انحصار قلمرو بیانات دین به امور خارج از حیطه علوم بشرى، علاوه بر اشکالاتى که گذشت، نتایج غیرقابل قبولى نیز دارد. از جمله:
1ـ نسبى بودن دین: یکى از لوازم محدود کردن بیانات دینى به امور غیرقابل دسترس براى انسان از طریق عادى، این است که محدوده دین به تبع ضیق و سعه قلمرو کشفیات علوم بشرى سعه و ضیق پیدا کند. یعنى با پاسخ دهى علوم بشرى به نیازهاى انسان، آن موضوع از حیطه دین خارج شده و با کشف نیازى از انسان که علوم قادر به جوابگویى آن نیست، موضوعى به موضوعات دین افزوده مى شود. بنابراین، این شبهه علاوه بر این که با ثبات دین که در جاى جاى قبض و بسط به آن اشارت رفته است، قابل جمع نیست، نتیجه اش نسبیَّت در قلمرو دین است.
2ـ اختصاص دین به دانشمندان: لازمه دیگر شبهه مذکور این است که بیانات دینى مخصوص علما و اندیشمندان باشد، حال آن که به یقین، دین براى عموم مردم آمده است، نه دانشمندان و خواص فقط; گر چه از آنان غافل نیست و معارف در خور فهم آنان را هم در بردارد. ابن رشد در این باره مى گوید: کان الشرع مقصوده الاول العنایة باالاکثر من غیر اغفال عن تنبیه الخواص. مقصود اولى شرع عنایت به اکثر مردم است، بدون این که از آگاهى بخشیدن به خواص غفلت کند.
صاحب این اشکال نیز قبول دارد که متاع رایگانى که پیامبران آورده اند براى عموم مردم است. علاوه بر آن، مردم عادى به تمام یافته هاى علوم بشرى دسترسى ندارند.
3ـ عدم اعتماد به مطالب قرآن کریم: پذیرش غیردینى بودنِ برخى مطالب قرآن کریم و احتمال عدم صحت آن ها، به معنى وجود امور خلاف واقع در قرآن کریم بوده و با مبانى دینى و آنچه در آیات و روایات قطعى آمده منافات دارد; زیرا اوّلاً قرآن کریم کلام خداوندِ عالم به همه امور است و براى هدایت مردم به حقیقت و سعادت نازل شده است: «قل یا ایها الناس قد جاءکم الحق من ربکم.» (یونس: 108); بگو اى مردم، حق از جانب پروردگارتان براى شما آمده است. با این وصف، نباید در قرآن چیزى غیر از حق راه داشته باشد; زیرا کتابى که کلام خداوند عالم به غیب است، چیزى نمى گوید که مطابق با واقع نباشد. برخى از آیات قرآن نیز دلالت دارد که هیچ گاه باطل به ساحت مقدس قرآن راه ندارد و هیچ وقت احکام و معارف آن باطل نخواهد شد. مانند: «و انّه لکتاب عزیز لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید.» (فصلت: 41ـ42); و به راستى آن کتابى ارجمند است. از پیش روى آن و از پشت سرش باطل به سویش نمى آید; وحى (نامه)ى است از حکیمى ستوده صفات. ثانیاً، چنان که در جاى خود به اثبات رسیده است، روایات نیز سخنان معصوم(علیهم السلام)است که علمشان به علم الهى متصل مى باشد و مصون از خطاست.
بنابراین، آیات و روایاتِ مربوط به امور دنیوى و مسائلى که علوم بشرى به آن ها مى پردازند نیز جزو منبع دینى بوده و باید احکام دینى مربوط به این امور، مورد عمل واقع شود و معارف آن نیز مورد ایمان و تصدیق قرار گیرد.