آنچه را نمى دانى نگو، هر چند دانسته هایت اندک است(31) .
از ابتداى نامه ى امام تا انتهاى آن، این ارزش به بهانه هاى مختلف و در بزنگاه هاى گوناگون تکرار مى شود: سخن ندانسته نگو.
زبان را وقتى به حرکت در آور که سخنت مبتنى بر دانسته ها و اطلاعات باشد و اگر اطلاع و دانش تو کم است، سخن را نیز کم و کوتاه کن.
یکى از مشکلات همه ى ما این است که در هر چیزى اظهارنظرکرده و به داد سخن در آن مى پردازیم، هر چند هیچ اطلاعى از کم و کیف آن نداشته باشیم.
تکرار این کلمات از على بن ابیطالب و پافشارى او بر رها کردن این ضد ارزش ها، نشان دهنده ى اهمیت این فراز است.
امام نه تنها در این نامه که در جاى جاى زندگیش براین حقیقت تأکید مى کند که میزان ارزش انسان و جوان و مسلمان در گفته ها و سخنانش است و همچنانکه حکمت در واژه هاى حکیمانه و توأم با اندیشه، نهفته است، رشد و تعالى نیز در سکوت و اجتناب از سخن نابخردانه است.
این مؤلفه ى منفى هم لطمات شخصیتى و شخصى را در پى دارد و هم آشفتگى هاى اجتماعى و جمعى.
چه بسیار مجموعه هاى انسانى که با کلمات بى حساب و بى پایه ى فردى، دچار بحران مى شود، چه بسیار خانواده هایى که با اما و اگرِ فردى در آستانه ى فروپاشى قرار مى گیرد و چه بسیار آبروها و حیثیت ها و منافع اشخاص که با یک موضع گیرى و ابراز چند واژه به پرتگاه نابودى سوق داده مى شود! امام على مى فرماید: نگو....
دانشت اندک است، در محدوده ى دانش خود سخن بگو.
هر چقدر دانشت کم، سخنت کمتر باشد و هیچ نگران نباش که در قضاوت دیگران، فرد کم اطلاعى به حساب بیایى.
اگر چنین ارزشى را در خود بوجود آوردى، تمرین کردى، ممارست داشتى و به این مهم نایل آمدى، حال لیاقت دارى که پله اى بالاتر بیایى و معیارى جدید را در روابط اجتماعى تجربه نمایى: آنچه را دوست ندارى به تو بگویند به دیگران نگو(32) .
کسى که هر سخنى را مى گوید و در هر وادى اظهار رأى و نظر مى کند، بدیهى است نسبت به دیگران هم هر نسبتى را روا مى دارد.
ابتدا باید تمرین کرد که سخن اندیشیده و گزیده گفت تا بتوان به این ارزش والا دست یافت و به دیگران سخنانى گفت که خود دوست داریم در حقمان ابراز شود.
باید زحمت کشید که هر سخنى را نگوئیم تابتوانیم در برخورد با افراد جامعه از گفتار ناخوشایند دست شوئیم.