۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۸
طی روزهای گذشته بحث بر سر کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری داغ بوده است و به احتمال بسیار زیاد از این پس داغتر هم خواهد شد.
اکنون که مهلت ثبت نام کاندیداهای دهمین انتخابات ریاست جمهوری به پایان رسیده است میتوان از محمود احمدینژاد (رییس جمهور فعلی)، محسن رضایی (فرمانده سابق سپاه پاسداران)، مهدی کروبی (رییس سابق مجلس شورای اسلامی) و میرحسین موسوی (آخرین نخست وزیر دولت) به عنوان مهترین و جدیترین نامزدهای انتخابات نام برد. اکنون زود است که در مورد برنامههای انتخاباتی این افراد صحبت کنیم و باید منتظر اعلام دقیق (و نه مانیفستی) برنامههای اقتصادی و فرهنگی بمانیم. لزوم ارائه برنامه دقیق انتخاباتی این انگیزه را تقویت میکند که تا اعلام آن صبر کنیم. هرچند وجه رقابتی این انتخابات سرعت در ارائه این برنامه را ضروری ساخته است. آنچه در این یادداشت مد نظر قرار گرفته است بررسی چینش (یا آرایش) نامزدهای انتخاباتی است.
تعیین میزان محبوبیت جناحهای سیاسی میان مردم کار چندان سادهای به نظر نمیرسد و هدف این یادداشت نیز نیست. بنابراین در ادامه فرض خواهم کرد که مردم تقریبا گرایش (یا عدم گرایش) یکسانی به هردو جناح دارند و مثلا میزان تمایل آنها به جناح اصولگرا 5 برابر اصلاحطلبها (و یا برعکس) نیست.
از هرکدام از جناحهای سیاسی بزرگ کشور (موسوم به اصولگرا و اصلاح طلب) دو نامزد اصلی در انتخابات حضور دارند. محسن رضایی و احمدینژاد نمایندگان طیف اصولگرا کشور هستند. بهنظر میرسد که وزن آرای رییس جمهور فعلی از آرای فرمانده سابق سپاه بیشتر باشد. در واقع با توجه به بررسی نظرسنجیهای انتخابات گذشته محسن رضایی بخش زیادی از آرای اصولگرایان را به خود اختصاص نخواهد داد؛ کمااینکه تنها بخش کمی از حمایتهای حزبی و سازمانی را نیز جلب کرده است. در حقیقت با توجه به حضور رضایی و عدم حضور چهرههایی چون قالیباف، لاریجانی و ولایتی، کسب اکثریت آرای متمایل به اصولگرایان برای احمدینژاد کار چندان سختی نخواهد بود. از این منظر محسن رضایی بهترین رقیب درون حزبی برای احمدینژاد است؛ زیرا با حضور او هم جناح اصولگرا تک کاندیدایی شرکت نکرده است و میتواند از این طریق از ریزش آرای سرگردان خود به صندوق اصلاحطلبان جلوگیری کند و هم رای احمدینژاد کاهش پیدا نمیکند. اگر جناح اصولگرا تنها با یک کاندید (محمود احمدی نژاد) در انتخابات شرکت کرده بود آرای مردمی که به طور سنتی به جناح راست متمایل هستند اما از عملکرد رییس فعلی دولت رضایت ندارند به صندوق موسوی یا کروبی ریخته میشد. اگر هم یکی از افراد نامبرده فوق به جای رضایی شرکت کرده بود ممکن بود که در کسب آرای اصولگرایان از احمدینژاد پیشی بگیرد.
اما در جناح چپ دو تن از مسئولان سابق نظام جمهوری اسلامی همزمان برای یک رقابت درون حزبی (بین خودشان) و یک رقابت برون حزبی (با جناح مقابل) آماده میشوند. تحلیل من اینگونه است که مهدی کروبی و میرحسین موسوی دارای اختلاف رای فاحش نخواهند بود. به این ترتیب برخلاف رقابت درون گروهی جناح راست که به عقیده من برنده مشخصی دارد، در جناح اصلاح طلب رقابت سختی بین دو کاندیدا برقرار خواهد بود.
نامزدها برای پیروزی در مرحله اول باید بیش از 50 درصد آرا را به خود اختصاص دهند. با توجه به توضیحی که داده شد، پیروزی برای جناح اصلاح طلب در صورتی به دست میآید که تمایلات رای دهندهها به شدت تغییر کند. مثلا 80 درصد مردم به سمت اصلاحطلبان باشند. تغییر در این حجم از عهده روزنامه و سخنرانیهای دانشگاهی خارج است. شاید تنها صدا و سیما توانایی ایجاد چنین تغییری را داشته باشد که آن هم تا حدودی به نفع رئیس جمهوری فعلی عمل میکند. کار دیگری که ممکن است به این نتیجه بیانجامد افزایش مشارکت است. حضور آرای خاموش ممکن است درصد آرا را به نفع اصلاحطلبان تغییر دهد. به این ترتیب در دور اول انتخاباتی شانس محمود احمدی نژاد بیشتر از سایر رقبا خواهد بود. اما اگر تقسیم آرا بهگونهای باشد که انتخابات به دور دوم کشیده شود شانس رییس جمهور فعلی کمرنگ خواهد شد.
در صورت اجماع اصلاحطلبان اگر چه آرای کاندیدای باقی مانده افزایش خواهد یافت، اما اگر تنها چند درصد از آرای کاندیدای کنار رفته به احمدی نژاد برسد شانس رسیدن دوباره رییس جمهور فعلی را به این مسند در مرحله اول زیاد خواهد کرد.
با این تحلیل اصلاحطلبان باید چند اصل اساسی را سرلوحه مبارزات انتخاباتی خود بکنند. اول اینکه دو کاندیدا و تیمشان باید به طور موازی و هماهنگ افزایش مشارکت مردم و انتقاد اصولی و صحیح از کارنامه و برنامههای دولت فعلی را در دستور کار قرار دهند و بهطور جداگانه به ارائه برنامههای عملی و خارج از شعار بپردازند. انتخابات پیش رو آزمون بزرگی است که که بدون ارائه برنامه دقیق و قابل ارزیابی گامی به عقب خواهد بود.
منبع سایت بازنویس