دوستان ناباب و افراد فاسد از منجلاب هاى فساد و تباهى براى جوانان است .
هر قدمى که جوان در رفـاقـت بـا دوسـت نـابـاب بـرمـى دارد, قدمى است که به طرف لجنزار فساد و منجلاب سقوط بـرمـى دارد .در واقـع , دوسـت نـاباب دشمن است , اما چون که این گونه افراد, خود را به ظاهر, دوست معرفى مى کنند, ما آن را تحت عنوان دوستان ناباب ذکر مى کنیم .آدمـى هـر قـدر هـم کـه پـاک باشد, هنگامى که با ناپاکان , رفاقت و نشست و برخاست مى نماید, بـیمارى اخلاقی شخص فاسد بسان مرضى مسرى در او سرایت مى کند .
گاه بدون این که خودش هم متوجه شود, بر اثر رفاقت با نااهلان , به گونه اى متاثر مى شود که ناخود آگاه از همه جهت به آنها شبیه مى گردد, افکار, اعمال , برخورد و سایر کارهایش , نمونه و نشانگر شخص فاسد مى شود .بـه هـمـان میزان که دوست پاک , در روحیه آدمى ناخودآگاه اثر خوب مى گذارد و نقش بسیار مهمى در پیشرفت انسان دارد,دوست ناباب نیز در سقوط و انحطاط بشر نقش دارد .
گاهى جوانان , تصور مى کنند انسان اگر خودش پاک باشد,هیچ کس نمى تواند در او اثر بگذارد, از این رو مهم نیست انسان کجا مى رود و با چه کسى دوست مى شود .اما این تصور, تصورى غلط و تفکرى شیطانى براى انحراف انسان است .این سخن مانند این است که شـخـصـى بـگوید: انسانى که سالم است مى تواند در محیط میکروبى زندگى کند, بدون این که مـیـکـروب هـا بـه بـدن او سرایت کند, حال آن که محال است انسان بتواند در چنین محیطى به زنـدگـى سـالـمـى ادامـه دهـد .
قطعا اثر و خطر رفیق بد در از بین بردن اخلاق انسانى کم تر از میکروب در مریض کردن جسم نیست , بلکه به مراتب بیشتر و مهمتر است .لرد آویبورى مى گوید: باید در انتخاب دوستان دقت کرد .غالب مصیبت هاى ما در نتیجه معاشرت هاى بیجا پدید مى آید .انـسـان وقتى از گهواره , قدم به معرکه حیات مى نهد, در جولانگاه اجتماع با طبقات مردم آشنا مـى شـود و بـر حـسب تصادف با گروهى از آنها آمیزش مى کند .
بسا مى شود در نتیجه آشنایى با فرومایگان در پرتگاه سفالت و رذالت مى افتد .ممکن است اشخاص فرومایه نسبت به آشنایان خود منظور بدى نداشته باشند, ولى مانند عقرب , فقط اقتضاى طبیعت , دایما به دیگران نیش مى زنند و اخـلاق زهـرآلـود را در روح آنـان تزریق مى کنند .بعضى اشخاص , چنان به عفت و فضیلت خود اعتماد دارند که گمان مى کنند از معاشرت بدان , ضررى نخواهند برد .
شخصیت خود را بالاتر از آن مى دانند که اخلاق نکوهیده بتواند در آنها اثر کند, غافل از آن که پنبه در مجاورت آتش , ناچار مشتعل مى شود و شیشه در پهلوى سنگ مسلما مى شکند .بدبختانه انسان طورى ساخته شده است که فساد و رذالت ,خیلى زود در روحش اثر مى کند, چون توده باروت که به یک جرقه مشتعل مى شود و از شراره خود مى سوزد .
کـسى که به فضیلت خود مغرور است و از معاشرت مردم سفله پرهیز نمى کند, مانند کسى است که خانه خود را در گذرگاه سیل استوار مى کند, به این خیال که قدرت سیل در اساس خانه اش رخنه نخواهد کرد. هر روز در روزنامه ها و مجدت از سرنوشت جوانان فریب خورده اطلاع مى یابیم که به سبب رفاقت با دوستان ناباب به کارهاى خلاف شرع پرداخته اند, از جمله : 1) جوانى که به جرم سرقت به زندان افتاده بود, گفت : دوستان نامناسب مرا از راه صحیح به در بردند و از من , یک سارق حرفه اى ساختند .
اگرچه من از یک خانواده مذهبى بودم که همیشه مرا به نماز و اطاعت خدا دعوت مى کردند .و از کارهاى زشت نـهى مى نمودند, ولى تاثیر حرف دوستانم در من بیشتر از حرف خانواده ام بود .
من از تمام جوانان مـى خـواهم که از سرنوشت من عبرت گیرند و هرگز دوستان ناباب را به جاى خانواده سرمشق نگیرند .
2) جوان نوزده ساله اى که به اعدام محکوم شده بود, گفت : در تـهـران بـا عـده اى از هـمـکارانم دوست شدم .اى کاش هرگز به تهران نیامده بودم و هرگز دوستى نداشتم ! آنـهـا بـه مـن پـیشنهاد سرقت کردند .ابتدا نپذیرفتم , ولى آنان مرا با حرفهایشان راضى نمودند و سرانجام در حال سرقت و درگیرى با صاحب خانه , او را کشتم .
اکـنـون بـه جـوانـان توصیه مى کنم که با دوستان ناباب گام برندارند, که به سرنوشت شوم من گرفتار شوند. از ایـن داستان ها و داستان هاى دیگر نقش دوست ناباب در انحراف انسان معلوم مى گردد, از این رو دیـنـ ما را از انتخاب و رفاقت با دوست فاسد به شدت بر حذر داشته است .
قرآن کریم درسوره مـدثـر, رفـاقـت و هـمـنـشـیـنى با انسان هاى فاسد را از علل جهنمى شدن اهل دوزخ مى داند و امیرمومنان للّه مى فرماید: جـمـاع الشر فى مقارنة قرین السوء(2), تمام شرور و بدى ها در مجالست و همنشین بد, گرد آمده است .
بـا نـظر به اهمیت مساله و براى این که جوانان , شناخت بیشترى از دوستان ناباب پیدا کنند و در ایـن راه , مـوفـق بـاشـند, نشانه هاى دوستان فاسد را ذکر مى کنیم تا ماران خوش خط و خال , که زهـرى کـشـنـده در درون دارنـد و منتظر فرصت تزریق آن به جوانان کم تجربه هستند, بیشتر شـنـاخته شوند, زیرا اکتفا به کلیات و ذکر مفاهیم در این امور, کافى نیست .
آنچه مهم است , بیان مصادیق است , وگرنه همه معتقدند که باید از رفیق بد فاصله گرفت , اما این که رفیق بد کیست , ممکن است هر کس تفسیرى داشته باشد, به این سبب در این جا به بیان نشانه هاى دوستان ناباب مى پردازیم , که اهم آن نشانه ها عبارت است از: بـى تقیدى به دستورات الهى : کسانى که به دستورهاى الهى پاى بند نیستند و حکم الهى را زیر پا مـى گذارند و از روى تعمد و آگاهى از ارزش هاى اسلامى فاصله گرفته اند و در مسیر طغیان و گـنـاه افتاده اند, شایسته دوستى نیستند,
باید از آنها فاصله گرفت , همان گونه که آنها از خدا و تقوا فاصله گرفته اند, آثار اسلامى ما را از رفاقت با چنین اشخاصى نهى کرده است : احذر مصاحبة الفساق و الفجار و المجاهرین بمعاصی اللّه , از رفـاقـت بـا افراد فاسق و بى بندوبار و گناهکاران و کسانى که آشکارا نافرمانى خدا مى کنند, بر حذر باش ! تملق و چاپلوسى : علامت دیگر دوستان ناباب چابلوسى است .
عده اى براى این که در دوستان خود نـفوذ کنند و بر قلب و روح آنان حاکمیت نمایند به چاپلوسى مى پردازند و دوستان خود را از آنچه هستند بزرگ تر توصیف مى کنند, تا نشان دهند شدیدا به آنها محبت دارند و در نتیجه هرکارى که پیشنهاد کردند با موافقت آنها مواجه شوند .
کسانى که بیش از اندازه به ستایش انسان مى پردازند, دشـمنان واقعى و دوستان ظاهرى هستند, زیرا کسى که بى جهت به ستایش افراد مى پردازد, در مواقع لزوم هم بى جهت به سرزنش آنها خواهد پرداخت .
لاتصحب المالق فیزین لک فعله و یود انک مثله بـا چاپلوس رفاقت مکن , که او با چرب زبانى تو را اغفال مى کند, کار نارواى خود را در نظرت زیبا مى نماید و دوست دارد که تو نیز مانند او باشى .
جـوانـان بـاید خوب مواظب باشند تا فریب دوستان چرب زبان و چاپلوس را نخورند, زیرا بسیارند افـرادى کـه با ستایش و گفتار نیکى که در باره آنها گفته مى شود, فریب مى خورند و در مسیر دوستان نابکار خود قرار مى گیرند .
ارتباط با ناپاکان : از نشانه هاى دوستان ناباب , این است که با افراد ناپاک ارتباط دارند .باید کسى را به دوستى انتخاب کرد که با افراد ناباب رفاقت و رفت و آمد نداشته باشد .کسى که با افراد فاسد و لا ابـالـى دوست باشد خودش هم ناپاک است , گرچه به ظاهر خود را از آنها جدا بداند, زیرا امکان ندارد افراد پاک با افراد ناپاک دوست باشند .حتما وجه مشترکى در آنها هست که با هم رفت و آمد دارند .
از این رو شناخت دوستان دوستان لازم است تا انسان , فریب افراد دوست نما را نخورد, و این اصلى کلى است که یکى از راه هاى شناخت اشخاص , شناخت دوستان آنهاست .وسـوسـه گـر: عـلامـت دیگر دوستان نااهل , این است که انسان را با حالت به ظاهر دلسوزانه و با جملات زیبا و وسوسه انگیز به کار شر دعوت مى کنند .کار شر چیزى است که خلاف رضاى حق , و خلاف فطرت و عقل سلیم باشد .
کسانى که انسان را به کار شر دعوت مى کنند .یـا از روى جهالت و نادانى است یا از روى تعمد و نقشه .در هر صورت , عمل کردن به دعوت آنان , اثـرهـاى سوء خود را به جا مى گذارد .
باید چنین دوستانى را نصیحت کرد و در صورت اثر بخش نبودن نصیحت از آنان فاصله گرفت .
جمله هایى که گاه به گاه چنین دوستانى بیان مى کنند, چنین است : بابا جوانى است باید خوش بـاشى , زندگى دوروزه , مى گذرد, حالا این کار را مى کنیم , بعدا خوب مى شویم , بابا, کى رفت آن دنـیا و آمد, این کار, کار مردان است , لابد تو ترسو هستى و امثال این جمله ها .
بدون شک , بیان این کلمات وسوسه انگیز به هر عنوانى و از طرف هر کسى که باشد, همچون جرقه اى که در فضاى آکـنـده از گاز, روشن مى گردد و همه چیز را مى سوزاند, آتش غرایز جوان را شعله ور مى کند و ارزش هـاى اخلاقى و فضایل انسانى را, در وجود او به آتش مى کشاند و به خاکستر شهوت پرستى تبدیل مى نماید .