هر مسلمان سه وظیفه را بر شانه ى خویش احساس مى کند که در طول هم و در امتداد رسیدن به قرب خداوندى باید به انجام برساند:
1 .شناخت دین و آشنایى با وظایف دینى.
2 .عمل به وظایف شناخته شده.
3 .تلاش براى گسترش این مفاهیم در جامعه و آشناکردن سایرین با این ارزش ها.
این وظایف همگانى است؛ اما در مورد طلاب علوم دینى عمیق تر و جدى تر و یک تکلیف است.
یک روحانى باید دین را عمیقاً بشناسد، خالصانه به آن عمل کند و عاشقانه دیگران را به سوى آن راهنمایى نماید.
شناخت دین که اولین وظیفه ى هر مسلمان است، در فرهنگ طلبگى به سیر و سلوک معنا مى شود.
یعنى اگر به شناخت دین به صورتى جدى و عمیق - چنانچه تکلیف یک طالب حوزوى است - بپردازیم، گام در مسیر سیر الى اللَّه و سلوک حقیقت گذاشته ایم.
مرحوم بحرالعلوم در رساله ى سیر و سلوک اجتهاد را اولین گام در مرحله ى سوم از سیر و سلوک معرفى مى کند(6)! چرا که وقتى معرفت به دین، معرفتى اجتهادى نبود، شناخت از دین نیز شناختى عمیق و کافى نخواهد بود.
البته گمان نشود که اگر کسى مجتهد نبود، حق ورود به سیر و سلوک را ندارد و راه این مسیر بر او بسته است، هرگز! چه بسیار سالکانى که گامى در مسیر اجتهاد برنداشته اند و چه بسا مجتهدانى که همت ورود در عالم سلوک را نداشته اند.
اما اگر کسى مجتهد باشد، در این مسیر، امکانى برایش فراهم مى شود که براى غیر مجتهد - مقلد - هرگز فراهم نیست.
یک مجتهد و یک مقلد با تلاش یکسان و مجاهدتى برابر، به فتح قله اى همانند هم دست نخواهند یافت و آنکه مجتهد است به قلل بسیار مرتفع تر دست پیدا خواهد کرد.
ناگفته نماند در طریق سیر و سلوک، استعداد نیز شرط است.
کسى که استعدادش را ندارد، کامیابیش دشوار مى نماید.
سیر و سلوک مانند تحصیل علم یا مهارت هاى بدنى و ورزشى نیاز به استعداد دارد.
همان گونه که برخى قدرت فراگیرى سریع در تحصیل دارند و برخى نه، برخى حافظه اى قوى دارند و برخى نه، بعضى توانایى جسمى مناسب در ورزش دارند و بعضى نه، در سیر و سلوک نیز چنین است.
همه ى افراد استعدادى یکسان در دستیابى به مراتب سلوک ندارند.
به همین دلیل بعضى از بزرگان، سیر و سلوک را خیلى دیر آغاز کردند اما خیلى زود رسیدند(7) و بعضى مدت ها زحمت کشیدند اما بسیار دیر رسیدند.
موارد نادرى دیده شده که این استعداد از دوران کودکى بروز یافته است.
مرحوم آیت اللَّه بهاءالدینى مى فرمودند: »من در حدود سه سالگى درمى یافتم که مادربزرگم داراى مقامات معنوى است!!« مقام معنوى؟! بچه ى سه ساله چه درکى از مقام دارد! مفهومى که گاه افراد شصت ساله هم از درک آن عاجزند! این استعداد، استعداد فردى است و در افراد مختلف، متفاوت است.
بى تردید استعداد نیز به تنهایى شرط نیست.
استعداد در سایه ى مجاهدت بروز پیدا مى کند.
چه بسیار طلاب جوانى که با تحمّل زحمت، استعدادشان شکوفا مى شود و چه بسیار طلابى که استعداد خویش را هدر داده، به جهت عدم استفاده ى درست از این نیروى خدایى آن را از بین مى برند.
حرکت به سوى اجتهاد که مقصد نهایى تحصیلات حوزوى است، نیاز به استعداد ذاتى و استفاده ى بهینه از این استعداد دارد.
بسیارى از افراد ناموفق، عدم موفقیتشان نه به دلیل عدم استعداد که به دلیل عدم بکارگیرى صحیح آن بوده است.
حوزه ى علمیه از این جهت منحصر به فرد است.
محیط حوزه محیطى باز و آزاد است و چنین فضایى در هیچیک از محیطهاى علمى دیگر وجود ندارد.
این شیوه ى تحصیلى و آموزشى ممکن است براى کسانى که به تحصیل به شیوه ى دبیرستان و دانشگاه خو کرده اند و بدون فشار از بالا توان استفاده از وقت و استعدادشان را ندارند، زیان آور باشد؛ اما براى کسانى که پس از وصول عنایت و توفیق الهى، خود نیز داراى بصیرت بوده و از خود آگاهى و شناخت در خورى بهره مندند، بسیار مفید و کارآمد است.
این افراد خیلى زود رشد مى کنند و استعدادشان به صورت وصف ناپذیرى پرورش مى یابد.
در این فضا کسى که درست مى فهمد، درست خود را مى شناسد، درست کار مى کند و استعداد متعارفى هم دارد، به آرزوى آسمانى خویش دست یافته و در سبزترین مناى زمین، ملکه ى(8) اجتهاد را در خود خواهد یافت و اجتهاد که مؤلفه اى بسیار مهم در حرکت به سوى سلوک عارفانه است، به صورت ابزارى کارآمد در اختیار طالب علم و سالک حقیقت قرار خواهد گرفت.
حال کسى که بینشى اجتهادى از دین دارد، به تناسب، فهمى از دین پیدا مى کند که این فهم هرگز براى مقلد حاصل نمى شود.
آشنایى با مجموعه ى شاخه هاى دینى به صورت عام و مباحث پیچیده و استدلال هاى فقهى به صورت خاص، توانایى تصمیم گیرى هاى خطیر و حساس را در مسیر سلوک براى فرد مهیا مى کند.
چرا که در سیر و سلوک لحظاتى وجود دارد که سالک براى ادامه ى مسیر باید تصمیم هاى جدى و سرنوشت ساز اتخاذ کند و در این لحظات انتخاب هاى مجتهد قابل مقایسه با انتخاب هاى مقلد نخواهد بود.
و مقلد هیچ نسبتى در این زمینه با مجتهد نخواهد داشت(9).
در ابتداى سطور این بخش گفتیم هر مسلمان سه وظیفه دارد که این سه در حوزه ى طلبگى بدل به تکلیفى الزامى مى شود: اول شناخت دین، دوم عمل به یافته ها، و سوم گسترش این مفاهیم در جامعه.
آنچه تاکنون پیرامون سیر و سلوک نگاشته شد، تأثیر اجتهاد در اولین مقام و اولین تکلیف یعنى شناخت و معرفت دین بود.
حال سخن را در تأثیر اجتهاد در مقام عمل به وظایف دینى ادامه مى دهیم.