عوامل اضطراب

عوامل اضطراب

هراس از مرگ؛ یکی از عوامل نگرانی انسان و دغدغه خاطر او مسأله مرگ است و گاه در برخورد با عوامل مرگ آفرین آن چنان تعادل خویش را از دست می دهد که قدرت تفکّر و اندیشه صحیح از او سلب می شود اما شهیدان کربلا بر این نگرانی پیروز شدند و خود با آرامش خاطر به استقبال مرگ شتافتند


  • نشان مرد مؤمن با تو گویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد

  • که چون مرگش رسد خندان بمیرد که چون مرگش رسد خندان بمیرد

که موارد ذیل نمونه هایی از آن می باشد: امام جواد علیه السلام حالات سیّدالشهداء را از امام زین العابدین علیه السلام این چنین بیان می دارد که: چون کارزار به سختی انجامید به امام حسین نگاه کردند دیدند که برخلاف آنان مشاهده می شود «لاَنَّهُم کُلَّما اشْتَدَّ الاَمْرُ تَغَیَّرتْ اَلْوانُهُم، وارْتَعَدَت فَرائِضُهُمْ وَ وَجِلَت قُلوبُهُم وکان الحُسینُ علیه السلام و بعضُ من معه من خَصائِصِه تَشْرُقُ اَلْوانُهم وتَهْدِئُ جوارحُهُم وتَسْکُنُ نُفُوسُهُم»: زیرا به هر مقدار که کار جنگ سخت تر می شد، رنگهای آنان تغییر می یافت و اعضای بدنشان مضطرب و دلهاشان ترسان می شد اما بر عکس آنها امام حسین علیه السلام

* آرامش اکسیر نجات و همای سعادت حیات انسان است که درخواسته های اولیاء الهی جلوه خاص یافته است.

و بعضی از اصحاب آن حضرت رنگ صورتشان درخشان و اعضایشان آرام و دلهاشان اطمینان می یافت. در این زمان بود که به یکدیگر می گفتند: «اُنْظُروا لایُبالی بِالْمَوْتِ»5 نگاه کنید؛ از مرگ باک و هراسی به دل ندارید. در یکی از اشعار منسوب به سیدالشهداء آمده است که فرمود:

وَ اِنْ یَکُنِ الاَبْدانُ لِلْمَوتِ اُنْشِئَتْ فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیفِ فی اللّه ِ اَفْضَلُ6

یعنی: اگر بدنها برای مردن آفریده شده اند پس چه بهتر که مرد در راه خدا کشته شود و فرمود: «الموت خیرٌ مِنْ رُکوبِ العارِ»7: مرگ بهتر است از اینکه فرد به ذلّت گرفتار شود و کمال شوق خویش را به مرگ بسان اشتیاق یعقوب به گمشده خویش حضرت یوسف قلمداد می کند و می فرماید: «وَ ما اَوْلَهَنی اِلی اَسْلافی اِشْتیاقَ یَعْقُوبٍ بِیُوسُفٍ»8 و مُردن را برای خویش مایه سعادت و نیکبختی می بیند و اعلام می دارد که «لا اری الموتَ الاّ سَعادة»9 و این شوق را حضرت در موقع خداحافظی با هر یک از یارانش اظهار می کرد به هنگامی که آنان بر حضرتش سلام می دادند حضرت می فرمود: وَ عَلَیْکَ السَّلامُ وَنَحْنُ خَلْفَکَ

بر تو سلام باد و ما پس از تو خواهیم آمد.10 سپس حضرت این آیه شریفه را قرائت می نمودند که «... فَمنهم مَنْ قَضی نَحْبَه وَمنْهُم مَنْ یَنْتَظِرْ ...» کسانی جام مرگ را نوشیدند و کسانی دیگر به انتظار رسیدن آن می باشند.11 چنانکه در آغاز رویارویی با حرّ نیز فرمود: «اَفَبِالْموتِ تُخوِّفُنی» آیا مرا از مرگ می ترسانی؟

سَأُمضی و ما بِالْمَوتِ عارٌ علی الفَتی اذا ما نَوی حقّا وجاهَدَ مُسْلِما12

راه خویش را ادامه می دهم و مرگ بر جوانمرد ننگ نیست در صورتی که نیّت او حق باشد و در حالی که مسلمان است، جهاد کند.

در حالات آن بزرگوار پس از شهادت عزیزانش می خوانیم: «ما رایتُ مَکثورا قطُّ قَد قُتِلَ وَلدُه واهلُ بَیته وصَحبُه اَرْبَطُ جأشا ولاامضی جنانا منه»13: فردی را ندیدم که فرزند و اهل بیت و یارانش کشته شده باشند امّا همانند حسین علیه السلام از قوت قلب و آرامش روح برخوردار باشد.


(0) نظر
برچسب ها :
X