و لک السّلام و الیک یعود السّلام
سلام بر ربیح دل های ما
سلاااااااااام
*******
نمیدونم
نمیدونم از کجا بگم ... از کدومش بگم ....
آقا جونم دلم برای حرمت برای حرم قشنگت تنگ شده .... همش اون آخرین لحظه ای که بهت سلام دادیم جلوی چشمامه ... پارسال شب تولدت بود ... از اون موقع منتظرم .... بیش از اندازه ...
میشه ما رو بطلبی ...
من هنوز منتظرم ...
با دلتون این شعر رو بخونید
ایشالله زیارتش قسمتمون بشه
بدون فن غزل
در آن کرانه که دل با ستاره همزاد است
به من اجازه در اوج پر زدن داده ست
در آن کرانه که همواره یک نفر آن جاست
که در پذیرش مهمان همیشه آماده ست
در آن کرانه که خورشید پیش یک گنبد
بدون رنگ ز بازار حسن افتاده ست
همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است
شبیه تیشه زدن های سخت فرهاد است
سوال می کند از خود هنوز آهویی
که بین دام و نگاهت کدام صیاد است
دلم که دست خودم نیست این دل غمگین
همان دلی ست که جامانده در گهرشاد است
بدون فن غزل بی کنایه می گویم
دلم برای تو تنگ است ، شعر من ساده ست
شاعر : سید حمیدرضا برقعی
اللهم عجل لولیک الفرج
ماندگار باشید
یا حق