بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ
آقاى شیخ على موحد که در ایام عاشورا به قصد ترویج و نشر احکام به سمت لارستان رفته بودند، پس از مراجعت نقل کردند که در فداغ اعلا مرودشت توقف داشتند، روز تاسوعا چند نفر خبر آوردند که شب گذشته از درخت سدرى که در چهار فرسخى است نورى شبیه ماهتاب ظاهر گردید، جمعى از اهالى محل براى مشاهده آن درخت رفتند.
فردا یعنى روز عاشورا خبر آوردند که شب گذشته نورى ظاهر نشد لکن طرف صبح قطرات خون از آن درخت بر زمین مىریخت و قطعه کاغذى که چند قطره خون از آن درخت بر آن ریخته بود همراه آورده بودند و جماعتى از سنى هاى آن محل پس از مشاهده آن خون، مشغول لعن بر یزید و قاتلین حسین علیه السلام شده و با شیعیان در اقامه عزاى آن بزرگوار شرکت نمودند.
مسئله پیدایش خون از بعض جمادات و نباتات در بعضى نواحى زمین هنگام عاشوراى حسینى علیه السلام که دلالت بر بزرگى مصیبت آن حضرت مىکند فى الجمله مسلم و مورد اتفاق مورخین شیعه و سنى است و براى مزید اطلاع به کتاب «شفاءالصدور» مراجعه شود. و در کتاب ریاض القدس، قضیه مشاهده شدن ریختن خون از درختى که در زرآباد قزوین است مفصلاً نقل شده است.
!!شعر: !!!
گر چشم روزگار بر او فاش مىگریست خون مىگذشت از سر ایوان کربلا
خون مىگذشت از سر ایوان کربلا خون مىگذشت از سر ایوان کربلا
و براى تاءیید و تاءکید مطلب دو داستان دیگر ذکر مىشود.