یا مهدی ...
فرزانگان نیامده دیوانه میشوند
اسطورهها کنار تو افسانه میشوند
چون رودها که بیتو به دریا نمیرسند
با آب تشنگان تو بیگانه میشوند
دریا به قطره، کوه به شن، آسمان به آه
منظومهها به پای تو ویرانه میشوند
وقتی که گیسوان تو محبوس روسری است
انبوه بادها همه بیخانه میشوند
حرف از فنا نزن که در آغوش آتشت
زرتشتهای سوخته پروانه میشوند
وقتی که پلک میزنی از کوچههای مست
داروغهها مراقب میخانه میشوند
دلتنگ من نباش که مردان بیدریغ
لب تر کنی نفسبهنفس شانه میشوند
نه مهرگانِ شعله... نه نوروزِ هفتسین
این روزها بدون تو زیبا نمیشوند
مثل معمّا
تو را تنهای تنها آفریدند
برای خاطر ما آفریدند
تمام عشق را در تو نهادند
تو را با عشق یک جا آفریدند
وضوح روح تو ابهام دارد
تو را مثل معما آفریدند
تو را چون سورة توحید قرآن
برای نسل فردا آفریدند
کتاب وصف تو دل میرباید
تو را از بس که زیبا آفریدند
مرا سلمان پشت پایت ـ ای مرد!
تو را شبگرد صحرا آفریدند
تو را دریای امواج تجلی
مرا غرق تماشا آفریدند
رضا جعفری
![]() دومین انتقاد آیت الله محمد یزدی از آیت الله اکبر هاشمی رفسنجانی ، با واکنشی متفاوت از سوی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام مواجه شد. این در حالی است که هاشمی ، معمولا محافظه کارانه و سیاستمدارانه سخن می گوید و بسیاری از اوقات نیز ترجیح می دهد سکوت کند. با این حال ، سخنان دو روز پیش وی درباره هاشمی رفسنجانی ،که از سوی ناظران ،"بسیار تند" ارزیابی شد ، واکنشی از سوی هاشمی به دنبال داشت که در طول حیات سیاسی اش ، اگر نگوییم بی سابقه ، قطعاً کم سابقه بود ؛ هاشمی گفت:"در مورد سخنان اخیر آقای یزدی همان گونه که قبلا هم گفتم جوابم تا کنون به سخنان توام با عصبانیت و غرضآلود ایشان سلام بوده است، ولی با صحبتهای دیروز ایشان و اطلاعات رسیده، این بار بوی توطئه به مشام میرسد و درباره مسائل ایشان در زمان امام راحل و در جلسه انتخاب رهبری بعد از ارتحال امام و در قوه قضاییه به صورت کتبی مطالبی را گوشزد خواهم کرد." البته این که هاشمی گفته است مطالبی را به صورت "کتبی" خواهد نوشت ، می تواند بدین معنا باشد که او "احتمالاً " قصد علنی کردن انتقاداتش را ندارد و صرفاً برای ثبت در تاریخ یا برای اطلاع برخی اشخاص نکاتی را مکتوب خواهد کرد و البته ، از آنجا که حمله به او علنی بوده ، شاید هم بخواهد پاسخی علنی داشته باشد. این که سیاستمداری مانند هاشمی ، از بوی توطئه سخن می گوید ، در نوع خود بسیار تأمل برانگیز است و البته در کنار این نکته ، او تهدید کرده است که مسائلی را درباره یزدی ، آن هم به طور کتبی ذکر خواهد کرد. هاشمی ، وعده داده که مسائلی که می خواهد درباره یزدی بنگارد ، مربوط به سه دوره زمانی است: "زمان امام راحل ،جلسه انتخاب رهبری بعد از ارتحال امام و قوه قضاییه". از این رو ، بی مناسبت نیست در این مجال ، مروری داشته باشیم بر مسوولیت های آیت الله محمد یزدی از اول انقلاب تا کنون ؛ و البته معلوم نیست سخنان ناگفته هاشمی که وعده کتابت شان داده شده ، راجع به کدام مسوولیت های وی خواهد بود. مهم ترین سمت های آیت الله یزدی: |
منبع : بازیاب
همیشه گفتم که خود را متعلق به سینمای حرفهای نمیدانم و البته میدانم که خیلی توضیح ندادهام این سینمای حرفهای چه موجودی است. شاید تعریفی که من از سینماگر حرفهای میدهم، تعریف ناقصی باشد، ولی برای خودم قابل درک است.
مثلاً فیلمنامهنویس حرفهای برای نوشتن، یک قلم میخواهد و یک کاغذ سفید و کلی اطلاعات آماده در حول و حوش موضوع. حال میشود منتظر ماند تا فیلمنامه در یک زمان معقول آماده شود، ولی من هر وقت چنین برنامهای را برای خودم چیدم با مغز، زمین خوردم.
من برای نوشتن، همه این ابزار بالا را میخواهم به اضافه یک عنصر، و آن چیز مزاحمی است به نام «حال». این حال، بیچاره میکند. چنان کاسه و کوزه عقل و درایت و برنامهات را به هم میریزد که میشوی ذلیل فیالارض. این حال چه قالبی دارد که تا اعلام آمادگی نکند، هر تدارکی را دیده باشی باز مجبوری رهایش کنی. این حال، زمانشناس نیست.
اصلاً منطق و ادب سرش نمیشود. وقت و بیوقت، سروکلهاش پیدا میشود. احترامی و اعتنایی به تجربههای درخشانت نمیکند! چنان بیاعتنا به ارض و سماست که گویی از عالم دیگری است و هیچ محتاج این القاب نیست. فیلمنامه به رنگ ارغوان چهار سال با همین حال بر زمین نشست و ما سراغ دیگری رفتیم. تا این که در شرایطی که «نت فالش» نیاز به «حال» داشت، سراغمان آمد.
حس میکردم این موجود نامرئی، مثل بارداری ناخواسته در حال عرض اندام است. حس آدم خیانتکاری را داشتم که نباید دل در گرو کس دیگری داشته باشم؛ ولی او بیرحمانه حجم ذهن و روحم را اشغال کرد و من ناگهان فهمیدم در شهر تورنتو کانادا، آن هم در دل پروژه «نت فالش» در حال نگارش به رنگ ارغوانام. من با این حال چه کنم. میدانم که دوستان حرفهای به ریش بنده میخندند و این ادا و اطوار را بازی میدانند.
نمیدانم، شاید آنها به همین وضع من دچار میشوند، ولی غم نان، چنان تحت فشارشان قرار میدهد که به روی مبارکشان نمیآورند و چنین است که کورتاژهای عجیب و غریب میکنند و سینمای ما پر است از فکرهای دو ماهه و سه ماهه که به دلیل روح حرفهای ناخواسته وارد دنیای واقعی شدهاند.
این نجوا را بلند گفتم که دوستان منتقد مدادها را تیز کنند تا مشروعیت به رنگ ارغوان را زیر نوک تیز مدادهایشان کالبدشکافی کنند. بسمالله.
منبع : خبر آن لاین
یار مادر
واکسی
آه پیری
نه کاغذ .نه قیچی.فقط سنگ
عاشق برف
خجالتی
عکس روستای پالنگان از روستاهای زیبای کردستان ودختری با لباس زیبای کردی
تصاویر "بابک احسانی "
پیش از اینها بهار دیگر بود، هیچ سروی زمین نمیافتاد
و تبر اینچنین عزیز نبود، و درخت اینچنین نمیافتاد
فصل فصل شکوه ابراهیم، جنگ جنگ بت بزرگ و خدا
گرچه نمرود بود و آتش هم، قلبها از یقین نمیافتاد
باغهامان نچیدهتر بودند، میوههامان رسیدهتر بودند
شاخهای هم اگر تبر میخورد میوهای دستچین نمیافتاد
پیش از این روزگار دیگر بود، چشمها سفره نمک بودند
در پی دست دوستیهامان مار از آستین نمیافتاد
کاش مثل قدیمها بودیم، همه تکرار یک صدا بودیم
و صدا مثل کوه بود، کوهی که هیچگاه از طنین نمیافتاد
کاش مثل قدیمها، آری، بعد از این عیدهای تکراری
در دل سیزدهبدرهامان حسرت هفتسین نمیافتاد
اسماعیل محمدپور