بى‏اعتنايى امام زمان به نماز جماعت‏بى‏حضور قلب

بى‏اعتنایى امام زمان به نماز جماعت‏بى‏حضور قلب

براى تکمیل در رابطه با حضور قلب، نظر شما را به ماجراى زیباى زیر که منسوب به حضرت ولى عصر (عج) است جلب مى‏کنیم: آیت الله شیخ جعفر نجفى از علماى ربانى و عارفان واصل و پارسایان برجسته بود، همه او را به پاکى و تقواى فوق العاده مى‏شناختند تا آن جا که عالم وارسته و موثق سید مرتضى نجفى گوید: «من سال‏ها با آیت الله شیخ جعفر، در سفر و حضر همنشین بوده و مراوده داشتم، از نظر دینى حتى یک بار لغزش از او ندیدم . همین عالم وارسته از آیت الله شیخ جعفر نجفى نقل کرد که گفت: روزى با جماعتى در مسجد کوفه بودیم، یکى از علماى برجسته نجف اشرف که مورد احترام شدید مردم بود، در آنجا حضور داشت، وقت نماز مغرب فرا رسید، آن عالم برجسته نجفى به محراب مسجد رفت و آماده براى اقامه نماز جماعت‏شد، مؤذن اذان مى‏گفت، عده‏اى مشغول وضو گرفتن بودند و عده‏اى وضو گرفته بودند و در صف اول و . . . نشسته بودند تا نماز شروع شود، در حیاط مسجد کوفه از ناحیه مرقد مطهر هانى بن عروه (ره) از قنات مخروبه‏اى اندکى آب جارى بود، ولى در گودى قرار داشت و محل آن به طورى تنگ بود که جز یک نفر نمى‏توانست در آنجا وضو بگیرد، من به آنجا رفتم تا وضو بگیرم دیدم شخصى نورانى و شکوهمند در آنجا نشسته و با کمال وقار و طمانینه وضو مى‏گیرد، من عجله داشتم، که او زودتر وضویش را تمام کند و نوبت‏به من برسد، تا وضو بسازم و به نماز جماعت‏برسم، ولى دیدم آن شخص نورانى همچنان مثل کوه در آنجا ایستاده، و گویى اعتنا به نماز جماعت ندارد و نمى‏خواهد در جماعت مسجد کوفه که به وسیله شیخ بزرگ نجفى اقامه مى‏شود، شرکت نماید، سرانجام طاقت نیاوردم و به آن شخص نورانى گفتم: «مگر شما اراده شرکت در نماز جماعت ندارید؟» با این سخن مى‏خواستم در وضو گرفتن شتاب کند . فرمود: نه . گفتم: چرا؟ فرمود: «لانه الشیخ الدخینى; زیرا آن شیخ (که امام جماعت مسجد کوفه شده) شیخ وابسته به ارزن است .» من سخن آن شخص نورانى را نفهمیدم، ندانستم که از این جمله چه منظورى دارد؟ توقف کردم تا وضویش تمام شد، و از آن محل وضو بیرون آمد و رفت، و دیگر او را ندیدم . به آن محل وضو رفتم و وضو ساختم و سپس به مسجد رفته نماز خواندم، و پس از نماز و رفتن مردم، در حالى که شکوه آن شخص نورانى سراسر قلبم را فراگرفته بود، نزد امام جماعت مسجد رفتم، و آنچه را که از آن شخص نورانى شنیده و دیده بودم براى او تعریف کردم، امام جماعت با شنیدن گفتارم منقلب شد و در غم و اندوه جانکاه فرو رفت، آنگاه رو به من کرد و فرمود: «شما حضرت حجت (عج) را دیده‏اید، ولى او را نشناخته‏اید، او از چیزى خبر داده که هیچ کس جز خدا به آن خبر ندارد، بدان که من امسال مقدارى ارزن در کنار آب خیز رحبه کوفه کاشته‏ام، محل زراعت‏به خاطر رفت و آمد اعراب بادیه، در خطر است، (و احتمال زیاد دارد آنها، زراعت مرا حیف و میل کنند) اکنون وقتى که براى نماز ماعت‏برخاستم و مشغول نماز شدم، فکرم متوجه ارزن‏ها شد که سرانجام آنها چه مى‏شود؟ در ظاهر نماز مى‏خواندم ولى در باطن فکر و روحم در مزرعه سیر مى‏کرد، از این رو آن آقا (حضرت حجت عج) فرمود: من پشت‏سر این آقایى که حضور قلب ندارد و دل به ارزن‏ها بسته، نماز نمى‏خوانم . (25)


(2) نظر
برچسب ها :
X