در اتوبان زندگی وقتی تابلوی وجود تو را میبینم ، از سرعتم می کاهم و به درجه بنزین تحملم چشم میدوزم
از یه نفر میپرسن: اگه امریکا حمله کنه چیکار میکنی؟؟ میگه: اول خونسردیمو حفظ میکنم... بعد زنگ میزنم 110
یه نفر میشینه تو تاکسی، راننده بهش میگه: داداش دستت لای در گیر نکنه. اون هم میاد آخر مرام بگذاره، میگه: داداش سرت لای در گیر نکنه
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست چگونه جای تو در جان زندگی سبز است
شکار
چی اول: هندوستان که بودی شکار ببر هم رفتی؟
شکارچی دوم: البته، روزی برای شکار ببر به جنگل رفتم.
شکارچی اول: شانس هم آوردی؟
شکارچی دوم: بله، با ببری روبرو نشدم!
لبخند راهی است برای زیبا شدن
...
...
...
تو نیشت رو ببند! فایده نداره!
چشمهای درشتت را که به من می دوزی و با لبهای بزرگ و با صدای رسا آواز می خوانی. از همیشه بیشتر دوستت دارم، تو واقعأ زیباترین قورباغه ای!
اتل متل یه مورچه / قدم می زد تو کوچه
اومد یه کفش ولگرد / پای اونو لگد کرد
مورچه پا شکسته / راه نمی ره نشسته
با برگی پاشو بسته / نمی تونه کار کنه
دونه هارو بار کنه / تو لونه انبار کنه
مورچه جونم تو ماهی / عیب نداره سیاهی / خوب بشه پات الهی
...
آفرین کوچولو اینو حفظ کن فردا ازت می پرسم!
روزی افسر پلیس راهنمایی، دید که یک خودرو چراغ قرمزها رو رد می کنه و اصلاً عین خیالش هم نیست که خلاف می کنه. خودرو رو متوقف کرد و از راننده پرسید: «چراپشت چراغ قرمز توقف نمی کنی؟» راننده در حالی که کاغذی رو که در دست داشت نشون می داد گفت: «جناب سروان تقصیر من نیست. روی این آدرس نوشته شده: چراغ اول را رد می کنی، چراغ دوم را هم رد می کنی و بعداز چراغ سوم می پیچی دست راست!»