سید مصطفى اسدى
احباط و تکفیر از قدیم مورد بحث و نزاعِ متکلمان بوده است. بیش تر معتزله عقیده داشتند که امکان ندارد انسان در زمان واحد هم مستحق ثواب و هم مستحق عقاب باشد و ممکن نیست در نامه عمل کسى، هم حسنه و هم سیّئه وجود داشته باشد; بنابراین به احباط و تکفیر در عموم حسنات و سیئات قایل شده و در بیان چگونگى آن سه نظر ارائه کردند:
1. ملاک در ثواب و عقاب، واپسین عملى است که شخص انجام مى دهد. اگر خیر باشد، تمام گناهان گذشته را مى پوشاند و اگر شرّ باشد، تمام اعمال نیک گذشته را حبط مى کند.
2. پاداش ها و کیفرها با یک دیگر سنجیده شده، بین آن ها کسر و انکسار و موازنه صورت مى گیرد; به این معنا که هر طرف کم تر بود، نابود و از طرف بیش تر نیز به همان مقدار کم مى شود.
3. پاداش ها و کیفرها با یک دیگر سنجیده و هر طرف کم تر بود، نابود مى شود; بدون آن که از طرف بیش تر چیزى کم شود.
امامیه و اشاعره، این سه نظر را نپذیرفته و گفته اند: روش خداوند در کیفر و پاداش، از روش عاقلان در جامعه انسانى جدا نیست. عاقلان در مجازات ها و پاداش ها و نیز در تحسین و تقبیح افراد، اعمال خیر و شرّ را جداگانه محاسبه مى کنند; بنابراین، ممکن است انسان در زمان واحد هم استحقاق ثواب و هم عقاب، هم عمل خوب و هم عمل بد داشته باشد. در این صورت اگر عفو الهى یا شفاعت شافعان شامل وى نشود، ابتدا به سبب گناهانش کیفر مى بیند; سپس ثواب ایمانش به او داده خواهد شد. آنان در ردّ معتزله گفته اند: لازمه آراى معتزله یا ظلم است یا مخالفت خداوند با وعده هایش. آنان به اطلاق برخى از آیات نیز مانند: «فَمن یَعمَل مِثقالَ ذَرّة خَیرًا یَره * و مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرّة شَرًّا یَرهُ» (زلزال/ 7 و 8) و «إِنّا لا نُضیعُ أَجرَ مَن أَحسنَ عَملاً»(کهف/30) استدلال کرده اند. براساس این گونه آیات، کار نیک یا بد بى پاداش و کیفر نمى ماند; در حالى که از دیدگاه قرآن، گروهى در طول زندگى خود، خیر و شرّ را در هم مى آمیزند. (توبه/ 102) ناگفته نماند که در بین تمام فرقه هاى اسلامى دو مسئله، اجماعى است:
1. اگر کافرى مؤمن شود و با ایمان بمیرد، کیفر کفر و گناهانى که در حال کفر انجام داده، از وى برداشته مى شود.
2. اگر کسى کافر بمیرد، ثواب ایمان پیشین وى و اعمال نیکى که انجام داده، از بین مى رود.