حرم خیلی شلوغ بود خیلی خیلی شلوغ ،حتی در صحن ها هم زائر نشسته بود ،همراه با سیل جمعیت داخل شد .
رفتن داخل ضریح غیر ممکن بود - سیل جمعیت هلش داد و از جلو ضریح رد شد .بزحمت جایی پیدا کرد و نشست ،اما خیلیها جا پیدا نمیکردند که بنشینند . پشت سرش پیر مردی ایستاده بود ،با خودش فکر کرد من روزهای بعد هم می توانم مشرف شوم . بلند شد و جایش را به پیر مرد داد و عقب عقب از امام خداحافظی کرد و برگشت .........
او میدانست امام یک زیارت کامل بحسابش نوشته است .........این را از نگاه تشکر آمیز پیر مرد زائر دریافته بود .....
---------------
مشهد بهار88