آزار زنان در محيط كار شاغل غربي‏

 

عبدالرسول هاجری

بررسی پدیده آزارهای جنسی را با نقل قولی از «مارلین فرنچ» آغاز می‏کنم. او می‏گوید: «همه مردان در هر طبقه کاری که باشند، حتی اگر عده‏ای از آنها شرکت فعّال نداشته باشند و فقط بیننده باشند، در رساندن آزار جنسی به زنان همکار، باهم همدست هستند. طبق شهادت زنانی که در شرکت‏های آتش‏نشانی آمریکا کار می‏کنند، آنها به قدری مورد اذیت و آزار جنسی هستند که خطری برای زندگی آنها به شمار می‏روند.» [1] مارلین، فرنچ، جنگ علیه زنان، ترجمه توران دخت تمدن (مالکی) ص 212 ـ 215

حضور و مشارکتِ برابرِ زنان در محیطهای کارِ بیرون از خانه و قرار گرفتن در کنار همکاران مرد، از جمله مقوله‏هایی بوده و هست که همواره از سوی دیدگاه‏های فمینیستی ترویج شده است. جوامع صنعتی غرب نیز در حرکتی هماهنگ، با نادیده انگارىِ تفاوت‏های زیستی و غریزی زنان و مردان، فرصت‏های مساوی و متعددی برای اشتغال زنان ـ حتی در کارهایی مانند معماری، مهندسی، معدن، بنّایی، ارتش و.. که تا پیش از این به مردان اختصاص داشت ـ فراهم آوردند. اما تفاوت‏های واقعی نادیده گرفته شده، معادله را به نفع مردان و به ضرر زنان تغییر داد. قدرت برتر جسمانی و تمایلات شدید غریزىِ مردانه از یک سو، و زیبایی و ضعف جسمانی زنان در مقایسه با مردان از سوی دیگر، موجب شد اذیت و آزار زنان از سوی مردان در محیط کار به وقع بپیوندد. عمده گونه‏های این آزار جنسی به شرح ذیل بود:

1. تحقیر زنان و توهین به آنها از طریق واگذاری کارهای حاشیه‏ای و پست به آنان؛

2. تحقیر زنان از طریق پرداخت حقوق و مزایای کمتر به آنها در مقایسه با مردان؛

3. آزارها و خشونت‏های جنسی مردانِ همکار؛

4. ضرب و شتم و قتل زنان به دستِ مردانِ همکار.

فرنچ، در بحث «جنگ با زنان در محل کار» به بررسی پیامدهای زیانبار دیدگاه‏های برابرنگری در محل کار می‏پردازد و اطلاعات و آمار ارزشمندی در این باره ارائه می‏دهد. به گفته او، در آمریکا با آن‏که 55 درصد از زنان در مقابل دریافت دستمزد کار می‏کنند، ولی همه آنها با تبعیض روبه‏رو هستند. بنیادها و مؤسسات بازرگانی ادعا دارند که هیچ مانعی در راه پیشرفت زنان قرار نداده‏اند، با وجود این، شمار اندکی از زنان ترفیع می‏گیرند و کسانی که در مشاغل تخصصی و مدیریتی هستند به مراتب کمتر از همتای مردِ خود، حقوق دریافت می‏کنند. این پدیده در همه‏جا، در مؤسسات بازرگانی، بنیادهای علمی ـ حقوقی و پزشکی به چشم می‏خورد.

جنگ با زنان در محیط کار ممکن است هدفی منحصر به فرد داشته باشد و آن، نگاه داشتن آنها در مشاغل پایین اقتصادی است که به صورت‏های گوناگون جلوه می‏کند. [2] همان، ص 211

به گفته فرنچ، کمیسیونی در کالیفرنیا اخیراً سعی کرد بداند چرا زن‏ها به تعداد بسیار کم در مشاغل ساختمانی کار می‏کنند. در مصاحبه‏ای که با زنان کارگر در مشاغل ساختمانی به عمل آمد، معلوم شد که محیط شغلی آنها، همیشه محیط جنگ و نزاع است. مردها در مقابل زن‏ها ادرار می‏کردند، عکس‏های زننده‏ای در توالت آنان نصب می‏نمودند، به زنی که مشغول کار با سیم‏های برق بود، آب می‏پاشیدند و زنی را که مشغول بالا بردن آجر و بار سنگین از پله‏ها بود، لمس کرده، نوازش می‏کردند.

یک زن جوشکار علیه کارخانه کشتی سازی که در آن کار می‏کرد، به دلیل آزار و اذیت جنسی، اقامه دعوا کرد. شش زن و 846 مرد در این کارخانه به عنوان متخصص ماهر کار می‏کردند. کلیه سرپرست‏ها، سرکارگرها، هماهنگ کننده‏ها، راهنماها یا متصدی‏ها مرد بودند. زن‏ها مجبور بودند به تقویم‏هایی که روی دیوارها نصب شده و عکس‏ها و مطالب مستهجن بر آن کشیده و نوشته شده بود، نگاه کنند. مردها با حرف‏های رکیک، زن‏ها را مسخره و اذیت می‏کردند یا نیشگون می‏گرفتند. قاضی «هوول ملتون» در بخش جکسون ویل فلوریدا، با این استدلال که کارخانه «محیطی مردانه» به وجود آورده و احساسات زنان را با نصب عکس‏های زشت جریحه دار کرده است، اعلام نمود که نصب این گونه عکس‏ها آزار جنسی محسوب می‏شود. [3] همان

آزارهای جنسی در محیط کار، به اذیت و آزارهای جزیی محدود نیست و در برخی موارد، به ضرب و شتم و قتل نیز منجر می‏شود. محیط کار در آمریکا برای زنان به‏گونه‏ای است که علت اصلی مرگ زنان کارگر، قتل است که همتاهای آنها مرتکب می‏شوند.

کاترین بل، متخصص بیماری‏های مسری در مؤسسه ملی ایمنی شغلی و تندرستی [امریکا] معتقد است:اگر زنی در محیط کار و بر اثر جراحات وارد شده فوت کرد، مطمئن باشید که وی را به قتل رسانده‏اند. شمار زنان سیاه‏پوستی که در محیط کار کشته می‏شوند، دو برابر زنان سفید پوست است. شمار زنان سیاه پوست که هر سال به قتل می‏رسند، چهار برابر زنان سفید پوست است؛ اما احتمال به قتل رسیدن زنان سفید پوست، در ارتش بیشتر است (Newyork Times, 0991).

«رنکن کپل» در گزارش سازمان بین المللی کار (8991) می‏نویسد: قتل و آدم کشی، جدی‏ترین جنبه خشونت در کارگاه به شمار می‏آید. در ایالات متحده، آمار رسمی حاکی از آن است که آدم کشی، دومین علت مرگِ ناشی از کار، به طور کلی، و اولین عامل در خصوص زنان به شمار می‏آید. همه هفته به طور متوسط، بیست نفر کارگر به قتل می‏رسند.

برپایه گزارش‏های شخصی، تخمین زده شده است که در انگلستان از هر ده زن، هفت نفر در دوره زندگی شغل خود به مدتی طولانی دچار آزار جنسی می‏گردند. آزار جنسی ممکن است رویدادی منفرد یا الگوی رفتاری پیوسته و ثابت باشد. در حالت اخیر، زنان غالباً در حفظ آهنگ معمول کار خویش با دشواری روبه‏رو می‏شوند. ممکن است مرخصی استعلاجی بگیرند یا به کلی از کارشان دست بکشند (Mackixnon, 7991).

گیدنز، آزار جنسی زنان را در محیط کار در غرب، پدیده‏ای «بسیار معمول» دانسته است. به گفته او، آزار جنسی بخش بزرگی از زنان شاغلِ حقوق بگیر را مستقیماً تحت تأثیر قرار می‏دهد. از جهتی همه زنان قربانیان تجاوز جنسی هستند، زیرا ناچارند احتیاطهای خاصی برای حفاظت خود به عمل آورند و با ترسِ تجاوز جنسی زندگی کنند. [4] آنتونی، گیدنز، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، ص 201

گیدنز، همچنین به انواع آزار جنسی زنان در محیط کار اشاره می‏کند و می‏افزاید:«آزار جنسی در محل کار می‏تواند به عنوان استفاده از اقتدار شغلی یا قدرت به منظور تحمیل خواسته‏های جنسی تعریف شود. این کار ممکن است شکل‏های خشنی به خود بگیرد؛ مانند هنگامی که به یک کارمند زن گفته می‏شود: یا به یک برخورد جنسی رضایت دهد یا اخراج شود. بیشتر انواع آزار جنسی تا حدودی زیرکانه‏تر است؛ برای مثال، این نوع شامل فهماندن این مطلب است که پذیرفتن خواهش‏های جنسی، پاداش‏های دیگری به همراه خواهد آورد یا چنانچه این‏گونه خواهش‏ها برآورده نشود، نوعی مجازات مانند جلوگیری از ترفیع به دنبال خواهد داشت.» [5] همان

«هانس اینگوار جانس» در مقاله‏ای با عنوان «زنان سوئدی و فرصت‏های مساوی» پس از اینکه کشور سوئد را «قهرمان جهانی برابری بین زن و مرد» معرفی می‏کند و از اشغال 142 کرسی (41 درصد) از 349 کرسی پارلمانی توسط زنان سخن می‏گوید، به گونه‏های اذیت و آزار جنسی اشاره می‏کند و می‏نویسد: «گونه‏های مختلف نابرابری و آزار جنسی علیه زنان در سوئد موجب شد قانون سوئدی برابرىِ بین زنان و مردان، سند فرصت‏های برابر از کارفرمایان بخواهد مستخدمینشان را از هرگونه آزار جنسی محافظت کنند.» [6] روزنامه سلام، 13/8/79

در سال 1989 هنگامی که مجله «نیویورک تایمز» موضوع «مهم‏ترین مسئله‏ای که زنان امروز با آن مواجه‏اند» را در آمریکا به همه پرسی گذاشت، تبعیضات شغلی، بیشترین درصد پاسخ‏ها را به خود اختصاص داد. در پایان دهه هشتاد، 80 تا 95 درصد زنان شاغل می‏گفتند: از تبعیض شغلی و نابرابری دستمزد، ناراضی‏اند. در این دهه، هفتاد درصد زنان از آزار و اذیت مردان شکایت داشتند.» [7] سوزان، فالودی، جامعه زنان آمریکا چه مشکلی دارند، ترجمه زهره زاهدی؛ به نقل از: نشریه زنان، ش 13

پیش‏تر نیز «سیمون دوبوار» در کتاب جنس دوم، آزارهای جنسی علیه زنان در غرب را بررسی و اعلام کرده بود که زن‏ها به‏خصوص در کارهای نخ‏ریسی و پارچه‏بافی، مورد سوء استفاده قرار می‏گیرند. اربابان غالباً آنها را بر مردها ترجیح می‏دهند. آنها کار بهتری در قبال مزد کمتری انجام می‏دهند. این فرمول وقیحانه، روشن کننده ماجرای غم‏انگیز کار زن غرب است.

«تروکن» [8] Norbert Truqan می‏گوید: در کارگاه‏های ناسالم که نور آفتاب در آنها راه ندارد، نیمی از این دختران پیش از پایان کارآموزی، مسلول می‏شوند. [9] دوبوار، سیمون، جنس دوم، ترجمه قاسم صفور، ص 179، با تلخیص و تصرف

به گفته دوبوار، سرکارگران از زن‏های کارگر جوان سوء استفاده می‏کنند. نویسنده ناشناس «حقیقت در باره لیون» می‏نویسد: آنها برای رسیدن به منظور خود، از تهوع آورترین راه‏ها (نیاز و گرسنگی) سوء استفاده می‏کنند. [10] همان

«کارل مارکس» در یکی از یاداشت‏های «سرمایه» با اشاره به وضع اسفبار زنان در محیط کار می‏نویسد: «به این ترتیب است که خصلت‏های خاص زنان به زیان خود آنها تمام می‏شود و عوامل اخلاقی و ظریف طبیعت وی، وسایلی برای به بردگی گرفتن و رنج دادن وی می‏شود.» [11] همان

«ژ . درویل» [12] G . Derville به همین علت در تلخیص کتاب «سرمایه»، زنان شاغل در جوامع غربی را «حیوان لوکس یا جوان بارکشِ» جوامع مدرن معرفی می‏کند. وضعیت تبعیض‏آمیز و فراوانىِ برخوردهای خشن جنسی با زنان در محیطهای کار، به گونه‏ای در جوامع صنعتی غرب رو به تزاید بوده است که بانوانِ کنوانسیون رفع تبعیض را بر آن داشته که در جای جای سند بین المللی پکن (1995) ـ به ویژه بخش زن و اقتصاد از مواد 150 تا 181 سند ـ ضمن هشدار به جهانیان در مورد گسترش بی‏رویه نابرابری‏ها و آزارهای جنسی علیه زنان شاغل، تدابیری برای جلوگیری از این روند فزاینده اتخاذ و توصیه نمایند.

این سند می‏افزاید:

بسیاری از زنان که به کارِ مزد آور اشتغال می‏ورزند، با موانعی مواجه هستند که آنان را از تحقق توان بالقوه‏شان باز می‏دارد. تحمل آزار رسانی جنسی، توهین به حیثیت یک کارگر است و زنان را از ارائه خدمتی متناسب با توانایی‏شان باز می‏دارد. دولت‏ها یا بخش خصوصی و سازمان‏های غیردولتی، سندیکاها و سازمان ملل متحد باید به نحو مقتضی قوانینی را در برابر آزار جنسی و دیگر صور آزاررسانی در جمیع اماکن کار، وضع و اعمال کنند. [13] ر.ک: مواد 157، 160 و 180 اعلامیه پکن

بی دلیل نیست که رسانه‏های گروهی و افکار عمومی در غرب به «بازگشت زنان به خانه» ابراز تمایل می‏کنند. روزنامه انگلیسی زبان «ملت و جهان» در مقاله‏ای با همین عنوان: «بازگشت زنان به خانه» می‏نویسد: در ایالات متحده آمریکا، بسیاری از زنان، مشاغل خود را رها کرده و به مادران تمام وقت تبدیل شده‏اند. دیوید بالنکن هوان رئیس مؤسسه ارزش‏های امریکا این رویکرد جدید را «مکتب جدید طرفداری از خانواده» نامیده است.

این مقاله را با شعری از شاعر بزرگ «هنری ود روژت لانگ فلو» به پایان می‏رسانم: در خانه بمان قلب من و استراحت کن، قلب‏های حافظ خانواده، خوشبخت‏ترینند.

آزار جنسی در محیط کار زنان شاغل غربی‏


(1) نظر
برچسب ها :
X