موسیقی ایرانی عشق می ورزید،خانه اش پایگاه هنرمندان
زمان بود و اکثر آثار موجود موسیقی آن دوره را به صورت صفحات گرامافون در دسترس داشت
حسین که در پنین خاندانی پا به عرصه ی وجود گذاشته بود از سنین کودکی گوشش با
موسیقی آشنا و طنین دلپذیر ساز و آواز با خونش عجین شده بود.صدایش خوب بودپدر آن را می
پسندید و گهگاه در مهمانی های خصوصی،تنها و گاه به همراه ساز وآواز می خواند و مورد
تشویق اهل هنر قرار می گرفت
قوامی وارد مدرسه ی نظام شد و در ارتش به درجه ی سرهنگی رسید ولی در جوار خدمت
دولتی همچنان به کار هنر آواز ادامه می داد
در سال 1325 خورشیدی به رادو دعوت شد و چون برای ارتشیان اجرای برنامه های موسیقی
مجاز نبود نام مستعار« فاخته ای»رابه پیشنهاد استاد روح الله خالقی برای خود برگزید و بعد ها
(در سال 1341) وقتی بازنشسته شد با نام واقعی خود حسین قوامی همکاری خود را با رادیو ادامه
داد
قوامی از خوانندگان صاحب نام ایران و دارای سبک ویژه ای در اجرای آواز بود.او با برنامه های
«گلها» نیز همکاری داشت.این هنرمند دارای طبعی بلند ،بسیار آداب دان و متواضع و مؤدب بود.در
سال های آخر زندگی به نارسایی دید و به دنبال آن به سرطان مثانه مبتلا شد و عاقبت در
شانزدهم اسفند ماه سال 1368 این درد جانکاه وی را در بیمارستان ایرانمهر از پای درآورد و یکی دیگر از ستاره های
درخشان هنر آواز و موسیقی ایران خاموش گشت
ترانه هایی که با صدای قوامی به جای مانده همه شنیدنی و ارزشمند هستند،از جمله ترانه ی
«تو ای پری کجایی» ازمهندس همایون خرم و «جوانی» از استاد حسین یاحقی .این ها چیزی
نیستند که فراموش شوند
منبع : هنر و موسیقی
اول متوسطه وارد هنرستان هنرهای زیبای کشور شد و در رشته نقاشی مینیاتور به تلمذ پرداخت.سپس در همان هنرستان به استخدام رسمی در آمد. بعد از مدت کوتاهی مامور خدمت در بنگاه عمران وابسته به وزارت کشور شد و پس از حدود دو سال به وزارت دادگستری منتقل گردید و تا پایان خدمت دولتی در آنجا ماند.
کریمی از کودکی ذوق موسیقی را در خود احساس کرد و چون پدرش با نوازندگی ویلون آشنایی داشت به الهام و کسب فیض از پدر،پایه های این هنر را درخود مستحکم کرد.
او موسیقی را به مفهوم واقعی آن دنبال می کرد .از ترانه ها و آهنگهای مبتذل بیزار بود و نظرش این بود که این نوع کارها سبب انحطاط و زوال موسیقی اصیل ایرانی میشود. در سال 1330 با شوق فراوان وارد کلاس های موسیقی تکمیلی هنرهای زیبای کشور شد و در رشته آواز، که شادروان عبدالله دوامی مدرس او بود ،به تعلم پرداخت و در پایان به شایستگی و با اجازه استاد،تدریس در اینگونه کلاس ها را به عهده گرفت.
اوکه با نواختن سه تار نیز آشنایی پیدا کرده بود،با شادروان حاجی آقا محمد مجرد ایرانی،استاد نامدار موسیقی سنتی آشنا شد و حدود بیست سال هم نزد او ردیف سازی را تلمذ نمود.
کریمی از هر یک از دو استادش دستخطی دارد که در آنها به نحوی شایستگی وی را در اجرای گوشه ها و ردیف های آوازی و سازی تایید کرده اند.
قسمتی از دستخط روان شاد عبدالله دوامی:"آقای محمود کریمی از اولین شاگردان با استعدادی بود که ... این دوره را به بهترین وجه به پایان رسانید و ردیف اصیل آواز ایرانی را نزد این جانب تمام و کمال آموخت و پس از آن در هنرستان آزاد موسیقی ملی مشغول تدریس شد و نیز چند سال است که به جای این جانب ردیف موسیقی ملی را عهده دار میباشد" و در جای دیگری میگوید:"لذا به موجب این ورقه ایشان را از بهترین شاگردان خویش دانسته،از هر جهت مورد تایید این جانب میباشد"
در قسمتی از مرقومه حاجی آقا محمد مجرد ایرانی آمده است:"...هنرمند ارجمند آقای میرزا محمود خان کریمی علاوه بر مکارم اخلاقی و پاکی از هر گونه آلایش... مخصوصا در گرفتن پرده های مختلف در گوشه های راست پنجگاه و نوا قابل تمجید و تایید است که کار هر خواننده ای نیست".
کریمی در مراکز مختلف زیر به تدریس موسیقی اصیل ایرانی همت گماشت:
اداره کل هنرهای زیبای کشور-وزارت فرهنگ و هنر سابق-مرکز حفظ و اشاعه موسیقی سنتی،هنرستان موسیقی ملی و هنرکده موسیقی ملی لازم به ذکر است در کلاس های او افراد علاقه مند از کشور های زاپن،آمریکا و فرانسه نیز شرکت داشته اند.
او حدود سالهای1344-1345 ردیف آوازی موسیقی سنتی را تهیه و تنظیم و روی نوار ضبط کرد که به وسیله دکتر مسعودیه آوانویسی شد و اکنون در دسترس است.همچنین از صدای کریمی قطعه ای ضبط شده که الان در آرشیو رادیو،تلویزیون فرانسه نگهداری میشود.
کریمی در سال 1350 همسر گزید و صاحب دو فرزند شد و در سوم آذر 1363 بر اثر سکته قلبی دار فانی را وداع گفت .
منبع:هنر و موسیقی
کنلل علینقی وزیری“ فرزند موسی، افسر قزاق در نهم مهرماه سال 1265 خورشیدی در تهران متولد شد.
در 15 سالگی نزد دائی خود به فراگرفتن تار پرداخت و بعد ویلون را آغاز کرد. مدتی هم نزد” درویش خان“ تعلیم موسیقی گرفت. بعدها با” یاورآقاخان“ مقامات موسیقی و نتخوانی را یادگرفت.برای ادامهی یادگیری سه سال در پاریس و دو سال در آلمان علم ”هارمونی“ و خط نت آموخت.
پس از بازگشت به ایران به موسیقی رو به احتضار ایران جانی تازه داد.
براساس همین گزارش ،استاد وزیری اولین پایهگذار موسیقی جدید ایران بعد از انقلاب مشروطیت است و برای اولین بار تعلیم صحیح ویولون را بر عهده گرفت و به شاگردانش آموخت که نواختن آن از کمانچه جدا میباشد.
از شاگردان معروف او میتوان ابوالحسن صبا، روحالله خالقی، موسی معروفی، جواد معروفی، حسینعلی ملاح و فروتن راد اشاره کرد.
استاد وزیری برای اشاعه و گسترش موسیقی اصیل ایرانی کنسرتهای بسیاری در ایران و در خارج از کشور برگزار کرد.
از آثار او میتوان به” مارش ظفر“، مارش ایران، مارش اصفهان، بندباز، حاضر باش و تنها اثر سنفونیک موسوم به سمفونی” شوم “و آخرین اثر ایشان به «سمفونی نفت» اشاره کرد.
منبه:هنرو موسیقی