پاداش جوانمردى

پاداش جوانمردى

یـک شب حدود ساعت نه بود که صداى زنگ در شنیده شد.

رضا رفت و در را باز کرد.

مردى پیر و دو مرد دیگر پشت در بودند.

رضا سلام کرد.

پیرمرد: سلام علیکم .

پسرم , منزل على آقا تاکسى ران این جاست ؟ - بله , بفرمایید.

- على آقا هستند؟ - نه خیر.

- خانم ایشان چطور؟ - بله , هستند.

- لطفا بگویید چند دقیقه بیاید دم در.

- چشم , بفرمایید داخل .

- خوبه , شما خانم را صدا بزنید.

- الان او را مى آورم .

رضا رفت و مادرش را صدا زد و جریان را به او گفت .

بعد باهم به طرف در آمدند.

پیرمرد تا مادر رضا را دید گفت : سلام زینب خانم .

- سلام علیکم .

- مى خواستم چند لحظه داخل بیایم و عرض مهمى داشتم .

- تشریف بیاورید تو.

- خیلى ممنون .

رضا و مادرش که اصلا آنها را نمى شناختند, خانه را آماده کردند و از آنها پذیرایى نمودند.

پیرمرد گفت : لطفا زحمت نکشید.

بنشینید, چند دقیقه کاردارم .

زینب خانم : چشم .

رضا و مادرش نشستند و منتظر صحبت پیرمرد شدند.

پیرمرد گفت : على آقا کجا هستند؟ - خدا رفتگان شما را بیامرزد, به رحمت خدا رفتند.

پیرمرد با دست زد به پیشانى اش و با صداى بلند گریه کرد ووقتى توانست خودش را کنترل کند, پشت سر هم مى گفت : عجب مرد نازنینى بود, خدا رحمتش کند.

مـدتـى سـکـوت خـانـه را فـراگـرفت .

پیرمرد رو به زینب خانم کردوگفت : زینب خانم بنده را نمى شناسى ؟ - نه پدر.

شما از کجا مرا مى شناسید؟ حـدود 35 سـال پـیـش روسـتـاى ما دچار کم آبى شد و مردم به دلیل کمبود آب صدمات زیادى مـتـحـمـل مـى شـدنـد.

مـن بـراى این که ثوابى کرده باشم و خودم را هم از این بلا نجات بدهم , تمام گوسفندهاى خودم را فروختم تا با پول آن موتور آب بخرم .

قصدداشتم از قحطى نجات پیدا کـنـم و هـم راه در آمدى داشته باشم .

حدود ده هزار تومان پول جمع شد.

همه آن را داخل کیسه گـذاشـتـم و به تهران آمدم .

از بخت بد در خیابان ناصر خسرو بودم که پول هاى مرا دزدیدند و مرا درمـانده کردند.

داشتم دیوانه مى شدم .

نمى دانستم به کجا پناه ببرم .

کنار خیابان ایستاده بودم که یک تاکسى نزدیک شد.

گفتم : تاکسى .

تاکسى نگه داشت و من سوار شدم .

راننده گفت : کجا تشریف مى برید؟ گفتم جهنم پسرم .

گفت : اى بـابـا, شـوخـیـت گـرفـته ؟ گفتم :نه پسرم با این وضعى که برایم پیش آمده , مردن هم برایم نعمت است .

گفت : چى شده پدر؟ چرا گریه مى کنى ؟


(0) نظر
برچسب ها :
X