معرفی وبلاگ
دسته
لینک دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 341523
تعداد نوشته ها : 574
تعداد نظرات : 38
reza
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

قلب پسرها مثل پارکینگی است که هی چ وقت تابلوی ظرفیت

 تکمیل بر در آن دیده نمیشود واما قلب دخترها مانند فرودگاهی است

 که مدت ماندن یک هواپیما در آن بستگی به فرود هواپیمای بعدی دارد!!

 

دسته ها : عشق
1387/10/28 10:34

برای کشتن یه پرنده فقط کافیه یه قیچی داشته باشی

نیاز نیست قیچی رو توی گلوش فرو کنی یا توی قلبش

فقط کافیه پر و بال اونو با قیچی بچینی...

فکر پرواز و نداشتن پر واسه پرواز یعنی مرگ برای پرنده

تو هم مثل پر و بال منی

پس مواظب خودت باش

چون نبودن تو یعنی مرگ برای من...

دسته ها : عشق
1387/10/26 15:47
  شب داشتم توی خیابان های شهر عشق قدم می زدم گذارم افتاد به قبرستان عشق خیلی تعجب کردم تا چشم کار می کرد قبر بود . پیش خودم گفتم یعنی این قدر قلب شکسته وجود داره ؟؟ همین طور که می رفتم متوجه یک دل شدم انگار تازه خاک شده بود . جلو رفتم و دیدم روی سنگ قبر چند تا برگ افتاده کنار قبر نشستم و براش دعا کردم وقتی برگ ها را کنار زدم دیدم .... اون دل همون کسی بو که باعث شده بود دل من خیلی پیش ها بمیره 
دسته ها : عشق
1387/10/26 15:43
بهترین دوست...!!!

 

 

پیرمردبه من نگاه کردوپرسید
چندتادوست داری؟
گفتم چرابگم ده یابیست تا...
جواب دادم فقط چندتایی
پیرمردآهسته وبه سختی برخاست
ودرحالیکه سرش راتکان می دادگفت:
توآدم خوشبختی هستی که این همه دوست داری
ولی درموردآنچه که می گویی خوب فکرکن
خیلی چیزهاهست که تو نمی دونی
دوست فقط اون کسی نیست که
توبهش سلام می کنی
دوست دستی است که توراازتاریکی
وناامیدی بیرون می کشد
درست هنگامی دیگرانی که توآنهارادوست
می نامی سعی دارند تورابه درون آن بکشند
دوست حقیقی کسی است
که نمی تونه تورارها کنه
صدائیه که نام تورازنده نگه می داره
حتی زمانی که دیگران تورابه فراموشی سپرده اند
امابیشترازهمه دوست یک قلب است
یک دیوارمحکم وقوی
درژرفای قلب انسان ها
جایی که عمیق ترین عشق هاازآنجامی آید!
پس به آنچه می گویم خوب فکرکن
زیراتمام حرفهایم حقیقت است
وفرزندم یکباردیگرجواب بده
چندتادوست داری؟
سپس ایستاد ومرانگریست
درانتظارپاسخ من
بامهربانی گفتم
اگرخوش شانس باشم...فقط یکی
وآن تویی
بهترین دوست کسی است که شانه هایش رابه تومی سپارد
درتنهائیت توراهمراهی می کند
ودرغمهاتورادلگرم می کند
کسی که اعتمادی راکه بدنبالش هستی به تو می بخشد
وقتی مشکلی داری آن راحل می کند
وهنگامی که احتیاج به صحبت کردن داری
به توگوش می سپارد
وبهترین دوستان عشقی دارندکه نمی توان توصیف کرد
غیرقابل تصوراست
چقدرخداوند بزرگ است
درست زمانی که انتظاردریافت چیزی راازاونداری...

دسته ها : عشق
1387/10/26 15:39
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره بازم منم همون دیوونه همیشگی

فدای مهربونیات چه می کنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت؟

حال منو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بدجوری تو صحن چشمام خالیه

ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه ها هرچی بگم جون خودت بازم کمه

دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون

فدای تو نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت و واست بگم به آخر خط رسیدم

رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شدو وقسمت من آوارگی

نمی دونی چقدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات، نوازشات ، بوسیدنت

به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته؟
یه قلب تنها و کبود هلاک یک نگاهته؟

من می دونم همین روزا عشق من از یادت می ره
بعدش خبر می دن بیا که دارد دوستت می میره

روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی؟
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی

یه وقت من و گم نکنی تو دود این شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد تا نیرنگ و فریب

فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه

چادر شب لطیفتو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت نا غافل نشکنی

اگه واست زحمتی نیست بر سر عهدمون بمون
منم تو رو سپردمت دست خدای مهربون

راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم

از وقتی رفتی آسمون مون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بدتره

غصه نخور تا تو بیای حال منم اینجوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه

گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه

تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره؟

از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون

یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره؟
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره

یادت می آد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من حالا کنار در منتظرم

امروز دیدم دیگه داری من و فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش می کنی

گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست

عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه

تنها دلیل زندگی با یه عمی دوست دارم
داغ دلم تازه می شه اسمت و وقتی می آرم

وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر؟
مگه نگفتم چشمات و از چشم من هیچ وقت نگیر؟

حرف من و به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی من غریب شدم چه دنیای عجیبیه

زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه غصه و غمه

تحملی که تو دادی دیگه داره تموم می شه
مگه نگفتی همه جا مال منی تا همیشه؟

دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار

فکر نکنی از راه دور دارم سفارش می کنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش می کنم

اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحش قصه چند تا درده و چند تا عذاب

می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن

یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
من همون کسی که بیشتر از همه دوستت داره
دسته ها : عشق
1387/10/26 15:24
آتش عشق چنان در دلم افروخته بود

دیده گر آب نمی ریخت جگر سوخته بود...
دسته ها : عشق
1387/10/25 12:1


وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره.


.وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی.


وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه.


وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته.


وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه.

 

 وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد.

  وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند
دسته ها : عشق
1387/10/25 11:59
من سبزترین واژه ملموس غروبم!

 کاش در این وسعت سبز یک نفر درد مرا می فهمید!

دسته ها : عشق
1387/10/25 11:57
از دیده سنگ خون چکاند غم تو
بیگانه و آشنا چه داند غم تو؟
دردت کشم و همه غمت نوش کنم
تا از پس من به کس نماند غم تو
دسته ها : عشق
1387/10/25 11:53

خدا نگهدار , خدا نگهدار

رفتی و مرا با دلتنگی هایم تنها گذاشتی !

رفتی در فصلی که تنها امیدم خدا بود و ترانه و تو
که دستهایت سایه بانی بود بر بی کسی های من ...

تو که گمان می کردم از تبار آسمانی و دلتنگی هایم را در می یابی ...

تو که گمان می کردم ساده ای و سادگی ام را باور داری ...

و افسوس که حتی نمی خواستی هم قسم باشی ...

افسوس رفتی ... ساده ، ساده مثل دلتنگی های من ... و حتی ساده مثل سادگی هایم !

من ماندم و یک عمر خاطره ... و حتی باور نکردم این بریدن را ...

کاش کمی از آنچه که در باورم بودی ، در باورت خانه داشتم !

کاش می فهمیدی صداقتی را که در حرفم بود و در نگاهت نبود ...

کاش می فهمیدی بی تو صدا تاب نمی آورد ...

رفتی و گریه هایم را ندیدی ... و حتی نفهمیدی من تنها کسی بودم که ...........

قصه به پایان رسید و من هنوز در این خیالم که چرا به تو دل بستم و چرا تو به این سادگی از من دل بریدی ؟!!

که چرا تو از راه رسیدی و سرور تک تک این ترانه ها شدی ؟!!

ترانه ها یی که گرچه در نبود تو نوشته شد اما فقط و فقط مال تو بود که سادگی ام را باور نکردی !

گناهت را می بخشم ! می بخشمت که از من دل بریدی و حتی ندیدی که بی تو چه بر سر این ترانه ها می آید !

ندیدی اشک هایی را که قطره قطره اش قصه ی من بود و بغضی که از هرچه بود از شادی نبود !

بغضی که به دست تو شکست و چشمانی که از رفتن تو غرق اشک شد و تو حتی به این اشکها اعتنا نکردی !

اعتنا نکردی به حرمت ترانه ها یی که تنها سهم من از چشمانت بود !

به حرمت آن شاخه ی گل سرخ که لای دفتر ترانه هایم خشک شد !

به حرمت قدمهایی که با هم در آن کوچه ی همیشگی زدیم !

تو حتی به التماس هایم هم اعتنا نکردی !

قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !

قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم !

خدانگهدار ... خدانگهدار ...
دسته ها : عشق
1387/10/25 11:51

همیشه بهم می گفتن چرا تو عشق نداری؟


چراعاشق کسی نیستی؟


بهم می گفتن عشق یعنی زندگی!


می گفتن اگه عاشق نشی یعنی زندگی نکردی!!!


ولی بهم نگفتن اگه اسیر یکی بشی دلت می سوزه


نگفتن اگه نگات کنه انگار تموم جونتو به آتیش می کشن...


بهم نگفتن اگه تموم روز ببینیش بازم دلتنگش می شی
بهم نگفتن اگه یه روزی بذاره بره...


اگه عاشق کس دیگه بشه...


اگه دوست نداشته باشه...


بهم نگفتن...


نگفتن که تو پشت سرش اشک می ریزی ولی اون بی اعتنا می ره


نگفتن تو دیوونش میشی ولی اون بی خیالت می شه...
دسته ها : عشق
1387/10/25 11:47

در تنگنای غم ویران کننده ی همیشگی ام

در نوشته های برجا مانده بی کسی ام

در نیستی های همیشه یکنواخت زندگی ام

فقط دنبال کسی میگشتم که برای من یک معنا داشت


آری کسی که من او را نه برای خودم بلکه برای دلم
به زبان می آورم

من خود از تنگنای بی کسی گذشته بودم ومیدانستم چیست این همه بی کسی
اما نتوانستم بر زبان بیاورم .
کسی نپرسید چرا؟برای چه ؟اما همه من را می شناختند

آری برای من چیزی جز غم نمی توانست معنای یک بی کسی را بیان کند.

این بی کسی نبود که مرا غمگین کرد بلکه غم بود که من رو بی کس کرد .

اما آنقدر بیکس شدم که نتوانستم حتی به غم بگویم :چرا ؟چرا؟چرا؟

با این همه از غم چیزی فهمیدم .چیزی که حتی عشق با آن عظمت نتوانست به من بفهماند و آن چیزی نبود جز فهمیدن ودرک کردن بی کسی .

آیا کسی داند چیست این بی کسی من؟
دسته ها : عشق
1387/10/25 11:46

کاش یکی بود تا من همه ی این نوشته ها را تقدیم او میکردم .

ولی افسوس که تنهام. اخه هیچ اراکی با من تنها کاری نداره

 و...

دسته ها : عشق
1387/10/24 16:39
خسته ام هم خسته هم تنها که خستگی من از تنهایست تنهای
دسته ها : عشق
1387/10/24 16:35
تمام جغرافیای قلبم را می شناسم. کوههای بلندش را ، دره های عمیقش را، جنگل های فشرده و تو در تویش را و دریاهای ژرف و آبی اش را  اگر نقشه کشی بلد بودم بی شک بهترین نقشه ها را می کشیدم. ازین سرزمینی که درون من است. نقطه به نقطه اش را بی هیچ اشتباه! کوههای بلند مهربانی اش را می شناسم ، دره های سیاهش را، رودهای عشقی که به هر سو روان است و جنگل فشرده شک را که از انبوه درختان سر به فلک کشیده پرسش های بی پایان بوجود آمده است.  همه را می شناسم.... همه را می بینم.... هر اتفاقی که می افتد آگاهم.... اما خیلی بد است که آدم زمین قلبش را وجب به وجب بشناسد اما نتواند جلوی زمین لرزه را بگیرد!...می بینم که ابرهای باران زا می آیند ، می بارند و می روند . سیلاب ها را می بینم که بر زمین دلم جاری می شوند اما راهی نمی شناسم که راه بر سیلاب ها ببندم. وقتی برف عشق می بارد می دانم که همه جا یخ خواهد زد، منجمد خواهد شد و راه را بر پویایی رودبارهای کوچک خواهد بست  اما در بارش این برف، در روان شدن سیلاب، در لرزش زمینناچارم ناچار! این اتفاقها که می افتد خارج از گستره توانایی من است آگاهی من آمدنشان را پیش بینی می کند اما جلوی رخ دادنشان را نمی گیرد این آگاهی تنها رنجم می دهد.  چرا که می دانممی دانم که چه ها در سرزمین دلم خواهند کرد و من در برابرشان جز "نگریستن" چاره ای ندارم! در جست و جوی توانی هستم که "پیش آمد" ها را به چنگ آرد. که ابر و باران را در درونم به فرمان آرد نگذارد که سیلاب هر کجا را که خواست با خود ببرد و زمین لرزه هر دم که خواست بناهای روشن قلبم را فرو ریزد در جست و جوی آن "نیرو" هستم ، آن "توان"، آن "قدرتی " که باز می دارد و جلوی ویرانی را می گیرد. چیزی فراتر از بینش فراتر از دانستن، فراتر از آگاهی  جغرافیای قلبم را خوب می شناسم پیر و بلد این راهم!...  سپری می خواهم که در برم گیرد و سرزمین قلبم را از گزند "آمدنی های ناگهان" در امان نگه دارد. سرچشمه ای که رویین تنم کند.  این " نیرو " را ، این "توان" را، این "سپر"را، این "سرچشمه " را نمی شناسم! هنوز پس از اینهمه سال که از فوران آگاهی می گذرد می بینم که بسیار "ناتوانم"! بسیار بیشتر از بینشی که دارم بسیار دردناک تر از "آگاهی" ای که بدان می بالم با چشمان جغرافیادانم ناتوانی ام را روشن می بینم. اما درمانش را نمی شناسم. از چه جنس است؟ از کدام سو می آید؟ چگونه می آید؟ می آید؟
دسته ها : عشق
1387/10/24 16:31

اگر نگاهت به وسعت خور شید باشد

میتوانی یار را در همه پنجره ها ببینی

اگر قلبت به زلا لی دریا باشد

میتوانی او را در همه رود ها جاری ببینی

اگر چشمانت به رنگ عشق باشد

میتوانی او را در کلبه محبت

به انتظار نشسته پیدا کنی

وکلید همان کلبه همان عشقی است

که در سرتاسر وجودت می درخشد.

دسته ها : عشق
1387/10/24 16:29
  در کلبه ی کوچک قلبم

برایت مرکبی از غرور ومحبت مهیا میکنم  تا تکسوار

ساحل  دریای بی انتهای عشقم گردی

اگر رفتی ومقصد گمشده را نیافتی 

تو را به خدا سوگند  می دهم

به کلبه ی کوچک قلبم باز گردی !

دیده به راه توام

دسته ها : عشق
1387/10/24 16:20
 به نام تنهایی تنها ترین تنها..

امشب گریه برای تمام شبم کافیست

تو کیستی که تمام دفترم را از تو نوشتم  حتی نامت را نمیدانم ونه دیدمت

امشب انگار باز تو نیستی  بغض را در گلویم احساس میکنم

امشب باز برای دیدنت لحظه شماری میکنم  تو کیستی که با نبودنت احساس دلتنگی و غریبی میکنم 

چگونه باورت دارم خودم هم نمیدانم 

تو   کجایی

تو که هستی

تمام دفتر خاطراتم از خاطرات تو پر است  اما چگونه میشود  من که تورا ندیده ام 

شاید می آید روزی که دفترم پرشود وتو را آنوقت ببینم  

بالاخره تو را خواهم دید؟  نمیدانم ...

امشب دنیا با تمام تجملاتش برایم بی ارزش است ودر جلوی چشمانم حقیر است

اما چشمانم را می بندم  زیرا چشمانم ,دیدن را بدون تو دوست ندارند

چشمان دلتنگ من بی گناه خواهند مرد .تا کی باید اینگونه سر کنم نمیدانم

کی وکجا تورا خواهم دید ,نمیدانم

کاش امشب هر جا که هستی  اشکهایم را ببینی

آری امشب باز بی تو تنها ام

تو نیستی اما من تورا باور دارم  

بیا تا ببینی که چگونه  تا ابد با تو خواهم ماند  بیا عزیزم

این اشکها اگر بدانند که تو وجود نداری و نمی بیننت دیگر معنا ندارند  بیا  که همیشه منتظرت خواهم ماند

 بیا عزیزم که برای آمدنت هیچ وقت دیر نیست.    

دسته ها : عشق
1387/10/24 16:19

عشق ان نیست که یک دل به صد یار دهی

عشق انست که صد دل به یک یار دهی

گفتنش راحته واین تنها شعاریه که عمل کردن بهشم راحته

میدونی چرا؟نمیدونی؟هر عاشقی جواب این سوالومیدونه؟منم بهت میگم تا بدونی اینو از یه عاشق دل شکسته بشنویه عاشقی که همه ی توانشو تو عشقش گذاشته (بین خودمون بمونه هنوزم که هنوزه داره تو عشقش میسوزه/هنوزم که هنوزه نتونسته فراموشش کنه)

حالا بهت میگم چرادل دادن به یک یار راحته ؟وقتی یکی تو قلبت جا کنه بیرون کردنش خیییییلی سخته *خیلی *وقتی یکی بشه نفست /بشه عمرت /بشه وجودت/بشه همه وجودت/بشه همه بودو نبودت/بشه همه هستیت/وخلاصه بشه تنها بهونت واسه زندگی به همین راحتی هام نمیتونی فراموشش کنی

اما هیچ  هیچ وهیچ غیر ممکنی غیر ممکن نیست *همه چی ممکن میشه اگه تو بخوای *خواستن توانستنه

بزار از اونایی بگم که عاشقن ؟ میگن ای بابا دلت خوشه فراموشی تو مرام ما نی!(اما این جوری هام نیست پاش که برسه به سادگی فراموشت میکنه*به سادگی خوردن یه لیوان اب *درسته فراموش کردن عشق خیلی سخته اما ناگفته نمونه که عاشقای الکی هم زیادن*جسارت نمیکنم به عاشقای وبلاگم که میدونم همشون عاشق واقعین)

یکی دیگه میگه من بی تو هرگز با تو شاید(اما همین که از تو بهترون نصیبش شد ولت میکنه اونوقته که میگه باتوهرگز بی تو حتما)

یکی دیگه میگه غصه نخور عشق من !ما به هم میرسیم *هیچ کسی هم نمیتونه جلوی مارو بگیره!کسی اگه چیزی گفت با من!لهش میکنم!میگم عشقمه *وجودمه *دوسش دارم *میخوامش *کی میخواد جولومو بگیره!من فقط تو رو میخوام!یا تو یا مرگ(حالا اینا چن دستن)

دسته ی اول *خوب بعضی ها راس میگن! اما عاشق من گول این حرفارو نخور عشق هر چی گرمتر باشه زودتر سرد میشه عین یه ابی که رو شعلست هر چی اتیشش بیشتر باشه زودتر بخار میشه

دسته ی دوم* به هم میرسن اما چه زندگی !چه عشقی !به چه قیمتی! خیلی زود حرفاشونو یادشون میره /اصلا یادشون میره تو کی بودی /چی بودی؟اونجاست که بازم تو عاشق واقعی داغون میشی/نابود میشی /همه ی ارزوت میشه رسیدن به یه ای کاش بزرگ به اینکه ای کاش درست تصمیم میگرفتی با فکر نه با عشق نه با احساست

دسته ی سوم *یه عده هم با هم خوبن و دارن زندگیشونو میکنن اما نباید فقط به همین چن در صد اعتماد کرد /گل من *عزیز دلم میدونی چن در صد امارهای طلاق واسه همین دوستیهاست ؟واسه همین دوس داشتناست؟یه روز میگفت دوست دارم تا بی نهایت حالا امروز اینقدر کتکت میزنه که دیگه دوست دارماش یادت نمیاد/اینقدر با حرفاش عذابت میده که یادت نمیاد اولین بار کی بهت گفت دوست داره/اره ؟اره؟این همون ادمیه که تا دیروز قربون صدقت میرفت اما حالا کو دلبریهاش؟کو دوست دارماش؟کو بی تو هرگزاش؟کو یا تو یا مرگاش؟اون همه چیو یادش میره!این فقط تویی که داغون میشی*نکن این کارو*به خودت به زندگیت به قلب پاکت به وجودت رحم کن  *ارزش زندگی تو بیشتر از ایناست که به پای یه عشق نافرجام نابود بشی.

واما دسته ی چهارم *اونایی که به هم میرسن و خوشبخت زندگیشونو میکنن اما در صدشون خیلی کمه!خیلی کم!که شاید اصلا به چشم نیان.

ودسته ی ...........

یادمون باشه عشقای پاک پدر بزرگا و مادر بزرگامون و باباومامانامون یه عشقای قدیمیه این عشقا تو این دورو زمونه کم پیدا میشه(البته منکر نبودنش نیستم)

بعد همه ی این حرفا میخوام بهت بگم قدر خودتو بدون

ارزش تو انقدر زیاده که شدی اشرف مخلوقات

چرا اشرف مخلوقات خدا باید با خودش اینجوری بد تا کنه

نمیگم عشق بده

خیلی خوبه*اصلا بی عشق نمیشه*بدون عشق و امید نمیشه*نمیشه زنده بود*نمیشه زندگی کرد

اما نباید هر دوس داشتنیو عشق دونست

عشق کلمه ی مقدسیه

گلای مهربونم *عاشقای پاکم حرفای دلتونو بهم بگین چه دختر خانمی /چه اقا پسر برام بگین که عشق شما چه جوریه اگه شکست خوردی ؟اگه بازیچه بودی؟اگه حالا کوله بار زندگیت شده پر از ناامیدی واسه ی من و همه ی دوستات بنویس تا راهی رو ک تو رفتی و تهش نابودی بود یا خوشبختی رو اونا هم بدونن

ممنون میشم نظراتتونو بدونم

کمکم کنین که بتونم واقعیتهای جامعه و واقعیتهای عشقهای امروزیوبنویسم

بازم ممنون

ارزومند ارزوهای قشنگتون

***رضا تنها***

دسته ها : عشق
1387/10/24 16:16

باید اهسته نوشت*بادل خسته نوشت*با لب بسته نوشت*گرم و پر رنگ نوشت*روی هر سنگ نوشت*تا بخوانند همه که اگر عشق نباشد دل نیست

ای تو تنها خوب دنیا*بی تو من تنهاترینم*باتو مثله یک ستاره*بی تو من خاک زمینم

********************

دردیاری که در ان نیست کسی یار کسی

یا رب ای کاش نیفتد به کسی کار کسی

********************

اگر دنیا فراموشگر خاطره هاست

تو فراموش مکن انچه میان من و توست

*******************

داستان زندگی من قصه ایست متن ان وجود تو وپایان ان نبود توست

*******************

چه قدر غریبانه به لحظه های زندگیم رنگ اشنایی زدی و رفتی*تو را هیچ وقت از خاطر نمی برم که تو اشناترین غریبه ی من بودی

*******************

گلم دیدی عشق چه قشنگه؟دیدی عاشق وقتی تنها میشه میره تو فکر؟گاهی تو فکرش میخنده ؟گاهی یه دونه مروارید اشک از روی گونش میچکه پایین؟

واما عشق.......

عاشق شدن چه راحته دل کندن چه سخته

یادمون باشه بین عشق و عادت مرز باریکیه هر دلبستگیی لزوما عشق نیست

نمیدونم باید چی بنویسم یکی از عزیزترین دوستام میگفت گاهی واسه بیان احساسات لغت کم میاری *راس میگفت *من خیلی وقته که عاشق نشدم *یه شکست یه نابودی واسم کافی بود*هر کسی که به وبلاگم سر زدو خواست کمکم کنه بدونه که خیلی ممنونش میشم*

زندگی با عشق چه لذت بخش بود *وقتی لای تموم دفترا و کتابات فقط یه عکسو میدیدی*فقط حرفای معشوقت بود که انگاری تو کتابا نوشته شده بود *وقتی شبا واسه خودت خیال بافی میکردی*وقتی از خدا فقط اونو میخواستی*وقتی میگفتی من بدون اون نمیمونم*وقتی تموم درست هجی کردن واژه ی عشق بود(عشق(علاقه ی شدید قلبی))*وقتی خاطره های ادم زیاد میشه دیوار اتاق پر از عکس میشه ولی همیشه دلت واسه کسی تنگه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی.

وقتی........

 وقتی مینوشتی تا بخونی واسه معشوقت

مینوشتی

گل نازم بهترین اهنگ زندگی من تپش قلب توست و قشنگترین روزم روز دیدار توست.

بالاتر از اسمان جایی نیست*زیباتر از گل چیزی نیست*قشنگ تر از عشق حرفی نیست*عزیزتر از تو کسی نیست.

قلمی خواهم ساخت از نی باغ بهشت

جوهر از شیشه ذات دفتر از صفحه ی دل

نور از شمع حیات تا بنویسم

همه جا نام زیبای تو را

 

تقدیم به اونی که .....

نامه ای که هیچ وقت به دستش نمی رسد

 ولی هیچ وقت اینارو براش نخوندی

حالا جدایی

چه سخته

چه سخته فراموشی........

 ******************

اگه عاشقای دنیا خوشبخت نبودن پس خوشبختای دنیا هم عاشق نبودن

 ******************

عاشقانه زندگی کن و از زندگیت لذت ببر اما عاشق کسی باش که لیاقت عشقتو داشته باشه

******************* 

خنده هاتو به همه بده ولی لبخندتو به یه نفر

عشقتو به همه بده ولی وجودتو به یه نفر

بذار همه عاشقت باشن ولی خودت عاشق یه نفر باش.

******************* زندگی زیباست ای زیبا پسند

زنده اندیشان به زیبایی رسند

انقدر زیباست این بی بازگشت

کز برایش میتوان از جان گذشت

*******************

مواظب خودتون باشید

عاشقای پاکم نظر یادتون نره

ارزومند ارزوهای قشنگتون

***رضا تنها***

 

دسته ها : عشق
1387/10/24 16:14
           عاشق روز های...

 ای عاشق روزهای بی کسی ام چگونه رفتی  

 چگونه رفتی که کسی از رفتنت خبر ندارد

 چرا تنها چرا خسته ودرمانده رفتی

 ای عاشق تنهای تنهایی من

 این بار هم تنها وبیکس مانده ام من

 بی تو درمانده وبی کس مانده ام من

 در غروب یاده تو تنهای تنها مانده ام من

 بی تو هرگز نیست  امیدی در  دل من

 به امیده دیدن تو زنده ام من

 بی تو ماندم در این ظلمت بی همتای شب من

 کاش در این غم کده ی عشق تو بودی درکنار من

 کاش می بودی و بودی تو به یاد من

 اکنون که در این فاصله ها نماندست راهی

 بگذارای عشق بی تو وبا یادت زنده باشم من

 

نظر یادت نره...

دسته ها : عشق
1387/10/24 16:13
X