صـرف نـظـر از ایـن که چه امورى زمینه ساز تزکیه و فلاحند, در قرآن کریم گاهى فاعل تزکیه , بنده و گاهى پیامبر و گاهى خداست , شاهد این مطلب ,آیات زیر است : قد افلح من زکیها 28 , رستگار شدکسى که خود را تزکیه کرد. در این آیه شریفه , فاعل تزکیه , خود بنده است . خـذ مـن اموالهم صدقة تطهرهم وتزکیهم بها 29 , از اموال آنها زکات بگیر که آنها را به وسیله آن , تطهیر و تزکیه کنى .
در ایـن آیـه , پـیـامـبر اکرمر که مامور به اخذ زکات از اموال مسلمانان است , فاعل تطهیر و تزکیه معرفى شده است . بـل اللّه یـزکـى من یشا ولایظلمون فتیلا 30 , بلکه خداوند هر که را بخواهد تزکیه مى کند و به اندازه رشته هسته خرما به آنها ستم نمى شود. بـایـد تـوجـه داشـتـه باشیم که میان آیات سه گانه منافاتى نیست , چرا که اسباب تزکیه , اسباب طولى اند, نه اسباب عرضى . خـداوند, فاعل بعید تزکیه و پیامبر, فاعل متوسط و خود انسان ـ به عنوان بنده اى وظیفه شناس ـ فاعل قریب تزکیه است .
دربـاره فـاعل بعید, آیات زیر در خور توجه است : ولکن اللّه یزکى من یشا واللّه سمیع علیم 31 , ولى خداوند هر که را خواهد تزکیه کند وخداوند, شنوا و داناست . ولایـکـلـمهم اللّه ولاینظر الیهم یوم القیامة ولایزکیهم 32 , خداوند در روز قیامت با آنها تکلم نمى کند و به آنها نمى نگرد و آنها را تزکیه نمى کند. ولایـکلمهم اللّه یوم ا القیامة ولایزکیهم ولهم عذاب الیم 33 , خداوند در روز قیامت باآنها تکلم نمى کند و آنها را تزکیه نمى کند و براى آنها عذابى دردناک است . و دربـاره فـاعـل مـتـوسـط, به جز آیه اى که در مورد زکات ذکر شد, آیات مربوط به بعثت پیامبر گـرامى اسلام , در خور توجه است ,و درباره فاعل قریب , آیات 28 و30 سوره نور و 232 سوره بقره قابل توجه است 34 .
اصولا باید توجه داشته باشیم نظامى که قرآن کریم براى عالم آفرینش مطرح مى کند, نظام طولى اسـت , یـعـنـى قبول این که اسبابى در عرض خداوندمتعال داریم و قبول این که اسبابى در طول خداوند ـ و البته به اذن او ـ نداریم , انحراف از طریقه قرآن کریم است . قـرآن تـوفـى نـفـوس را گـاهى به خداوند و گاهى به ملک الموت و گاهى به فرشتگان نسبت مى دهد. ایـن که فاعل توفى نفوس , خداوند است , از آیه زیر استفاده مى شود: اللّه یتوفى الانفس حین موتها والـتـى لـم تـمت فى منامها 35 , خداوند, جان ها رادر هنگام مرگ و خواب به طور تام و کامل مى گیرد. و اینکه فاعل توفى نفوس , ملک الموت است , مقتضاى آیه زیر است : قل یتوفهکم ملک الموت الذى وکل بکم 36 , بگو: ملک الموت که موکل برشماست , جان شما را مى گیرد. و دربـاره ایـنـکـه فـاعـل تـوفـى نـفوس فرشتگانند, مى فرماید: الذین تتوفههم الملائکة ظالمى انفسهم 37 , آنهایى که فرشتگان جانشان را مى گیرند, درحالى که به خود ستم کرده اند. و نیز مى فرماید: الذین تتوفههم الملائکة طیبین یقولون سلام علیکم 38 , آنهایى که پاکیزه اند و فرشتگان جانشان را مى گیرند و به آنها مى گویند:سلام بر شما. مـقـصـود از نـظـام طولى این نیست که در سلسله طولیه , سرانجام به خدا برسیم و خداوند هیچ تاثیرى در واسطه ها و ذى الواسطه ها نداشته باشد , بلکه وجود واسطه ها و ذى الواسطه ها همه از آن اوسـت . وجـود او وجــود مـسـتـقل و نفسـى است و وجود بقیـه , وجـود ربطى و تعلـقى است , بنابراین , هـرگـونـه تـاثیرى از هر مخلوقى به اذن اوست و به همین جهت است که قرآن مى گوید: قل اللّه خـالـق کـل شـئ وهو الواحد القهار 39 , بگو: خداوند آفریننده هر چیزى است و او یگانه و قهار است.