ماده دوم رسالت و ماموریت دیگر پیامبر بزرگوارمان که بعد از اعلام قیامت و انذار آغاز گردید، معرفى خدا و مساله توحید بود و تعیین و طرز عبادت براى حرکت به سوى خداوند آفریدگار انسان و جهان. طبق ترتیب نزول آیات قرآن، در اواخر سال دوم بعثت، خداوند ذوالجلال با خطاب به مردم مکه و جهان، در پیام روشنى، رسولان و خودش را به نام اللّه مستقیم معرفى مى نماید. در سورهء نجم براى اولین بار در مکالمه با انسان ها نام اللّه و وحى بودن قرآن اعلام مى گردد. والنّجم اذا هوى ما ضل صاحبکم و ما غوى ... علّمه شدید القوى و هو بالافق الاعلى ... لقد راى من آیات ربه الکبری ... ام للانسان ما تمنّى فللّه الاخرة و الاولى یعنى هم آغاز آفرنیش و ابتدا از آن خدا است و هم آخرت یا انتهاى منزلگاه آیندهء همه کس و همه چیز در نزد اللّه و براى اوست. در این فاصله شما مختصر آزادى و فرصت براى تصمیم گیرى دارید. [...]
تا نیمهء سال اول بعثت همه جا از خدا به نام راّ و ربّک یاد مى شد و جز در سورهء توحید عنوان اللّه دیده نمى شود. در آیاتى که مخاطبشان مردمند یا براى ابلاغ و انتقال به آنها نازل شده تعمّدى در کار است که وقایع آخرت و مظاهر و جریان هاى طبیعت به صیغهء مجهول، بدون ذکر فاعل و خالق بیان گردد یا به خود فعل اکتفا شود. در سال دوم به تدریج با کلمهء رب براى ناس یا با ضمیرهاى غائب ربّه و ربّهم آشنا مى شویم. در خطاب هاى اختصاصى رسول اکرم، عنوان مطلق اللّه به کار برده مى شود و در خطاب هاى به مردم خدا به صیغهء متکلم جمع صحبت مى کند عنوان اللّه که در صحبت هاى با مردم براى اولین بار در سورهء نجم آیه 25 فلله الاخرة والاولى آمده بود و پس از آن در (سورهء تکویر آیه 28 وما تشائون الاّ ان یشاء اللّه رب العالمین، و سورهء مدثر آیه 56 وما یذکرون الاّ ان یشاء اللّه هو اهل التّقوى و اهل المغفرة و سورهء انشقاق آیه 23 واللّه اعلم بما یوعون. با پیشرفت زمان ضمن آنکه به جاى ربّک و ربّه و ربّهم با ربّنا و رب العالمین سر و کار خواهیم داشت، رفته رفته بر موارد استعمال اللّه خصوصاً در سوره هاى مدنى افزوده شده و بیشترین واژهء به کار رفته در قرآن را تشکیل مى دهد. نام نامى اللّه که به این ترتیب با رسول و سپس با مردم در میان گذارده مى شود ناشناختهء بیگانه یا ناشنیده در مکه و شبه جزیرهء عربستان نبوده است. اعتقاد به وجود خداى خالق، اولاً به دلیل تجربهء علت و معلولى بشر و ثانیاً در اثر ظهور و تعلیمات پیامبران گذشته رواج و مقبولیّت نسبتاً عام داشته است، جز آنکه به جاى خداى واحد پاک نادیدنى و داناى تواناى بى همتا و مهربان، سهولت و به سرعت روى تخیّل یا ترس و بنا به قیاس به نفس و افکار جاهلانه، خدایان دیگرى را در کنار یا ردیف او قرار داده و آنها را عبادت یا از آنها اطاعت مى کردند. به اصطلاح قرآنى براى خدا شریک و شریکانى مى ساختند، اعم از بت هاى مصنوعى و مظاهر بزرگ طبیعت یا افراد و افکار بشرى همنوع یا مخلوق خودشان. این مساله داستان مفصّل دارد که جاى بحث آن اینجا نیست. آنچه باید گفت اینکه بعثت انبیا که تعدادشان را تا 124000 گفته اند بیشتر براى برگرداندن امت هاى یک بار موءمن شده، از پرستش خدایان مجسم و متعدّد یارب النوع هاى انسان ساخته، به پرستش خداوند یکتا بوده است. در قرآن، آیاتى که براى اثبات صانع یا در رد ملحدان یا منکران یعنى بى خداها باشد، به تعداد انگشتان دست نمى رسد. در حالى که دربارهء شرک وانحراف به اربابها و فرمانرواها و رهبرها یا اهداف الهه ها تعداد آیات و دلالات و انذارها سراسر قرآن را به خود اختصاص داده است. اولین و مهم ترین کلام و اعلام پیامبران به امتهاى خود و شاید یگانه گفتار یا خواستارشان، آزادشدن از اسارت و عبادت معبودهاو پرستیدن خداوند یکتا بوده است. [...]
ماحصل کلام آنکه آنچه از مجموعهء آیات و سوره هاى قرآن برمى آید قسمت اعظم و اصلى آن بر محور دو مسالهء خدا و آخرت است. خدا به صورت پذیرش و پرستش از خوددارى شریر از پرستش و پیروى خداهاى دیگر و آخرت به صورت قبول قیامت وزندگى دو گونه آن دنیا. ضمن آن که احکام فقهى کمتر از دو درصد آیات قرآن رابه خود اختصاص داده است.4 شما هر صفحه از قرآن را که باز کنید و هر سورهء قرآن را که بخوانید کمتر اتفاق مى افتد که بیان و بحثى یا درمان و دردى غیر از عذاب و ثواب آخرت همراه با توحید یا معرفت و عبادات خدا در میان باشد. همه جا به طور مستقیم و غیرمستقیم تصریحاً یا تلویحاً درد خدا و آخرت است که عنوان مى گردد یا تعلیم و تذکر به خاطر انذار و بشارت. قرآن که ثمره و خلاصهء دعوت و زبان رسالت است، نه تنها سفارش و دستورى براى دنیاى ما نمى دهد، بلکه ما را ملامت مى کند که چرا این اندازه به دنیا مى پردازید وآخرت را که بهتر است و ماندگارتر، فراموش و رها مى کنید: بل توثرون الحیوة الدّنیا والاخرة خیر وابقى (در سورهء اعلى)، کلاّ بل تحبّون العاجل و تذرون الاخرة (قیامه).
قرآن چگونه ماموریت و منظور از نزول خود را بیان مى کند؟
این نکته اتفاقاً مورد توجه خاص بوده و در جلوه ها و تعبیرهاى گوناگونى تذکر و توضیح داده شده است. هم براى آورندهء قرآن یعنى رسول مکّرم(ص) و هم براى مردم و مومنان. یکى از ویژگی هاى قرآن این است که کتابى روشن، خالى از ابهام و اعوجاج بوده و نه تنها مطالب و موضوعات مورد نظر یا پیام خود را با حداکثر وضوح و سادگى بیان مى نماید، بلکه راجع به مبداء و منظور از نزول خود، با تصریح و تکرار اعلام مى دارد که اولاً نازل شده از طرف خداست و ثانیاً ماموریت و منظور ازآن، انذار و بشارت در زمینهء آخرت است و راهى است به سوى خالق یکتا. سى و چهار سورهء قرآن که به لحاظ تعداد کلمات جمعاً در حدود 65 درصد کل قرآن مى شود، با آیاتى آغاز مى گردد که اعلام کنندهء مطالب فوق است. [...]
... و آنچه در هیچ یک از این سرفصل یا سر سوره ها و جاهاى دیگر دیده نمى شود این است که گفته شده باشد ما آن را فرستادیم تا به شما درس حکومت و اقتصاد و مدیریت یا اصلاح امور زندگى دنیا و اجتماع را بدهد. ولى به طور کلّى گفته شده است که شما در روابط فى مابین، عدالت و انفاق و خدمت و اصلاح را پیشه کنید و تا عمل صالح انجام ندهید ایمان به خدا شما را راهى بهشت نخواهد کرد.
پس این همه احکام و دستورهایى که در قرآن و اسلام در مورد زندگى فردى و اجتماعى وجود دارد چیست؟ پیش از پرداختن به پاسخ فوق مجدداً متذکر مى شوم که وقتى مى گوییم هدف بعثت انبیا، آخرت و خداست به هیچ وجه به معناى آن نیست که پیامبران و ادیان الهى دستور ریاضت و رهبانیت و ترک دنیا را داده اند یا معاش و وظائف فردى و خانوادگى و اجتماعى را غیرلازم و خلاف دین شناخته و نخواسته اند که انسان ها براى ادارهء صحیح زندگى و دنیا به تلاش و تدبیر بپردازند یا در راه عدالت و ترقى و استقلال و آزادى و غیره مبارزه نمایند. تنها، فرایض و حرام و حلال ها و دستورالعمل هاى فراوان را مشاهده مى نماییم که ناظر به روابط و رفتارهاى شخصى یا اجتماعى ما بوده و اثر مستقیم و غیرمستقیم روى سلامتى و بهبود زندگى افراد و حسن ادارهء امور خانواده و امت و جهان دارد و چنین برمى آید که اسلام نسبت به مسایل دنیایى مسلمانان عنایت خاص ورزیده و خود را علاقمند یا مسوول سلامت و سعادت انسان ها مى داند.
بلى، چنین است. شرایع الهى و به خصوص اسلام در مجموعهء تعلیمات و احکام خود صراحتاً یا تلویحاً وارد همهء قضایاى زندگى این دنیاى مردم شده است. از خوردن و خوابیدن و پوشیدن و از ازدواج و خانواده تشکیل دادن گرفته تا بهداشت و اقتصاد و اخلاق و جنگ و حکومت. اگر کلمهء طیّبهء لااله الاللّه را که چکیدهء آیین و کلید رضوان است نگاه کنیم با گفتن آن تندترین و فراگیرترین شعار سیاسى را ادا کرده ایم و به جنگ تمام پادشاهان و فرمانروایان و دیکتاتورهاى تاریخ و نظام هاى سیاسى و ایدئولوژى هاى دنیا رفته ایم. ورود و دخالت در سیاست از این بیشتر نمى شود! در قصص انبیا مانند هود و صالح و شعیب، که مردم را تحت عنوان تقوا از انحراف جنسى، کم فروشى یا فساد در زمین نهى مى کردند، مسایل بهداشتى و اخلاقى و اقتصادى یا سیاسى را نیز مطرح و منع مى کردند. مگر وضو وغسل و روزه و مسواک و مسکرات، ربا و ارث و صدقات یا قضاوت و خلافت و ولایت و بیعت که کتاب آسمانى و روایات و رساله هاى ما مشحون از آنهاست، چیزهایى جز موضوعات بهداشتى، اخلاقى، اقتصادى، قضایى و سیاسى هستند؟ همهء اینها درست است که ادعاى شیعه که فقه ما سرآمد همه قوانین دنیاست، گزافه نیست. در ادیان به خصوص در اسلام و قرآن، عنایت و اشاره به دستورهایى که با زندگى روزمرهء افراد و اجتماعات و مصالح امور دنیایى بشریت سروکار دارد فراوان است. اما باید دید خود کتاب هاى الهى منظور از این احکام و عنایات و هدف تشریعى آنها را چگونه بیان مى کنند.