ب. مدعاى بى دليل

ب. مدعاى بى دلیل

کسانى که این نظریه را مطرح مى کنند، بر مدعاى خود دلیل نیاورده اند، بلکه اصلاً نمى توان به امتناع عقلى دخالت دین در امور مربوط به قلمرو علم و عقل، استدلال عقلى کرد. شاید تنها دلیل آنان این باشد که اگر دین در مورد امورى که انسان از طریق علوم بشرى به آن مى رسد، بیانى داشته باشد، لغو خواهد بود.

براى بیان نادرستى این سخن، کافى است ثابت شود که بیان دین در این گونه موارد لغو نیست. به نظر ما، اگر دین در امور مربوط به علوم بشرى سخنى داشته باشد نه تنها لغو نیست، که در مواردى ضرورى است. چنان که صاحب این اشکال نیز در جاى دیگر معترف است، که یکى از اهداف و رسالت انبیاى الهى، یادآورى امورى است که عقل مى تواند به آن ها برسد. مانند توحید که فطرى نیز مى باشد.

توضیح آن که آنچه با دانش بشرى قابل دسترسى است، یکى از امور زیر مى باشد:

1ـ امورى که همه انسان ها درباره آن به نتیجه رسیده اند و هیچ اختلافى با هم ندارند.

2ـ امورى که تنها متفکّران درباره آن به نتیجه رسیده اند و با هم اختلافى ندارند.

3ـ امورى که تنها متفکران در مورد آن به نتایجى رسیده اند، ولى با هم اختلاف دارند.

4ـ امورى که تمام انسان ها در مورد آن به نتایجى رسیده اند، ولى با هم اختلاف دارند.

حال باید دید، امور دنیوى، مانند مسائل اجتماعى و حکومتى، که در آن نسبت به دین احساس بى نیازى مى شود، جزو کدام یک از موارد فوق است. در حالت اوّل، اگر دین سخنى نگوید، مشکلى پیش نمى آید و در حالت دوّم نیز ممکن است، به دلیل اعتماد مردم به دانشمندان، ضرورتى به بیان دین نباشد، ولى بیان دین لغو نیست; زیرا این بیان مى تواند ارشاد به حکم عقل و تأیید آن باشد. چنان که صاحب این اشکال نیز قبول دارد که در مواردى که دین مؤید عقل است و با توجه به تغییر و تحول در یافته هاى بشرى و عدم اطمینان صد در صد به آن، به دلیل یقینى بودن معارف وحى، از آنچه پیامبران مى آورند، تأثیر بیش ترى مى پذیریم. مرحوم خواجه نصیرالدین طوسى، یکى از اهداف دین را تأیید عقل در کشف حقایق، دانسته است. در حالت سوّم، که برخى از اندیشمندان به خطا رفته اند، اعتماد مردم سلب مى شود و نمى توان گفت: هر کسى به یکى از دانشمندان اعتماد کند; چون هرج و مرج پیش مى آید. در این حالت و نیز در حالت چهارم، که حتى خود مردم هم اختلاف دارند، بیان دین ضرورت دارد.

به نظر مى رسد، بیش تر مسائلى که علوم بشرى به آن پرداخته و مى پردازد، به ویژه آن بخشى که در قرآن و سنت نیز آمده است، حالت سوّم و چهارم دارند که بیان دین در آن موارد، نه تنها لغو نیست، بلکه ضرورت دارد. بهترین شاهد بر این مطلب وجود اختلاف شدید حتى بین دانشمندان است که در مذاهب مختلف فکرى و اعتقادى گوناگون بشرى ظهور پیدا کرده است که هر یک دیگرى را خطا مى داند و موجب شده، نتوان به یکى از آن ها اعتماد کرد. این نیست، مگر به دلیل پیچیدگى وجود انسان و محدودیّت دانش بشرى و غیر یقینى بودن اغلب آن. براى روشن شدن مطلب درباره ابعاد و مراتب انسان و نیازهاى او و نارسایى دانش بشرى و نیاز به دین، توضیح مختصرى مى دهیم.


(0) نظر
برچسب ها :
X