به خانه می رویم
من . تو . او همه به خانه می رویم
بدنبال آدرس
سفر به دیگر سو
سفر به درون
بدنبال راهنما
اسرار سفر
بدنبال دستهای شفابخش
عالم عجیب ارواح
در محضر استاد
آدرسی برای یافتن
قرار ملاقات
آمده ام به سوی تو
با هم به سوی خانه رویم
باران می بارید
بارانی تند می بارید
قطرات باران با شتاب
با زمین بر خورد می کردند
قطرات با هم جمع شده جاری می شدند
و راه را هموار می کردند
پاک می کردند
عطراگین
میکردند
و ما هم آماده بودیم
به سوی خانه رویم