برخیز و بیا بتا برای دل ما حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما
وقـــت است که در بر آشـنائی بزنـیــم تا بر گل و سبزه تکیه جائی بزنیم
زان پیش که دست و پا فرو بندد مرگ آخر کم از آنکه دست و پائی بزنیم