اولاً، به نظر مى رسد، این دیدگاه مبتنى بر نظریّه نشانه اى فردینان دى سوسور زبان شناس سوئیسى است که آن را در کتاب «درس هاى زبان شناسى عمومى» مطرح مى کند. طبق این دیدگاه، الفاظ بر مفاهیم ذهنى دلالت دارد، نه بر جهان خارج و در همان مفاهیم ذهنى، استعمال مى شود که ممکن است ما به ازاى خارجى نداشته باشد. این نظر در باب وضع و دلالت الفاظ مورد انتقاد جدّى واقع شده و اشکالاتى بر آن وارد است: یکى این که مفاهمه مشکل خواهد بود; زیرا ممکن است دو طرف سخن نسبت به شىء مورد نظر ذهنیت مشترکى نداشته باشد. دوم این که، قصد معنا از مقدمات استعمال است و نمى تواند از قیود مستعمل فیه باشد. اشکال سوم این است که با این وصف نمى توان از صحت حمل صحبت کرد.
ثانیاً، قرآن کریم چگونه براساس ذهنیت جاهلى سخن گفته است، حال آن که کلام الهى بوده و لفظ و معناى آن، از طرف خداوندى نازل شده است که به تمام اشیاى آشکار و پنهان احاطه کامل دارد: «قل انزله الذى یعلم السرّ فى السموات و الارض.» (فرقان: 6); بگو آن را کسى نازل ساخته است که راز در آسمان ها و زمین را مى داند. «ذلک الکتاب لاریب فیه هدى للمتقین.» (بقره: 2); این کتابى است که در (حقانیت) آن هیچ تردیدى نیست، [و] مایه هدایت تقواپیشگان است.
ثالثاً، نه تنها، دلیل مقبولى بر خرافى بودن اعتقاد به واقعیت داشتن جن و چشم زخم، اقامه نشده است، بلکه به عکس، آیات و روایات متعددى بر وجود جن و چشم زخم دلالت دارد که با این نظریّه به هیچ وجه قابل توجیه نیست. علاوه بر آن، وجود عقاید خرافى بدون ابطال در قرآن کریم و روایات، به منزله این است که انسان ها را در جهل و نادانى نگه دارد که با هدف بعثت و نبوت و نیز با حکمت خداوند منافات دارد.