صدای قلبها
روزی و روزگاری کسی آمد
در این تبیان هی نالان
بانگ بر آورد آیا کسی هست ؟
که مرا باور کند؟
صدائی آمد صدائی از درون آمد
نوا از باطنش آمد
که من تا جان در بدن دارم
با تو هستم
پابه پا همراه تو
وآن کس خوشحال از این همراه وهر روز بانگ بر می آورد
فریاد میزند تا صداهای دیگر را هم بشنود
صداهائی به گوشش می رسند
و او صدای قلبهای دیگر را می شنود
وضرب آهنگ صدای این قلبها سمفونی دلپذیر عاشقی رامی نوازند
آهنگ زیبای رویائی را می نوازند