کلمه لهو در قرآن کریم در چند جا آمده است. در سوره جمعه حتماً آیه را شنیدهاید:
و اذا رأوا تجارة أو لهواً انفضوا الیها و ترکوک 1
از روش گروهی از مسلمانهای سست ایمان که به هنگام نماز جمعهو در موقعی که پیغمبر (ص) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نواز در بیرون مسجد بلند میشد یا صدای طبل کاروان تجارتی که از بیرون مکه رسیده بود به گوششان میرسید برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای معامله با کاروان قبل از اینکه دیگران به این قافله و کاروان تجارتی برسند از پای خطبه پیغمبر(ص) که در نمازجمعه ایراد میکرد پا میشدند میرفتند، در این آیه انتقاد شده:
« قل ما عندالله خیر من اللهو و من التجاره والله خیر الرازقین»
شما نباید به عنوان تجارت، کارهای تجارتی یا بعنوان تفریح و سرگرمی از پای خطبه پیغمبر در نماز جمعه بلند شوید بروید چون سودی خدا در سنتهای خود برای مردم با ایمان و درستکار مقدر و مقرر کرده به مراتب از سودی که شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت یا کاروان تازه رسید نصیبتان میشود بیشتر است.
غالباً در اینجا اینطور گفتهاند که منظور از لهو در اینجا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و این قبیل چیزهایی بوده که کاروانهای تجارتی معمولا وقتی از بیرون وارد شهر میشدند میزدند تا مردم خبر بشوند که این قافله تجارتی وارد شهر شده و بیایند با قافله معامله کنند عداهای از مردم که برای تماشا و سرگرمی میرفتند این خود این سازها؟ و علاوه بر این اصلاً دیدن و تماشای قافله سرگرمی بود. عدهای هم برای تجارت و معامله میرفتند. این همان چیزی است که حتی امروز هم هست میدانید که هنوز هم در جاهای کوچک چیزهای کهنه بخرند زنگ میزنند که نشان بدهد که اینها برای خرید آمدهاند . اما از این آیه نمیشود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد. حتی میشود گفت که آیه در صدد اینست که بگوید چرا اینان نماز پیغمبر را ترک کردند و رفتند، همینطور که با استفاده از این آیه نمیشود گفت که تجارت حرام است.
در چند آیه دیگر از قرآن کلمه "اللغو" آمده و بعضی از فقها "لغو" را هم بهمان "لهو" معنی کردند و در آن آیات هم از لغو نکوهش ده اما باز حرام بودن لهو استفاده نمیشود.
در سوره مؤمنون در آیه سوم در صفات مؤمنان گفته می شود:« والذین هم عن اللغو معرضون» آنهاییکه از لغو یعنی از لهو اعراض میکنند « لغو یعنی بیهوده، لهو یعنی سرگرمی» در آیه 72 از سوره فرقان باز در صفات بندگان پاک گفته میشود « والذین لا یشهدون الزور و اذا مرؤا باللغو مروا کراماً»( 2) آنها که به باطل شهادت نمیدهند و یا درمجالس باطل شرکت نمیکنند و وقتی که از کنار لغو میگذرند با بزرگواری از کنار آن میگذرند.
«و اذا سمعوا اللغو اعرضوا عنه» وقتی که لغو به گوش آنها میخورد اعراض میکنند و روی میگردانند این آیات هم خواه لغو به معنی لهو باشد خواه لغو اصلا معنی مستقلی داشته باشد بیهوده، ظاهر مطلب این است که از این آیات هم اثبات حرمت موسیقی استفاده نمیتوان کرد.
بنابراین میتوان گفت که در آیات قرآن کریم آیهای که بتوانیم از آن حرمت موسیقی را و بطور کلی حتی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده بکنیم موجود نیست این درباره آیات اما درباره روایات هم درباره ساز زدن تنبور زدن و اینجور چیزها هست که به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته میشود این روایات هم کم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت میکند و این روایات هم در میان کتب شیعه هست و هم در کتب اهل سنت .درباره این روایات باید اجمالا گفت که این روایات میخواهد بگوید غنا و همچنین استفاده از آلات طرب از قبیل ویولن ساز، انواع دیگر سازها مانند تار، تنبک، حرام است.
بعضی از فقها اینطور استنباط کردهاند که اینها نمیخواهد بگوید که موسیقی بطور کلی حرام است بلکه این روایات میخواهد بگوید این بساط مجالس لهو و لعب این بساط مجالس خوشگذرانی که در زمان امامها( ع) و در زمان پیشوایان اسلامی در خانههای ثروتمندان، حکام، فرمانداران، صاحبان ثروت و قدرت معمول بوده، مجموعاً حرام است. در حقیقت این روایات در صدد بیان حرمت آن سبک موسیقی و آن سبک مجالس عیاشی که در زمان پیشوایان دینی ما در خانهها و در محلهای زندگی بسیاری از اشراف و ثروتمندان معمول بوده و میباشد. و این مجالس مجالسی بوده که در آن خوانندگی به عنوان نمک آش استفاده میشود یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شرکت کنندگان به گناهان دیگر بوده است، اصلاً این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا که در آن مجالس زنان با مردان شرکت میکردند و مجالس، مجالس عیاشی، هوسرانی، هرزگی، زنا، فسق و فجور بوده و ترانههایی بوده تشویق کننده به این کار، حرام است.
بنابراین خلاصه مطلب چنین است: که هر آوازه خوانی حرام نیست، هر نوازندگی حرام نیست آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع ازنوازندگی که شنونده یا حاضران در یک مجلس را به گناه میکشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاکی و تقوی ضعیف میکند اراده آنها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست میکند و آنها را به شرکت در گناه تشویق میکند نوع موسیقی حرام است. اما اگر آوازه خوانی یا حتی موسیقی هست که این اثر را ندارد حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقها است که این روایات را اینطور فهمیدهاند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام اینطور گفت که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوترانی مخصوصاً به بی پروایی در گنه کاری میکشاند، شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بیپروا میکند، انگیزههای شهوت در او چنان برمیانگیزد.
تا در ارتکاب گناه خدا، قانون خدا، تعالیم پیغمبران، رعایت پاکی و تقوی را و رعایت ارزشهای عالی انسانی را فراموش کند (ولو موقتاً فراموش کند) در اسلام حرام است، این قدر مسلم است اما آوازه خوانیهای دیگر و موسیقیهای دیگر را نمیشود گفت بطور مسلم در اسلام حرام شده است
حالا توجه میکنید به اینکه حتی کلمه لهو و همچنین کلمه لغو هم چقدر با این موسیقی مناسب است. درکلمات فقها گفته میشود: اللهو ما؟ عن ذکر الله
لهو آنی است که آدمی را از یاد خدا غافل میکند.
در این از یاد خدا غافل کردن، مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را میخواهد بیان کند و آن مرحله خاص این است که آدم با ایمان هر وقت با گناهی روبرو میشود و هر وقت با لغزشی روبرو میشود خودبخود بیاد خدا میافتد. اینکه چون اینکار حرام است، خدا گفته نکن پس نکنم. این حالت که برای یک انسان با ایمان در برخورد با گناه دست میدهد این یکی از ضامنهای مؤثر در حفظ پاکی و فضیلت در مردم است.
اصلاً یکی از مهمترین ارزشهای ایمان این است که ایمان پلیس باطن است. وقتی انسان تک و تنها هم نشسته با گناهی روبرو میشود. ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب میزند که خدا ناظر اعمال توست! نکن! این توجه به خدا، از مهمترین ارزشهای تربیتهای دینی است
بنابراین خود بخود آن نوع از موسیقی و آن نوع از آوازهخوانی که در آدمی این توجه را ضعیف کند تا آن حد ضعیف کند که انسان وقتی با گناه روبرو میشود اصلا دیگر یادش نباشد که خدایی هست و بیپروا گناه بکند حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده بشود البته حرام است، من فکر میکنم که اگر هیچ آیهای و هیچ روایتی هم در اینباره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلکه تعالیم ادیان درباره ارزش ایمان استنباط میکردیم که این نوع موسیقی حرام است.
خلاصه کنم: آن نوع از آوازهخوانی و ترانه خوانی که میدانید بسیاری از ترانههایی که مخصوصاً زنهای ترانهخوان میخوانند، وقتی در مجلسی خوانده میشود عدهای را در ارتکاب گناه بیاختیار میکند حرام است بنابراین آن نوع موسیقیها، آن نوع ترانهها، آن نوع نوازندگیها، آن نوع خوانندگی و نوازندگی که در شنونده این اثر را میگذارد که او را در ارتکاب گناه بیپروا میکند بطوری که در برخورد با گناه یا اصلاً یاد خدا نیست یا دیگر یاد خدا برایش آنقدر ضعیف است که این اثر ندارد که او را از گناه باز بدارد و این ضعف و این تضعیف یاد خدا نتیجه این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی که این اثر تضعیف کننده ایمان و پروای از گناه را داشته باشد حرام است.
این را میتوان بعنوان نظر قطعی اسلام درباره موسیقی گفت، هر نوع خواندن و هر نوع نواختی که این اثر را نداشته باشد را به صرف اینکه خوانندگی و نوازندگی است میشود گفت حرام است یا نه مورد تردید است. قدر مسلم این است که از مسلمات اسلام نیست و آن را به حساب رأی همه علمای اسلام و فقهای اسلام و حتی رأی همه فقهای شیعه هم نمیشود آن را گذاشت این آن چیزی که فعلاً تا این حد درباره موسیقی میتوانم بگویم
کتابی که با این منطق مطلب را تجزیه و تحلیل کرده باشد الان به خاطر ندارم . اگر در آینده چنین کتابی دیدم برای مطالعه شما خواهم فرستاد
پینوشتها
1 سوره جمعه آیه 11
2 سوره فرقان آیه 72