بشارت

بشارت

جوانترین خاطره ام

ساعتی پیش بود

که دستش را

در بشارت دیدار

در فردایی نامعلوم

تکان داد و رفت

سنگی فرو افتاد

در گرداب خاطره ها


(0) نظر
برچسب ها :
X