سومین تکلیف یک طلبه، معرفى دین و گسترش مفاهیم دینى درجامعه است که ما از آن به تبلیغ تعبیر مى کنیم.
تأثیر اجتهاد در تبلیغ دین بسیار واضح است.
معرفى دین از طرف یک مجتهد با معرفى دین از طرف یک مقلد کاملاً متفاوت است.
تأثیر نظرات یک مقلد - در حد دانش و توانایى خود - بسیار کمتر از مجتهدى است که اطلاعات و توانایى هاى علمى او گسترده است و بدیهى است هدایتى که با این اطلاعات انجام مى شود قابل مقایسه با هدایت یک غیر مجتهد نیست.
البته این مطلب به این معنا نیست که هر مجتهدى بدون استثنا در هدایت مردم موفق است و هر غیر مجتهدى غیر موفق! هرگز! چه بسا فردى مجتهد باشد، ولى در هدایت مردم چندان توفیقى نداشته باشد و بالعکس فردى مجتهد نباشد، اما در هدایت و تبلیغ نقشى اساس داشته و موفقیت درخشانى کسب کند.
چرا که اجتهاد تنها شرط و تنها ابزار هدایت نیست و هدایت جامعه نیاز به داشته هاى دیگرى هم دارد.
مبلّغ و هادى باید مخاطب خود را بشناسد.
زبانش را بداند فکرش را، دیدگاهش را، پرسش هایش و زاویه ى نگاهش را به مسایل و.... بفهمد تا بتواند پاسخى مناسب فهم و مطابق پرسش او در اختیارش قرار دهد.
بسیارى از مجتهدانى که در ارتباط با جامعه و هدایت مردم توفیق نیافته اند، بدین جهت بوده است که زمان و مکان و موقعیت و مخاطب خود را نمى شناخته اند.
این افراد هرگز نتوانسته و نمى توانند با نسل معاصر خود رابطه برقرار کنند و این عدم موفقیت زاییده ى عدم آگاهى آنها نسبت به نیازهاى تبلیغى و زبان هدایت روزشان است و ربطى به مسئله ى اجتهاد ندارد.